گفت و گو با سیدعلی صالحی پیرامون وضعیت نشر و ممیزی
اصلاً دولتها چه کار به کار کتاب دارند!؟
هادی حسینینژاد
اصلاً دولتها چه کار به کار کتاب دارند!؟ دولتها نان و سلامت جامعه را دو دستی بچسبند؛ آنها چه کار به کار کلمه دارند؟! عرصه نشر باید آزاد شود.
سیدعلی صالحی؛ شاعر سرشناسیست که علارغم روزگار پر فراز و نشیبی که طی سالهای اخیر بر حوزهی نشر گذشته، همچنان با امید و پشتکار به کار سرایش و انتشار آثارش مبادرت ورزیده. او که خود به کرات با مشکل ممیزیهای افراطی و برخوردهای ناصحیح با کتاب و ادبیات مواجه بوده، معتقد است اهالی قلم و مردم به آن درجه از بلوغ رسیدهاند که خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند و نیازی به دایرهی ممیزی نداشته باشند.
آنچه در ادامه میآید، گفتگوییست با سیدعلی صالحی پیرامون وضعیت نشر،ممیزی و اخرین اخبار از آثار منتشر شده و منتشر نشدهاش:
اخیراً خبری را منتشر کردید مبنی بر انتشار یک مجموعه شعر، به هزینه شخصی خودتان چه شد که این تصمیم را گرفتید؟
در این باب، رنج می کشیدم که چرا هیچ کاری از عهده من برنمیآید؛ مورد شاعران جوان را می گویم. نه ثروت دارم و نه به من مجوز نشر میدهند. پس چه باید کرد. در جوانی و میانسالی مسئول صفحه چند نشریه معتبر بودم. در حد توان و در آن شرایط از شاعران و نسلهای بعد از خودم دفاع میکردم و نمیگذاشتم مأیوس شوند. این شاعران با استعداد دو گروهند، اول که ابداً توان پرداختن هزینه چاپ کتاب خود را ندارند. و دوم گروهی که با هزار زحمت قادر به تأمین هزینه هستند، و من میدیدم که بعضی شاعران با شرمی پوشیده میگفتند: “البته با هزینه خودم.» کتاب را امضاء میکردند برای من. خب… دمآدمی اگر با داشته جیب خود کتابش را منتشر کند. جای خجلتی نیست، اما کما بیش من این خجلت را حس میکردم. آمدم که این بن بست روانی نامرد را در هم بشکنم و به آثار این گروه از شاعران، ارزش ویژه بدهم. گفتم من هم شریکی، مثل شما با هزینه خودم کتابام را منتشر میکنم. منظومه “گزارش به نازادگان” به ناشر محترمی میسپردم و گفتم: “به این شاعر مرحمت کنید، با هزینه شخصی…!” باورش نمیشد اول، اما بعد چقدر شادمان شد. معمولاً ناشرین نامدار اصلاً وارد معامله با شاعران جوان و هزینه و فلان نمیشوند. در نتیجه ناشرین شاعران خودکفا هم مهجورند. من هم این دفتر را به ناشر تازهای سپردم که او نیز حمایت شود.
متاسفانه چاپ کتاب در ازای پرداخت مبالغ بالا، پایان راه برای شاعران جوان و گمنام نیست. چرا که معمولاً ناشری که خرج خودش را از قبل دریافت کرده، از توزیع کتاب نیز سرباز میزند. در این باره چه نظری دارید؟
سال (1359 یا 1358) اولین دفتر شعرم را همراه ناشر جوان (مجید محیط – نشر محیط) بردیم و در کتابفروشیهای تهران توزیع کردیم. اگر ناشری بخش وظیفه توزیع را نمیپذیرد، مقصر نیست. مراکز پخش کتاب میگویند هندوانه بیاور نه فندق. کاملاً فئودالی عمل میکنند. نه همه، اما عدهای چنین پا به عرصه معامله میگذارند. تا زمانی که نظام توزیع کتاب از این نابسمانی نجات نیابد. مشکل همچنان باقی خواهد ماند.
هم دردی با شاعران جوانی که برای انتشار آثارشان مجبور به پرداخت هزینههای سنگین به ناشران هستند، تحسین برانگیز است. اما همانطور که میدانید این رویه چاپ کتاب در ازای پرداخت پول، در سالهای اخیر انتقادات زیادی را برانگیخته. نظر شما در مورد کتابهایی که لیاقت انتشار ندارند، اما به قیمت پرداخت پول به برخی ناشران به چاپ میرسند چیست؟
مردم، داوران نهاییاند. آنها که عجله میکنند، کنار خواهند رفت. بعد هم ما متری نداریم که معیار کلام باشد. مردم از کاری رضایت دارند، خب عالیست. و اگر رضایت ندارند باز هم درس بزرگی ست برای مؤلف.
با این حساب و با در نظر گرفتن توضیحاتی که ارائه شد، فکر میکنید الگوی درست نشر، خصوصاً در حوزه شعر چگونه باید باشد؟ زیرا در شرایط موجود، ناشران نیز به همان اندازه حق دارند که مولفان و شاعران!
کتاب نیز باید مثل آرد، غذا، و دارو، به صورتی وسیع، سراسر کشور، تا اعماق روستاها… توزیع شود. مکانیزم پخش سنتی کتاب در ایران، باید تغییر کند. نه ناشر مقصر است و نه مؤلف. این مخاطب است که به علت توزیع ناعادلانه، محروم میشود. این درد هزار سر به این سادگیها و به این زودیها درمان نمیشود. اینکه می گویند فرهنگ سقوط کرده و تیراژ کتابها تا هزار نسخه به زیر در غلتیده است… هیچ ربطی به مردم و فرهنگ و سقوط و تحلیلهای بیرمق ندارد. اگر توزیع کتاب در ایران – در سطح ملی – درست انجام شود، چاپ اول هر کتابی کمتر از ده هزار نسخه نخواهد بود.
در یادداشتی که پیشتر از شما در رسانههای مختلف تکثیر شد، گفته بودید که راهی به جز امیدواری باقی نمانده است. امیدواریهای شما در حوزه نشر، کداماند و به اصلاح کدام رویهها و معضلاتی در دولت اعتدال امیدوارید؟
اصلاً دولتها چه کار به کار کتاب دارند!؟ دولتها نان و سلامت جامعه را دو دستی بچسبند. چه کار به کار کلمه دارند؟! در مورد “امیدواری”…! هیچ کسی حق ندارد نومید زندگی کند چون معلوم نیست فردا چه رخ میدهد. مردم ما و اهل قلم ما آنقدر بالغ شدهاند که دیگر نیازی به ممیزی ندارند. من امیدم را در هیچ شرایطی از دست نمیدهم. خلاقیت، زندگی و امید ادامه دارد. عرصه نشر باید آزاد شود. این به سود همه است.
به تازگی دو مجموعه “زندگی کن بگذار دیگران هم زندگی کنند” و “پنهانی چند شعر عاشقانه برای دو سه نفر” از شما توسط نشر نگاه به چاپ رسیده است. سرودههای این دو کتاب به چه سالی برمیگردند و تقدم و تاخرشان نسبت به سایر مجموعه شعرهاتان چگونه است؟
این دو مجموعه و مجموعه شعر سوم، یعنی “اینجا یک نفر دوستت دارد” سال 1389 از سوی ناشر محترم به دایره نظارت بر کتاب (وزارت ارشاد) سپرده شد. دو دفتر که نام بردید سرانجام صاحب مجوز شدند، اما دفتر سوم غیرمجاز اعلام شد. حدوداً چهار سال چشم به راه پروانه ماندند تا امروز، دو سه مجموعه شعر دیگرم مثل “عاشقانه های بعد از گرگ – نشر مروارید ” و “چند رویا مانده تا طلوع رنگین کمان – نشر چشمه» بعد از سال 90 وارد چرخه اداری شدند، و زودتر مجوز گرفتند. این سالهای اخیر دوره عجیب و غریبی بود، بیسابقه و منحصر به فرد، سال 91 دفتر “تمرین مادآماده باش کبوتر – نشر ثالث – ” و امسال دفتر دیگرم – نشر نگاه – ممنوع الچاپ اعلام شدند.
سرودههای این دو مجموعه، در تناسب با سیر شعر گفتار، چه جایگاهی دارند؟ آیا تغییر و تحول خاصی در سرایش آثار این دو کتاب داشتهاید؟
طبعاً ادامه تکامل همان زبان گفتار است، خاصه در حوزه شکل و فهم فرم. مسیر پایان ناپذیر شعر گفتار، پهلوها و افق ها و نامکشوفات بیشماری دارد. در روایت زبان، نشانههای کلان و تاریخی تغییری نمیکنند، اما در صورت بندی درونی، و شاکله هزارتوها، یقیناً همه تغییرات رو به جلو است. رودخانهای پایان ناپذیر که از دریا به دریا میرسد. راز شعر گفتار به حجم زبان مادری ما باز میگردد. این نو به نو شدن را خط پایانی نیست. غایت شعر گفتار رسیدن به رهایی مطلق در ذات زبان است؛ به این معنا که به هر سو بنگری جز زبان شعر نخواهی شنید. شعر گفتار در واقع نفی خودکامگی زبان است. مجموعه شعرهای اخیر من در چنین اقالیمی از آزمون های طبیعی در زبان گذشتهاند، تا آنجا که گاه “اصوات” جای هر نوع تعبیری را پر میکنند و در مقام “اسم” به نامگذاری مجدد اشیاء میپردازند.
به نظر میرسد ویژگی اصلی و همیشگی شعرهای شما، همانا ماهیت اجتماعی آنها و تعهدیست که شاعر نسبت به جامعه خودش دارد. از اسم این دو مجموعه نیز چنین برمیآید. لطفاً کمی در مورد وجوه اجتماعی سرودههای این دو مجموعه و وجه تسمیه آنها توضیح دهید.
اسامی دفترهای من در واقع خروجی روح کل همان دفتر است. یعنی نام کتاب، از محل رسیدن همه شعرها به یک میدان مشترک اخذ میشود. بنا به عادت، بعد از پاکنویس نهایی یک دفتر، مدت شناوری را صرف نگاه کردن به حقیقت همان دفتر میکنم، آنقدر که خود کتاب، نام خود را اعلام میکند. در مورد “تعهد” هم طبیعی است که من راه دیگری را نمیشناسم. من آرمانگرای واقعبینی هستم که ابداً از یک ایدئولوژی معین پیروی نمیکنم. من به “بینش زایا” باور دارم.
با انتشار این دو مجموعه، سیر انتشار آثاری که پیش از این به ناشران مختلف سپردهاید چه وضعیتی پیدا میکند؟ هنوز در انتظار انتشار کدام کتابها هستید؟
به زودی نشر مروارید، کتاب تازهای از من را منتشر خواهد کرد. دفتر شعر «نگران نباش، همه چیز درست خواهد شد.» همچنین انتشارات نیماژ منتظر مجوز است، با اعلام مجوز چاپ، مجموعه شعر “آغوش….” منتشر خواهد. دیگر هرچه دارم تجدید چاپ است. مثلاً انتشارات علم اخیراً مجموعه شعر “نامهها – رسالت ری را” را به چاپ چهارم رسانده است.
آیا شعرهای تازه خود را به ناشران خواهید سپرد؟ در این مورد…!
فعلاً روز کار شتستوشو و بازنوشت شعرهای منتشر نشده است. ممکن است پاییز امسال، آثار تازهام را سمت ناشران محترم هدایت کنم، شاید هم صبر کردم تا بعد!
در حال حاضر باید منتظر چند کتاب شما بود؟
“نثار نام کوچک تو” انتشارات نگاه، “نگران نباش، همه چیز درست خواهد شد.” انتشارات مروارید و “آغوش… حروف آهسته آزادی” نشر نیماژ. بقیه اگر خبری و نشانی هست، بیشتر تجدید چاپاند. مثلاً “گزارش به نازادهگان” پیش از این 21 بار در دیگر آثارم منتشر شده که حالا از سوی انتشارات هونار، به صورت مستقل منتشر میشود، البته به خواست و هزینه خودم؛ برای دفاع از جایگاه شاعرانی که آثارشان را خودشان منتشر میکنند.
حتماً آثار منتشر نشدهای نیز در دست کار دارید. آیا به زودی خبر این آثار را اعلام میکنید؟
فکر نمیکنم، باید مدتی به سایه برگردم. سرودن، خلاقیت، شعر و کلمه ادامه دارد، دست خودم نیست، خارج از اراده من آفریده میشوند. اما در بخش انتشار، فعلاً عقبنشینی را ترجیح میدهم.
شنیدیم دکتر میلاد پردیس از ولایت هرات به دیدن شما آمد. مآآمده بود تا شما را به افغانستان دعوت کند و بزرگداشت شما بود، نرفتید، و بعد در اقلیم کردستان قرار بود دهم تیر برای شما بزرگداشت بگیرند، باز هم از رفتن امتناع کردید. واقعاً چرا؟ میدانیم شعر گفتار در این دو کشور (عراق و افغانستان) نفوذ خاصی یافته است. توضیح میدهید؟
بعضی دوستان تلقی خاصی داشتهاند، اما حقیقتاً نه مشکل سیاسی بوده و نه هیچ چیز دیگر. به دوستانمان در هر دو سرزمین گفتم: عجله نکنید، بالاخره یک روز میآیم. من از این عزیزان ممنونم که در حق من محبت دارند. خودشان میدانند که بهبودیام کامل نشده است.
منبع: ایلنا