رهبران ایران در بن بست

نویسنده

» مقاله واشنگتن پست

خشونتی که ظرف روزهای گذشته تمام ایران را دربرگرفت، بار دیگر بقای جمهوری اسلامی را زیر سؤال برده است. وقایع اخیر یادآور انقلابی است که یک حکومت دیکتاتوری را در سال 1357 به زیر آورد. رژیمی چند تکه و غیر مشروع تحت رهبری مردانی غیر استوار، ناگهان با جنبشی از مخالفان روبرو شده و از درک کامل این حرکت بازمانده است. پیش بینی زوال فوری این رژیم دین سالار، کمی زود است. ممکن است ایران وارد دوره ای پر تنش و خشونت بار شود. در عین حال، پس از وقایع ناخوشایند اخیر روشن شد که عمر جمهوری اسلامی کوتاه به نظر می رسد.

با نگاهی به گذشته، مشخص می شود بدترین تصمیم رژیم، خودداری از سازش با ملتی بود که از انتخابات تقلبی ریاست جمهوری در خرداد ماه به خشم آمده بود. نرم ترین درخواست ها از سوی چهره های درون نظام از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی برای آزادی زندانیان سیاسی و به دست آوردن مجدد اعتماد مردم (به کمک تغییر قوانین انتخاباتی و نیز آزاد کردن رسانه ها) با مخالفت رژیم خودسری روبرو شد که به قدرت خویش غرّه بود.    

نکته جالب دیگر این است که جمهوری اسلامی امروز تحت رهبری سیاستمداری است که خود به اندازه شاه سابق متزلزل است. وجهۀ ممنوعه خامنه ای شخصیت نامطمئن او را از نظر پنهان کرده است. به نظر می رسد خامنه ای نیز مانند شاه برای صدور فرمان سرکوب عمومی و از جمله اعدام های فله ای و گلوله باران بی هدف هزاران تظاهر کننده تردید دارد. البته هنوز معلوم نیست نیروهای امنیتی رژیم تا چه اندازه آمادگی و توان اجرای چنین دستوری را داشته باشند. رژیم تا کنون به اجرای یک استراتژی مهارکننده بسنده کرده است: رها کردن شبه نظامیان بسیجی برای ارعاب و ضرب و شتم معترضان و در عین حال، بازداشت بسیاری از افرادی که در گذشته وفادار توصیف می شدند.

دولت دینی ایران امروز برخلاف سال 1357، رو در روی جنبشی از مخالفان قرار گرفته که یکپارچه نیست و از فقر رهبری مشخص رنج می برد. به نظر می رسد میر حسین موسوی و مهدی کروبی، نامزدهائی که احمدی نژاد را در انتخابات ریاست جمهوری به چالش کشیدند، بیشتر ناظرانی سردرگم باشند تا مغزهای متفکر وقایع اخیر. این ویژگی ها باید اسباب آسودگی خیال برای حکومت باشند، اما واقعیت این است که هرچه جنبش بیشتر دوام بیاورد، احتمال برگزیدن رهبران جدید هم در آن بیشتر می شود. شگفت انگیز ترین وجه رویدادهای اخیر ایران از خردادماه توانائی مخالفان در ادامه و به راه انداختن راه پیمائی های گسترده ، علیرغم بی بهره بودن از رهبران کاریزماتیک، شبکه های ملی منظم و ایدئولوژی سازمان دهی شده، است.

به بیان دیگر، جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است؛ نه می تواند با مخالفان سازش کند، و نه می تواند آنها را تا سرحد نابودی کامل سرکوب کند.

درحالیکه ایالات متحده و سایر متحدان با معضل برنامه هسته ای ایران دست و پنجه نرم می کنند، خوب است که تغییراتی که بر چهار چوب سیاست آنها  سایه می اندازد را به رسمیت بشناسند. دولت اوباما باید با الهام گرفتن از رونالد ریگان، مشروعیت حکومت دینی و زیر پا گذاشته شدن حقوق بشر از سوی آن رژیم را به طور مستمر مورد انتقاد قرار دهد. استفاده از زبان تهدید نظامی علیه تأسیسات هسته ای نادرست است. در شرایط فعلی، تنها دلیلی که می تواند تهران را به سازش بر سر برنامه هسته ای خود وا دارد، تلاش برای برداشتن فشار بین المللی به منظور حل و فصل نابسامانی های داخلی است.

حتی اگر رژیم بتواند نگرانی های بین المللی در مورد برنامه هسته ای خود را رفع کند، ایالات متحده باید بر موضع خود در پشتیبانی از حقوق بشر و اعمال فشار اقتصادی علیه سپاه پاسداران و سایر ارگان های سرکوب کننده، سخت پافشاری کند. حاکمان دینی ایران نیز باید بدانند هیچ توافق نامشروطی وجود ندارد. ریگان در حین حال که مشغول تنظیم توافق محدود ساختن زرداخانه های نظامی با کرملین بود، هیچ ابائی نداشت که اتحاد جماهیر را «امپراطوری شیطان» بخواند. جمهوری اسلامی نیز مانند اتحاد جماهیر یک پدیدۀ موقت است. وقتی مقدرات تاریخی به طور اجتناب ناپذیری تغییر کند، حمایت آمریکا از حق حاکمیت افراد، آن را در سوی درست تاریخ قرار خواهد داد.

 

منبع: واشنگتن پست- 31 دسامبر