نظامیان قدرت می گیرند ، فقر و تورم بیشتر می شود

نویسنده

nehzatazadi759.jpg

در شرایطی که برنامه های اقتصادی محمود احمدی نژاد، انتقادات جناح های مختلف از جمله وابستگان فکری وی را نیز ‏برانگیخته، نهضت ازادی ایران با انتشار بیانیه ای طرح تحول اقتصادی دولت نهم را مورد نقد قرار داد و در مورد خطرات ‏اجرای آن هشدار داد.‏

در این بیانیه با اشاره به شعارهای انتخاباتی دولت نهم در عرصه‌ی اقتصاد، “مانند آوردن پول نفت بر سر سفره‌های مردم از ‏یک سو و تصمیم‌گیری‌های ناگهانی، دور از انتظار و بعضاٌ خلاف قانون، مانند انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، ‏انحلال هیات امنای صندوق ذخیره‌ی ارزی و برداشت‌های پیش‌بینی نشده و بدون مجوز از آن صندوق، دخالت در وظایف ‏شورای قانونی پول و اسکناس، تعیین خودسرانه‌ی نرخ سود تسهیلات بانکی، پرداخت تسهیلات گوناگون خارج از موازین و ‏سازوکارهای بانکی و نیز نحوه‌ی نوین بودجه نویسی و پافشاری بر توزیع بودجه و تزریق نقدینگی به وسیله‌ی سازمان‌های ‏وابسته به دولت و ده‌ها تصمیم مشابه دیگر» تاکید شده که دولت نهم «علاقه شدیدی» به در دست گرفتن بدون نظارت زمام امور ‏اقتصادی و معیشتی مردم دارد و در اجرای این‌گونه امور« بسیار جدی است و به آن‌ها به مثابه‌‌ی ضرورت‌‌های سیاسی ‏راهبردی می‌نگرد.“‏

در ادامه این بیانیه می خوانیم: “از اوایل سال جاری، رییس دولت نهم در چند نوبت، از طرحی بزرگ که اقتصاد ایران را ‏متحول خواهد کرد، سخن گفت و از آن به عنوان جراحی اقتصاد بیمار ایران نام برد. تاکنون نیز در این باره، سخنان زیادی از ‏سوی نزدیکان رییس جمهور و شخص ایشان مطرح شده و در دو نوبت در همین زمینه دیدار‌‌هایی از سوی ایشان با ارباب ‏جراید و اقتصاد‌‌دانان کشور صورت گرفته است. آنچه از میان گفته‌های دولت‌مردان قابل فهم است، این است که اگرچه طرح ‏مورد نظر، هفت بخش از نظام اقتصادی کشور یعنی نظام بانکی، نظام مالیاتی، گمرک، باز ‌توزیع کالا، ارتقاء سطح بهره‌وری، ‏ارزش‌گذاری پول ملی و پرداخت نقدی یارانه‌ها را هدف گرفته است، اما به رغم تاکید ایشان بر ضرورت تحول هماهنگ و ‏هم‌زمان در همه‌ی بخش‌های یاد شده، چنین به نظر می‌رسد و تحلیل‌ها نیز نشان از آن دارد که تنها موضوعات مورد بحث در ‏این تحول اقتصادی، ارزش‌گذاری پول ملی و نقدی کردن پرداخت یارانه‌ها است. ناعادلانه بودن نظام پرداخت یارانه‌ها از سوی ‏دولت و ضرورت حذف یا کاهش آن، سخن تازه‌ای نیست که در میان کارشناسان اقتصادی و نیروهای سیاسی کشور مخالفان ‏زیادی داشته باشد. این بحث در دولت‌های پیشین نیز مطرح بود، اما به علت پیچیدگی نحوه‌ی اجرا و پیش‌بینی آثار ناگوار و ‏ناگهانی آن برای قشرها و طبقات محروم و آسیب‌پذیر جامعه و نیز بحران‌سازی‌های جدی از سوی جریان مخالف اصلاحات، ‏امکان اجرایی ساختن آن برای دولت آقای خاتمی و مجلس ششم فراهم نیامد. حذف ناگهانی یارانه‌ها ( به ویژه در مورد ‏حامل‌های انرژی) کاری بی‌باکانه از سوی دولت نهم محسوب می‌شود، لیکن اگر با تدبیر و مطالعات جدی کارشناسانه همراه ‏نباشد و شتاب‌زده انجام گیرد، چه بسا به جای رفع مشکلات کنونی مردم در عرصه‌ی اقتصاد، آن‌ها را دو‌چندان کند.بنا بر ‏مشهودات، هنوز این قضیه از سطح یک طرح مقدماتی از سوی رییس جمهور و اطرافیان او فراتر نرفته است. گزارش‌ها نیز ‏حکایت از آن دارند که در دیدار عده‌ای از استادان بر جسته‌ی اقتصاد ایران با رییس دولت نهم، آن‌چه مورد بحث قرار گرفت، ‏به هیچ وجه ماهیت و شکل یک طرح اجرایی نداشت و تنها مجموعه‌ای از اطلاعات و آمار و پیامدهای ادامه‌ی وضع کنونی و ‏نظرات کلی درباره‌ی هدف‌مندسازی یارانه‌ها ارایه شده است. حتی در نوشتاری که در این جلسه از سوی کارگروه اقتصادی ‏دولت توزیع شده است نیز هیچ مطلبی در خصوص پرداخت نقدی یارانه‌ها به چشم نمی‌خورد. بنابراین، طرح یا برنامه‌ی مدون ‏و مشروحی وجود ندارد و نمی‌توان پیرامون آن نظرات دقیق و کارشناسانه ارایه داد. اما چه بسا بتوان درباره‌ی علت‌شناسی و ‏پیامدهای خطرناک و بحران‌زای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این طرح، مواردی را یادآور شد.“‏

‎ ‎موانع اجرای طرح‎ ‎

این بیانیه آنگاه به برشماری «موانع اجرای طرح» مزبور پرداخته و در توضیح موانع نظری آن آورده است:“هر چند که در ‏سال‌های اخیر، دولت نهم، چندین بار شعارها و آرمان‌هایی را در زمینه‌ی اقتصاد کشور در قالب توسعه‌ی همه‌جانبه، عدالت ‏اقتصادی، کمک به محرومان، تامین مسکن برای نیازمندان، مبارزه با سودجویی بانک‌ها و بسیاری موارد دیگر تکرار کرده ‏است، اما در عمل نتوانسته است برنامه‌ای منسجم و سنجیده برای پیگیری و تحقق این اهداف طراحی و عرضه کند. بدیهی است ‏که پیش از ارایه‌‌ی هر برنامه‌ی اقتصادی، باید هدف‌گذاری، چشم‌انداز اقتصادی و استراتژی دولت برای کارشناسان و مردم ‏مشخص شده باشد تا پس از تدوین و اجرای آن برنامه‌، ارزیابی و بررسی میزان انطباق یا انحراف آن برنامه از هدف‌ها، مسیر ‏اصلی و استراتژی تعریف شده برای مردم و مجریان برنامه امکان‌پذیر باشد. اما به جرآت می‌توان گفت که در طول سه سال ‏گذشته، راهبرد و هدف‌ هماهنگ، مدون و مشخصی از سوی دولت‌مردان، در حوزه‌ی اقتصاد ارایه نشده است. از همین روست ‏که روزی سخن از طرح تثبیت قیمت‌ها و روزی دیگر، سخن از آزاد‌سازی قیمت‌ها می‌رود؛ یک روز از قصد کوچک سازی ‏دولت سخن به میان می‌آید و روز دیگر طرحی داده می‌شود که ابعاد دخالت دولت در حوزه‌ی اقتصاد و زندگی خصوصی مردم ‏را فزونی می‌بخشد. از یک سو صنایع و خدمات دولتی به بخش خصوصی واگذار می‌شوند و از سوی دیگر، دولت اقدام به ‏سرمایه‌گذاری‌های مجدد و گسترده‌تر می‌کند. متاسفانه، گزارش‌های منتشر شده حکایت از آن دارند که در بسیاری موارد، سهام ‏شرکت‌هایی که اقدام به خرید واحدهای صنعتی واگذار شده می‌کنند، متعلق به بانک‌ها و شرکت‌های شبه دولتی هستند و ‏تاسف‌بارتر آن که در بسیاری موارد دیده شده است که این گونه خریداران، راه حل افزایش بهره‌وری را در برچیدن کارگاه ‏صنعتی، فروش دارایی کارخانه و واریز درآمدها به معاملات کلان ملکی یافته‌اند. به هر حال، تا هنگامی که دولت هدف و ‏برنامه‌ی کلان اقتصادی خود را مشخص نکند، اجرای طرح‌های مختلف اقتصادی که گاه در تضاد با یکدیگر نیز هستند، جز ‏اتلاف منابع، تحمیل هزینه‌های ناخواسته بر مردم و تشدید بحران اقتصادی، نه تنها ثمری نخواهد داشت که می‌تواند کشور را با ‏بحران‌های گسترده و همه‌جانبه مواجه سازد.“‏

‎ ‎از هم گسیختگی اقتصاد‏‎ ‎

بیانیه آنگاه به زمینه‌ی اجرای طرح پرداخته و در آن تاکید شده:“یکی دیگر از عوامل موثر بر نتیجه‌بخش بودن هر طرح ‏اقتصادی، از جمله همین طرح، میزان ثبات سیاسی و اقتصادی کشور است. در شرایطی که تشنجات بین‌المللی و تحریم‌های ‏گسترده‌ی اقتصادی و تورم شدید، بنیه‌ی اقتصادی کشور را به تحلیل برده و انزوایی تحمیلی، اقتصاد بیمار ایران را ناتوان‌تر ‏ساخته است و نیز در فضایی که مردم اعتمادی به گفتارها و رفتارهای دولت ندارند، اجرای چنین طرحی، با ابعادی که گفته ‏می‌شود، نمی‌تواند امکان‌پذیر تلقی شود و نتایج مثبتی در بر داشته باشد. در شرایط شکننده‌‌ی کنونی، اجرای طرح‌هایی با چنین ‏ابعاد گسترده‌، به احتمال زیاد نخواهد توانست اهداف مورد نظر را تامین کند و چه بسا به از هم گسیختگی بیشتر اقتصاد ایران ‏منجر می‌شود.“‏

بخش بعدی این بیانیه به “صلاحیت مجریان طرح» اختصاص دارد و اینکه: “دولت نهم در طول سه سال گذشته بارها اثبات ‏کرده است که علاقه‌ و شاید اعتقادی به بررسی‌های کارشناسی و بهره‌گیری از روش‌های اثبات شده‌ی علمی در تدوین طرح‌ها ‏نداشته است. در مورد اخیر نیز، به گواهی اقتصاددانان برجسته‌ای که با رییس دولت نهم برای گفتگو درباره‌‌ی طرح یاد شده ‏دیدار داشته‌اند، پس از سخن‌رانی آقای رییس جمهور و همکاران ایشان، به هر اقتصاددان فقط پنج دقیقه برای ارایه‌ی نظراتش ‏فرصت داده شد. بدیهی است که هیچ کارشناس متعهدی نمی‌تواند در چنین مهلت کوتاه، ارزیابی دقیقی نسبت به طرح مقدماتی، ‏یا بهتر است بگوییم اندیشه‌‌ی تحول اقتصادی ارایه کند. این رفتار نشان از ماهیت تشریفاتی چنین جلساتی داشته است. بررسی ‏واقعی و کارشناسانه‌ی این طرح، مستلزم زمان کافی، جلسات متعدد کارشناسی و نقد و گفتگو و تعامل لازم میان صاحب‌نظران ‏است. همچنین دولت نهم بارها نشان داده است که نظارت نهادهای قانونی و مدنی را بر عملکرد خود به راحتی برنمی‌تابد. از ‏نگاه این دولت، جنبه‌های تبلیغی طرح‌ها و برنامه‌های اقتصادی و سیاسی، بر صحیح و موثر بودن آن‌ها اولویت دارد.‏

هم‌چنان ‌که در سفرهای استانی هیات دولت شاهد چنین نگرشی هستیم، در اجرای طرح تحول اقتصادی نیز اگرچه هنوز این ‏طرح، مقدمات کارشناسی را طی نکرده و در مراجع رسمی مانند کمیسیون‌های تخصصی مجلس شورای اسلامی مورد تبیین ‏قرار نگرفته است، اما اقدامات اجرایی آن از سوی مرکز آمار ایران در 36111 پایگاه اطلاعاتی به وسیله‌ی‌ حدود 48000 ‏مامور آغاز شده است. افزون بر چنین مواردی، نگرش محفلی دولت‌مردان و استفاده‌ی انحصاری از نیروهای یک طیف سیاسی، ‏بدون توجه کافی به میزان دانش و تجربه‌ی آنان در کارهای اجرایی و مدیریت کلان کشور، شاخصه‌ی دیگر دولت کنونی است. ‏با توجه به چنین ویژگی‌هایی چگونه می‌توان انتظار داشت که اجرای چنین طرح بزرگ، مخاطره‌آمیز و اثرگذار، توسط دولتی ‏با این مشخصات، به درستی انجام پذیرد و هدف‌های مورد نظر را تامین کند.هزینه‌ کردن بیش از 190 میلیارد دلار در‌آمد نفتی ‏در سه سال گذشته، افزایش 25 برابری نقدینگی در جامعه، افزایش نرخ تورم از 12% در سال 1381 به بیش از 21% در ‏سال 1386 (مستند به آمار بانک مرکزی)، افزایش میزان بیکاری به بیش از 3% نسبت به دولت پیشین و نیز سه برابر شدن ‏قیمت مسکن در همین مدت، تفسیر نادرست اصل 44 قانون اساسی که بدون توجه به سایر اصول و از جمله اصل 43 همان ‏قانون، به واگذاری مالکیت بخش دولتی به بخش خصوصی تنزل معنایی یافت و اجرای نادرست‌تر آن در ارتباط با واگذاری ‏مالکیت صرفا شرکت‌های دولتی و نه بنگاه‌های اقتصادی بخش عمومی و مصون‌سازی نهادهایی مانند بنیاد مستضعفان و بنیاد ‏پانزده خرداد که عملا به تاراج بیت‌المال و حراج به ثمن بخس و تعطیل بسیاری از صنایع و رشد مبادلات تجاری و معاملات ‏ملکی انجامید و به جای تقویت بخش خصوصی واقعی، به ایجاد تصنعی و تحمیلی یک بخش ویژه‌ی اقتصادی ِ برخوردار از ‏منابع ِکلان رانتی منجر شد، ارایه‌ی عوام‌فریبانه‌ و غیر مفید سهام عدالت که بیش‌تر جنبه‌ی تبلیغی داشت و نه تنها گرهی از ‏مشکلات معیشتی تهی‌دستان باز نکرد که در عمل، اسباب به زیر خط فقر رفتن آحاد بیشتری از ملت ایران را فراهم آورد. ‏

اجرای طرح‌هایی همچون طرح بنگاه‌های زود‌بازده که با بودجه‌ای معادل18.000 میلیارد تومان انجام شد و سرانجام نیز جز ‏به‌ هدر دادن سرمایه‌ی ملت و روانه کردن هرچه بیشتر نقدینگی به سوی بازار خدمات، مسکن و بازرگانی، ثمر دیگری نداشت ‏و به اقرار رییس کل بانک مرکزی، “ 46 از این طرح‌ها اصلا وجود خارجی نداشته است و 68% طرح‌ها نیز فقط 20% ‏پیشرفت داشته‌اند1”، طرح‌های دیگری مانند کاهش نرخ بهره‌ی تسهیلات بانک‌ها که موجب شد تا سرمایه‌های مردم به جای به ‏جریان افتادن در طرح‌های ملی، راه بازار را در پیش گیرند، افزایش میزان وام‌های بانکی که خود از عوامل افزایش تورم و ‏قیمت مسکن گردید، افزایش‌ها و کاهش‌های مکرر و ناموجه میزان تعرفه‌های گمرکی کالاهای مصرفی در مقاطع مختلف زمانی ‏که بی‌ثباتی بازار و افزایش باورنکردنی واردات این گونه کالاها را در ‌پی داشت و تنها در یک مورد گوشی تلفن همراه، منجر ‏به واریز مبلغی در حدود دویست و شصت و پنج میلیارد تومان به حساب یکی از شرکت‌های وابسته شد و طرح‌های دیگری که ‏بدون بررسی کارشناسی و بیشتر از جنبه تبلیغی و تاثیرگذاری سیاسی به انجام رسید و به‌همین خاطر نیز ثمری جز بی‌ثباتی ‏هرچه بیشتر اقتصادی و از میان بردن بنیه‌ی اقتصاد کشور به همراه نداشت. انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور با ‏قدمت بیش از شصت سال، به هم ریختن نظام بودجه‌بندی و تغییر در ساختار قوانین سنواتی بودجه و ادغام 600 ردیف بودجه ‏در 69 ردیف، از میان بردن عملی نظارت‌پذیری بودجه کشور از سوی نهادهای نظارتی و ده‌ها تصمیم دیگر دولت نهم از این ‏دست، از جمله دلایلی هستند که برای ایجاد نگرانی جدی از اجرای طرحی با این ابعاد و به وسیله‌ی دولتی با این کارنامه، ‏کفایت می‌کند.“‏

نویسندگان این بیانیه آنگاه به پیامدهای اجرای این طرح پرداخته و از جمله نوشته اند: “مهمترین انتقاد اقتصاددانان نسبت به ‏طرح یاد شده، این است که با پرداخت مستقیم یارانه‌ها به مردم و رساندن قیمت کالاها به حدود واقعی آن‌ها، خطر رشد فراگیر و ‏افسار گسیخته‌ی تورم، جامعه را تهدید خواهد کرد. نخست آنکه میزان نقدینگی در جامعه که در اثر سیاست‌های پولی و تکرار ‏تجربه‌‌های ناموجه پیشین در این سه سال، از حدود ۶۵ هزار میلیارد تومان به بالغ بر ۱6۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته و ‏نتیجه‌ی آشکار و غیر قابل انکار آن، کاهش ارزش پول ملی، کاهش قدرت خرید اقشار کم‌درآمد و محروم جامعه و تورم افسار ‏گسیخته در بخش‌‏های مختلف بوده است، در یک فاز دیگر به سطح 250.000 میلیارد تومان افزایش خواهد یافت. تزریق این ‏حجم از نقدینگی به درون جامعه، در صورتی که از پیش برای جذب آن راهی اندیشیده نشده باشد، به طور طبیعی باعث تشدید ‏سرسام‌آور تورم و کاهش شدید توان اقتصادی مردم خواهد شد. بسیاری از اقتصاددانان پیش‌بینی می‌کنند که با این کار، دهک اول ‏جامعه یعنی فقیرترین قشرهای کشور، 40% توان اقتصادی‌شان را بیشتر از دست می‌دهند و به بیان دیگر 40% فقیرتر ‏می‌شوند و در مجموع ِ هفت دهک نخست، میانگین تزاید فقر، آماری در حدود 25% پیش‌بینی می‌شود و با اجرای این طرح نه ‏تنها اقشار فقیر آسیب می‌بینند که بخش عمده‌ای از طبقه‌ی متوسط نیز به طور جدی با خطر قرار گرفتن در زیر خط فقر روبرو ‏می‌شوند. این شوک به یک اغمای اقتصادی دراز مدت و در نهایت به تخریب زیرساخت‌های موجود منجر خواهد شد. نکته‌ی قابل ‏توجه این است که افزایش تورم، با عنایت به تاثیری که بر توزیع مجدد درآمدها دارد، منجر به افزایش سوددهی بخش‌های غیر ‏مولد مانند دلالان، زمین‌خواران و واردکنندگان کالا می‌شود و به ثروت‌مند‌تر شدن ثروت‌مندان می‌انجامد. در واقع این طبقات یا ‏دهک‌های فوقانی درآمد اقتصادی نه تنها از اجرای این طرح آسیب نمی‌بینند که به نوبه‌ی خود بهره‌مند نیز خواهند شد.“‏

در ادامه می خوانیم: “تورم چهل درصدی ناشی از قطع کمک‌های نقدی مربوط به حامل‌های انرژی و پرداخت نقدی یارانه‌ها از ‏یک سو موجب خروج پول از نظام بانکی کشور شده، بانک‌ها را با مشکل اساسی نقدینگی روبرو خواهد ساخت و از سوی دیگر، ‏به افزایش قیمت تمام شده‌ی کالاها در صنایع مادر و مولد منجر خواهد شد و مثلا پیش‌بینی می‌شود که در صنایع سیمان به طور ‏متوسط 70% و در صنایع فلزی به طور متوسط 30% به قیمت تمام شده‌ی کالا افزوده شود و با توجه به آن که هم اکنون نیز، ‏کالاهای داخلی امکان رقابت با بازار بین‌المللی را ندارند، اجرای این طرح به اختلال و زیان‌دهی بیش‌تر صنایع ایران خواهد ‏انجامید. بدیهی است که تفاوت قیمت‌های داخلی و خارجی از یک سو منجر به افزایش حجم کالاهای قاچاق و فربه‌تر شدن اقتصاد ‏زیرزمینی شده و از سوی دیگر موجب رشد سرسام‌آور واردات خواهد شد. تحقیقات نشان می‌دهد که تورم شدید ناشی از ‏پرداخت نقدی یارانه‌ها، هزینه‌های دولت را به عنوان بزرگ‌ترین کارفرما به شدت افزایش خواهد داد و به هزینه‌های یکصد و ‏شصت هزار میلیارد تومانی دولت که در حال حاضر نیز با کسری بودجه روبروست، مبلغی در حدود چهل هزار میلیارد تومان ‏افزوده خواهد شد. از سوی دیگر در صورت اجرای بخش دیگر این طرح یعنی کاهش احتمالی نرخ دلار، درآمدهای دولت که ‏نفت را به دلار می‌فروشد و دلار را باید به ریال تبدیل کند نیز به میزان فاحشی سقوط خواهد کرد.با عنایت به گستردگی حوزه‌‌ی ‏تاثیر این طرح که به دریافت اطلاعات دقیق از زندگی اقتصادی بیش از هفتاد میلیون نفر جمعیت ایران وابسته است و فقدان یک ‏نظام اطلاعاتی و آماری جامع، کارآمد و قابل اعتماد و عدم امکان دستیابی به چنین زیرساخت نرم‌افزاری در کوتاه مدت، ‏شتاب‌زدگی دولت نهم در اجرایی ساختن این طرح و پرداخت نقدی یارانه‌ها در کشوری مانند ایران که بحران مدیریت و فساد ‏اداری از شاخصه‌های اصلی وضعیت کنونی آن است، نگرانی نسبت به گسترش ابعاد فساد در جامعه را دامن می‌زند. زیرا با ‏اجرای غیرکارشناسانه‌ی این طرح، کارگزاران اجرایی آن، به نحوی گسترده از امکان دخل و تصرف در تشخیص و تعیین ‏مشمولان دهک‌های پایین اجتماع و پرداخت یارانه‌ها بر اساس سلیقه‌ها و منافع فردی و گروهی برخوردار خواهند شد.‏

پرداخت نقدی یارانه‌ها به مردم، افزون بر آنکه وابستگی مردم را به دولت بیشتر و دست‌های مردم را به سوی دولت دراز‌تر ‏می‌کند، به تضعیف بیش‌تر فرهنگ کار و تولید در جامعه منجر می‌َشود، از سوی دیگر، اجرای این طرح، متکی به درآمدهای ‏کلان نفتی در چند سال اخیر بوده و بدیهی است که اولا در ثبات این درآمد تضمینی وجود ندارد و دوم آنکه تعهدی نادرست و ‏غیرمفید برای دولت‌های بعدی ایجاد می‌کند. با توجه به افزایش مطالبات مردم، قطع این تعهد چه بسا به ایجاد بحران‌های شدید و ‏مهار نشدنی اجتماعی و سیاسی بیانجامد. یکی دیگر از پیامدهای منفی اجرای این طرح، تضاد آشکار آن با سیاست‌های اعلام ‏شده‌ی پیشین مبنی بر کاهش تصدی‌گری دولت است که به دخالت گسترده‌تر دولت در حریم خصوصی مردم و هژمونی حاکمیت ‏و نقض و محدودسازی بیش‌تر حقوق و آزادی‌های بنیادین سیاسی و اجتماعی ملت منجر خواهد شد. پرداخت نقدی یارانه‌ها از ‏سوی دولت، منجر به رشد اندیشه‌ی محافظه‌کارانه به مثابه‌ی دکترین غالب جریان مخالف اصلاحات شده و به ابزاری در دست ‏تمامیت‌خواهان و معاندان حاکمیت ملت تبدیل می‌شود که از آن می‌توانند در راستای مهار بیشتر جنبش‌های مدنی و سیاسی ‏دمکراسی‌خواه و مدافع حقوق بشر بهره گیرند.‏

در حوزه‌ی جمعیت نیز، اجرای این طرح دو آسیب جدی به همراه خواهد داشت: نخست، افزایش بی‌رویه و مجدد رشد جمعیت ‏که به انگیزه‌ی برخورداری بیش‌تر از مواهب پرداخت نقدی یارانه توجیه می‌یابد و دوم، افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها. ‏توضیح آن که از یک سو روستاییان و افراد کم‌درآمد بهره‌ی کم‌تری از یارانه‌ها می‌برند اما با توجه به نیازمندی روستاییان به ‏برخورداری از خدمات بهداشتی و آموزشی شهرها، قطع یارانه از حامل‌های انرژی، هزینه‌ی رفت و آمد به شهرها را به حدی ‏افزایش می‌دهد که در نهایت، به رشد مهاجرت روستاییان به شهرها افزوده خواهد شد. به نظر می‌رسد، افزایش نقدینگی و بالا ‏رفتن قیمت‌ها از جمله عواملی است که همواره انگیزه‌ی مهاجرت از روستاها را افزایش داده است، چرا که علی‌الاصول ‏دستیابی به درآمدهای بالاتر در شهرها امکان‌پذیرتر تلقی می‌شود.“‏

در ادامه این بیانیه نهضت آزادی ایران از این باور سخن گفته است که: “این دولت با توجه به بحران‌های گوناگون و کسری ‏آشکار و نهان بودجه‌ی سال 1387 به نحوی که حتی در پرداخت حقوق معلمان با مشکل اساسی مواجه است و این امر می‌تواند ‏به بروز برخی ناآرامی‌ها و مشکلات بیانجامد و نیز با عنایت به آنکه در سال آخر زمامداری خود قرار دارد و در پایان این ‏سال، انتخابات ریاست جمهوری را پیش رو دارد، مصمم به اجرای طرح یاد شده و غلبه‌ی عزم سیاسی خود بر بایسته‌های ‏اقتصادی و نظرات کارشناسی خواهد بود. حذف ناگهانی یارانه‌ها و پرداخت نقدی آن‌ها به مردم، ضمن آنکه با مشکلات و موانع ‏گوناگونی روبروست، در راستای منافع ملی و جنبش دمکراسی‌خواهی ملت ایران قرار نداشته و موجب افزایش بیش از ‏پیش ِتمرکز و قدرت سیاسی، اقتصادی و امنیتی دولت نهم و جریان نظامی حامی آن خواهد شد. به نظر ما طرح چنین ایده‌ای در ‏سومین سال حکمرانی دولت نهم، با هدف انحراف اذهان عمومی از نقد کارنامه‌ی سه ساله‌ی این دولت و تضمین پیروزی در ‏انتخابات آینده‌ی ریاست جمهوری طراحی شده است. بدیهی است که اجرای این طرح، علاوه بر جنبه‌ی نمایشی آن، موجب ‏می‌شود نمایندگان مجلس هشتم که به رغم تمهیدات دولت نهم تا حدودی از آرایش انتقادی نسبت به این دولت برخوردارند نیز ‏عملاً به جای نظارت بر عملکرد دولت، درگیر بررسی طرحی شوند که هنوز برای پیشنهاددهندگان آن نیز چندان روشن نیست ‏و سرانجام، نمایندگان مجلس هشتم را (همچون مجلس پیشین) به دنباله‌روی از دولت ناچار خواهد ساخت. ضرورت دارد که ‏مجلس شورای اسلامی پیامدهای چنین طرحی را مورد مطالعه‌‌ی دقیق علمی قرار دهد و قانونی را برای کاهش یا حذف ‏یارانه‌ها به تصویب رساند که آثار مثبت آن بر تبعات منفی ناشی از اجرای آن فزونی داشته باشد.‏

نهضت آزادی ایران اعلام می‌دارد که بخشی از ضرورت پرداخت یارانه‌ها به واقعیت نظام مالیات‌های پنهانی باز می‌گردد که ‏دولت از مردم می‌گیرد و مثلا در مورد بعضی از انواع کالاها شاهدیم که قیمت فروش خارجی آن‌ها حدود یک سوم قیمت فروش ‏در داخل است و در واقع دو برابر قیمت واقعی به صورت مالیات پنهان از مردم گرفته می‌شود. به عبارت دیگر یارانه‌ی ‏بسیاری از کالاها درون این مالیات قرار دارد و طرح تحول اقتصادی دولت نیز آشکار نمی‌سازد که آیا با حذف یارانه‌ها، این ‏نوع مالیات‌ها نیز حذف می‌شوند و یا هم‌چنان پابرجا می‌مانند؟ یادآوری می‌کند که نظام جمهوری اسلامی ایران برخاسته از ‏انقلابی است که عدالت اجتماعی از جمله آرمان‌های اصیل آن بود و این مساله به وضوح در اصول 29،31،43 و 49 قانون ‏اساسی به چشم می‌خورد، بنابراین صرف پرداخت یارانه را نباید به عنوان یک مشکل اساسی و امری خارج از سیاست‌های کلی ‏و ضروری نظام تلقی کرد. از سوی دیگر، تحقیقات انتشار یافته نیز نشان می‌دهند که افزایش قیمت کالاهای بدون جایگزین ‏مانند بنزین و سایر فرآورده‌های نفتی، میزان بسیار ناچیزی بر مصرف نهایی آن‌ها تاثیر دارند. آن چه در این زمینه اهمیت ‏دارد، نحوه‌ی پرداخت یارانه می‌باشد که در ایران بر اساس روش‌های علمی و کارآمد صورت نمی‌گیرد. افزایش مکرر قیمت‌ها ‏در طی سی سال پس از انقلاب نیز اثبات کرده است که قیمت‌ها اولا هرگز در یک نقطه ثبات نیافته است و دوم آن که این گونه ‏سیاست‌گذاری‌ها هیچ‌گاه به صرفه‌جویی و رونق صنعت و تولید کشور منجر نشده است. بخش عمده‌ای از مصرف بی‌رویه‌ی ‏انرژی در ایران به مردم ارتباطی ندارد، بلکه به اتلاف منابع انرژی در اثر روزآمد نبودن صنایع ما مربوط می‌شود. بدیهی ‏است که تا ثبات سیاسی در کشور ایجاد نشود، حتی واگذاری صنایع به بخش خصوصی نیز گرهی از این معضل باز نکرده و ‏بخش خصوصی نیز انگیزه‌ای برای کارآمد کردن تولید نخواهد داشت. بنابراین به نظر می‌رسد، حل بحران‌های کنونی کشور و ‏از جمله مشکلات اقتصادی در گرو عزمی ملی در به رسمیت شناختن حقوق اساسی مردم است. درمان بیماری اقتصادی ایران ‏تنها توسط یک دولت ملی با باورها و گرایش‌های دمکراتیک امکان‌پذیر خواهد بود و تا زمانی که امکان نظارت نهادهای جامعه‌‌ی ‏مدنی بر عمل‌کرد صاحبان قدرت فراهم نیاید، امکان پنهان سازی مشکلات اصلی اقتصاد ایران برای دولت‌ها و طرح شعارهای ‏تبلیغاتی صرف وجود خواهد داشت. این اقتصاد آسیب‌پذیر تا روزی که از وابستگی به درآمد نفتی رهایی نیابد و بر تولید و ‏صنعت ملی بنیان نگیرد و تا آن زمان که ارزش افزوده‌ی غیر قابل تصور فعالیت‌های تجاری، هرگونه انگیزه و توجیه اقتصادی ‏را برای بخش‌های صنعت و کشاورزی منتفی می‌سازد و تا هنگامی که درآمد اقتصادی از درآمد ثروت کم‌تر است، تولید توجیه ‏اقتصادی نداشته و تا فکری اساسی درباره‌ی این موضوع نشود، هر اصلاحی عملا به ضد خود تبدیل خواهد شد و اقتصاد ایران ‏با هیچ طرحی امکان بهبود نخواهد داشت.‏

اتکای روزافزون دولت نهم به درآمدهای نفتی و افزایش مبادلات تجاری که دولت مسبب و مشوق آن است و سیل واردات ‏کالاهای مصرفی به ایران از جمله معضلاتی هستند که هرگونه امید نسبت به کارایی مثبت طرح پرداخت یارانه‌های نقدی که ‏امکان خرید و تقاضای بیشتر کالاهای برخوردار از یارانه را در جامعه فراهم می‌آورد، سلب می‌کند. به نظر می‌رسد، اجرای ‏طرح پرداخت مستقیم یارانه‌ها در آستانه‌ی انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، امکان گسترده‌ای در اختیار تمامیت‌خواهان قرار ‏می‌دهد که ثروت‌های ملی و درآمد جامعه را بر اساس اولویت های سیاسی، به نحوی که منافع گروهی‌شان اقتضا می‌کند، توزیع ‏کنند و در اختیار جریانات و گروه‌هایی قرار دهند که در روی کار آمدن و پابرجایی این دولت نقش مهمی ایفا کرده‌اند و ‏می‌توانند با چنین ابزاری انتخابات آینده را به طور کامل و به نحو دل‌خواه، به نفع کاندیدای مورد نظرشان مدیریت کنند. از ‏سوی دیگر، تشدید بحران مشروعیت حاکمان و عدم تمایل تمامیت‌خواهان به پذیرش مبانی و اصول دمکراسی و حل بحران ‏سیاسی جاری، موجب نوعی شتاب‌زدگی در حل اختلافات با دولت ایالات متحده‌‌ی آمریکا شده است که این امر به نوبه‌‌ی خود ‏می‌تواند زیان‌هایی را به همراه داشته باشد. ظاهرا تصور دولت نهم این است که بهبود روابط با آمریکا در هر شرایطی، تثبیت ‏سیاسی حاکمیت و حل بحران اقتصادی را فراهم می‌آورد.“‏

نهضت آزادی ایران در پایان این بیانیه “کم‌‌اعتنایی دولت به قانون اساسی و قوانین موضوعه‌ی بالادستی مانند سند چشم‌انداز ‏بیست ساله و برنامه‌ی چهارم توسعه و نادیده گرفتن جایگاه رفیع قوه‌ی مقننه را به زیان منافع ملی دانسته و آن را حرکتی ‏خودسرانه” ارزیابی کرده و نسبت به “پیامدهای ناگوار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ناشی از اجرای غیرکاراشناسانه‌ی طرح ‏تحول اقتصادی دولت نهم و چگونگی توزیع مستقیم یارانه‌ها” هشدار داده است: “از تمامی گروه‌ها و فعالان سیاسی، اجتماعی و ‏فرهنگی و نیز بدنه‌ی کارشناسی دولت و مجامع دانشگاهی می‌خواهد تا به هر نحو ممکن نسبت به پیامدهای منفی اجرای این ‏طرح در ماه‌های آینده آگاهی‌رسانی کرده و در یک اقدام فراگیر ملی خواهان توقف آن تا زمان بررسی‌های علمی کارشناسان ‏شوند.“‏