جمهوری اسلامی، به تعبیر مهندس سحابی، برای قشر روحانی حق ویژه قائل شد؛ عمل و کرداری که با رویه انبیا فرق داشت چرا که انبیا هیچ قشری را حکومت ندادند.
با این حال نماینده ولی فقیه در سپاه در مصاحبه با افکار نیوز که سایت فارس هم آن را باز نشر داده اعلام می کند که سپاه معین وزارت اطلاعات و معین ارتش و معین نیروی انتظامی و معین فرهنگ کشور است. در عین حال همین سپاه، همه امکانات لازم برای حراست از انقلاب را در اختیار دارد چرا که وظیفه سپاه حراست از انقلاب است.این سخنان آقای سعیدی بس تامل بر انگیز است.
استفاده از واژه معین و همچنین تعریف حراست از انقلاب در نگاه سعیدی که نماینده آقای خامنه ای در سپاه است، جای توجه دارد.این کلمه در فرهنگ لغت معین، یعنی در بر دارنده و همچنین به معنی دارنده که مجموعه را در خود نگه می دارد.
در تفسیر آقای سعیدی از این واژه کلیدی، اگر معین را در کنار واژه حراست بگذاریم تفسیر ازحراست معنی بالاتری از حراست فیزیکی می گیرد، چرا که معین فرهنگ جامعه هم سپاه است، در عین حال سپاه خود نهاد امنیتی و نهاد فرهنگی در اختیار دارد که به سپاه حالت ویژه و انحصاری می دهد. همین سپاه فقط در دوره احمدی نژاد صاحب بخشی از ثروت دولت شده و می گویند بیش از ۱۸۰ هزار میلیارد تومان از بخش دولتی به بخش های نظامی و غیر نظامی منتقل شده است.
واژه حراست در کنار واژه معین به سپاه فقط جایگاه امنیتی و نظامی نمی دهد بلکه سپاه را در بردارنده فرهنگ و نگه دارنده انقلاب و تنظیم کننده مواضع روحانیت با حمایت رهبری تعریف می کند. به عبارتی سپاه است که صاحب کشور است، حکومت ولی فقیه و سپاه بر کشور، به نظام مشروعیت می دهد، درنتیجه روحانیتی در نگاه سپاه مورد وثوق است که گوش به سخنان فقیهی بدهد که از کانال سپاه عرضه می شود.
در جا به جای قدرت، از رهبری انقلاب و روحانیت به سپاه و رهبری نظام، نکته مهمی به چشم می آید که تداعی کننده همان سخن همیشگی است؛ حکومت به نام صنف و طبقه یا نژاد در مرحله نهایی به ضرر همان صنف و طبقه و نژاد تمام می شود، چرا که در رهبری حکومت باند یا دسته ای شکل می گیرد که به جای همان صنف یا طبقه و قشر به شکل انحصاری عمل می کند. در نتیجه استقلال و ابتکار از طبقه و صنف و قشر مورد نظر گرفته اما در عین حال همان صنف در افکار عمومی متهم می شود که بر کشور حکومت می کند. در نتیجه حکومت به نام هر صنف و طبقه قشر به معنی ضربه دو جانبه به آن است.
اما چرا این سخنان فرماندهان و رهبری و نماینده رهبری در مورد سپاه و نقش آن به عنوان وارث انقلاب و دستاورد های آن تکرار می شود.
این امر دلایل گوناگونی دارد اما مهم ترین آن این است که این نقش به خوبی در جامعه و در حکومت پذیرفته نشده و مورد چالش است. در جامعه مدنی ایران که این نقش سپاه در سال ۱۳۸۸ به شدت مشروعیت خود را از دست داد. اما در حکومت هم با منافع بوروکرات ها در گیر است و هم در حوزه علمیه با نگاه روحانیت سنتی همراه نیست.
روایت است که رهبری نظام در دوره جوانی به رفتار روحانیت نقد داشت. در عمل هم مشخص شد که وی در ساختار روحانیت حوزه جای محکمی ندارد. این موقعیت ضعیف در میان روحانیت جا به جایی در درون بافت قدرت در حکومت را می طلبید. انتخاب هاشمی بوروکرات در کنار روحانیت سنتی بود و انتخاب رهبری نظام، نظامیان بود و سپاه برای این کار برگزیده شد؛ منتها سپاهی که باید به مرور زمان در اختیار رهبری در می آمد. رهبر انقلاب به کنترل کامل سپاه نیاز نداشت اما سپاه قشر خواص برای رهبر نظام شد و در عمل به سوی گرفتن تمام امکانات سرزمینی در حرکت است؛ حرکتی که با مانع روبروست اما هنوز به گل ننشسته و شکست نخورده است.
به عبارتی روحانیت در عمل نمی توانست میدان دار اصلی قدرت باشد. در مدل هاشمی قدرت روحانیت حفظ می شد اما شریکی هم داشت که بوروکرات های نظام هستند، اما در عین حال در دوره هاشمی بوروکرات ها توان و تجربه و موقعیت همراهی روحانیت سنتی را از دست دادند. در اینجا روحانیت به سپاه تمایل پیدا کرد تا بوروکرات ها را کنترل کند، اما دیگر امروز کار به جایی رسیده است که رهبری و سپاه با توجه به موقعیت خود روحانیت را کنترل می کنند.این به معنی همان ایده رهبری نظام است که تکرارمدل کره شمالی و چین را در ذهن دارد و در حال حاضر تجربه پوتین هم به کارش می آید.
حال باید دید که مردم با این نوع معین بودن و حراست سپاه چه خواهند کرد. دولت بوروکرات روحانی چگونه برخورد خواهد کرد. مهم تر اینکه هاشمی و طیف او برای حفظ نظام با سپاه چه خواهند کرد. به نظر نمی رسد روحانیون و بوروکرات ها معین بودن سپاه را به راحتی بپذیرند. سپاه برای معین بودن و برای حفظ دستاورد های انقلاب، به مثابه حزب سیاسی نظامی واقتصادی و فرهنگی انحصار طلب وارد شده که فقط رهبری فقیه حاکم را باور دارد نه ملاک روحانیت را برای رهبری و همچنین نقشی برای بوروکرات ها در نظام هم قائل نیست.این خواسته سپاه مورد چالش قرار گرفته و انتخابات آینده می تواند این خواسته را محکم کند یا مورد حمله قرار دهد.
با این حال آنچه مهم است این است که روحانیون در محاصره سپاهی هستند که رهبری نظام آن را کنترل می کند، اما رهبری که با روحانیت حوزه چندان الفتی ندارد، در میان جامعه مدنی ژله ای ایران چه می تواند بکند؟