مراسم سالروز دوم خرداد در ورزشگاه دوازده هزار نفری آزادی برگزار شد. مراسم فوقالعاده با شکوهی بود و مرا چند بار به گریه انداخت. یاد دوازده سال قبل و درست در چنین روزهایی افتادم که در دانشگاه با چه شور و شوقی برای ستاد آقای خاتمی فعالیت میکردیم و مردم را ترغیب به رأی به آقای خاتمی
حال و هوایی که آن روزهای داشتیم و انرژی که صرف تبلیغ برای اصلاحات میکردیم هیچگاه فراموشم نمیشود و امروز با شور و شوقی که از نسل جدید جوان کشور دیدم بی اختیار اشکهایم سرازیر شد. یاد گذشته و تلاش خودمان افتادم. البته شرایط ما خیلی فرق داشت و همانند امروز فضای سیاسی کشور باز نبود.
جوانان ایرانی حسابی در مراسم دوم خرداد مرا امیدوار کردند. در آیندهای نه چندان دور شاهد پیروزی این جوانان پاک و هوشیار ایرانی بر قدرت مطلقه خواهیم بود. شک ندارم که رهبری حریف این خیل عظیم نیروی جوان نخواهد شد. سی سال تبلیغ اسلام، سی سال سرکوب با نام اسلام از جوانان امروز سنگهای آب دیدهای ساخته است که از پدران و برادران بزرگترشان درسها گرفتهاند به نیکی.
تحلیل نسل سومیها از مسائل روز کشور از نسلهای گذشته خیلی دقیقتر شده است؛ منطقیتر شده اند. البته هنوز حرارتها و رفتارهای احساسی که طبیعت جوانی ست در آنها دیده می شود ولی حداقل در نسل خودمان این پختگی امروز را ندیدم و نداشتیم که خب به هر حال از تجارب گذشتهها به خوبی بهره برده اند.
دربهای اصلی سالن دوازده هزار نفری رأس ساعت 16 بسته شد و دیگر جایی برای سوزن انداختن هم نبود. کیپ تا کیپ جوانان حامی آقایان خاتمی و موسوی نشسته بودند و منتظر ورود رئیس جمهور. دولت اصلاحات برگزار کنندگان
مراسم پیشبینی نکرده بودند حضور بیش از بیست هزار نفر در سالن را و نزدیکیهای شروع مراسم به ناچار محوطه وسط سالن را هم برای ورود حامیان باز کردند و سالن پر شد از جمعیت مشتاق اصلاحات.
صحنه های ناب و وصف ناشدنی در طول مراسم زیاد به وقوع پیوست. آنجا که همسر شهید رجایی اعلام کرد که آقای احمدینژاد هیچ شباهتی به همسرش ندارد و از نام شهید رجایی سوءاستفاده میکنند، هلهله ای بر پا شد و دختران و پسرانی که بیشتری بعد جنگ به دنیا آمده اند چه رسد به دیدن شهید رجایی، گویی حرف دل شان است و بیتوقف همسر شهید رجایی را تشویق کردند. تحسین خانم رجایی تمامی نداشت.
اما صحبتهای کیومرث پوراحمد کارگردان با سابقه کشور از جنس دیگری بود. وقتی میکروفن را در دست گرفت، از همان ابتدا دولت احمدینژاد را لخت و عریان حسابی نواخت و رئیس دولت نهم را آن چنان حقیر خواند که امروزه روز کشورهایی بی مایه و عقب مانده نظیر امارات سر روداری با ایران درآورده اند. پوراحمد چهار سال دوره آقای احمدینژاد را دوره حقارت ملت ایران نامید و از جوانان کشور خواست به این تحقیر پایان دهند.
بهاره رهنما – بازیگر سینما- نیز عطف سخنانش شبیه پوراحمد بود با ادبیاتی لطیفتر. او ضمن حمایت قاطع از آقای موسوی از مردم ایران درخواست کرد که نگذارند احمدینژاد برای دو دوره ریاست جمهوری را در دست گیرد و یادآور شد از آنجا که اصلاح طلبان در کشور همواره اولین کارها را در کشور انجام میدهند، این بار نیز احمدینژاد را مبدل به اولین رئیس جمهوری نمایند که برای یک دوره ریاست قوه مجریه را در دست گرفت.
سخنرانان دیگری از جمله فائزه هاشمی و زهرا رهنورد و لیلی رشیدی و همچنین پگاه آهنگرانی دقایقی به سخنرانی پرداختند؛ تمامی سخنان تقریبا مضمون مشترک داشت و بر انتقاد از دولت نهم میچرخید. اما سخنان آقای خاتمی درباره انتخابات آتی صراحت عجیبی داشت. تمامی سخنرانان از آقای موسوی به صورت قاطع حمایت کردند ولی آقای خاتمی ضمن حمایت قاطع به تعریف و بسط جریان اصلاح طلبی در ایران پرداخت و در تعریف اصل جریان دوم خرداد به تبیین اصلاحات در ایران با توجه به آرایش سیاسی کنونی پرداخت و تکلیف خود و یارانش را با جوانان حامی خود روشن کرد. وی هرچند در طول سخنرانی مورد تشویق ممتد جوانان قرار میگرفت اما آنچه را که خبرنگاران ثبت کردند و فردا روز همین جوانان لازم است آویزه ذهنشان کنند، همان انتظار حداقلی از جریان اصلاح طلبی در ایران است که در دوم خرداد شاید چنین نبود و با تجربه از هشت سال دوره اصلاحات، این بار رئیس جمهور سابق با هوشمندی انتظارها را در حد امکان عملی شدن شان نگاه میدارد.
او به صراحت اصلاحات را مبتنی بر ارزشهای اسلامی که نافی دموکراسی نباشد تعریف کرد و مردمسالاری دینی را تنها راه موجود و برون رفت از وضعیت اسفناک فعلی دانست. آقای خاتمی در تائید نگاه اصولگرایی آقای موسوی و پایندی به ارزشهای مورد نظر آیتالله خمینی، خود را نیز اصولگرای مورد اشاره ایشان دانست و تصریح کرد که اصولگرایی آقای موسوی با تعریف عینی حاضر تفاوتهای بسیار دارد با آنچه در جامعه شاهدیم که نوعی تحجر اسلامی ست.
در نگاهی اجمالی به مراسم باید به جرأت گفت که چه سخنرانان و چه حامیان جوان هر دو راضی از مراسم به خانههایشان بازگشتند.
بر این اعتقادم که نسل جوان روزی را گذراند که در تاریخ تحولات اجتماعی ایران ثبت خواهد شد.
حیف است که جامعه به شور وشق و خواسته جوانانش پشت کرده و با انتخابات قهر کند و اجازه دهد رأی ثابت و کاملا نظامی و مسجدی احمدینژاد آنان را دلسرد نماید. حضور و اشتیاق امروز جوانان و نسل سومیها، هر کسی را با هر دیدگاه سیاسی که دارد مجاب به حضور در صحنه میکند. ولو اجباری و در احترام به نظر جمع.
پس بیاییم این امیدها را به یأس تبدیل نکنیم.