حسن روحانی، هم روحانی است هم دانشگاهی، هم می گوید من سرهنگ نیستم و حقوقدان هستم، هم آن جا که باید مانند یک حقوقدان صحبت کند، مانند یک روحانی صحبت می کند، هم به مخالفانش تشر می زند، هم وقتی همه فکر میکنند که منظور او که و چه بوده، یکی از نزدیکانش بیرون میآید ومی گوید منظورش کس دیگری بوده، تا به این ترتیب نشود بالاخره فهمید که این حسن روحانی واقعا چه می گوید، چه می خواهد، دستور کارش چیست و بنیان کارش مبتنی بر چه ارزش هایی است؟
برای مثال، هفته گذشته او در جریان سخنرانی عمومی خود درخراسان جنوبی و در جریان بازدیدش از این استان حرفهایی را زد که کمتر حقوقدانی آنها را به زبان میآورد و بیشتر شبیه روضه خوانان مجالس بود - با تصریح احترام کاملم به همه روضهخوانان- که برای به دست آوردن دل همه، حرف هایی می زنند که کسی را ناراحت نمیکند، و سختترین دشمنان و سینهچاک ترین هوادارانش نیز به آن باور دارند. مشخص است که حرفی که بتواند چنین طیف وسیعی را راضی کند، به احتمال زیاد گفتن و یا نگفتنش با هم فرقی ندارد و این همان کاری است که نه حتی روحانیونی که حرفی برای گفتن دارند، بلکه روضه خوانان مجالس می زنند. روضهای می خوانند و همه با آن گریه می کنند صرف نظر از اینکه شنونده به چه ارزشهایی باور دارند.
آشکار اینکه بعد از سال ۸۸، به دلیل سرکوب شدید بخشی از نیروهای سیاسی و اعتراضات دامنه دار، جامعه سیاسی ایران را به شدت قطبی کرده است و علیرغم بعد از پنج سال، همچنان روزی نیست که یکی از مسوولین عالی رتبه در منابر و تریبون های رسمی اسمی از واژه “فتنه” نیاورد و طبیعتا این دو قطبی بودن جامعه سیاسی هم محصول نگاههای کاملا متفاوت به نحوه زمامداری و حکومتمداری در کشور است. حسن روحانی در چنین وضعیتی در خراسان گفت: ”مسائل ریز و جزئی را کنار بگذاریم. این جناح و آن جناح، راست و چپ، این سمت و آن سمت، این مذهب و آن مذهب، این دین و آن دین، ما همه افتخارمان آن است که مسلمانیم، افتخارمان آن است که ایرانی هستیم.”
سوال اینجاست که آقای رئیس جمهور، شما از کدام مسائل جزیی صحبت می کنید؟ آیا همه اختلاف نظر و دعوای جناح های سیاسی، بر سر مسائل جزیی است؟ آیا فسادهای میلیاردی در کشور که هر روز از یک جایی بیرون می زند و صدایش در می آید جزئی است؟ آیا ممنوعیت های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و سامان دهی گروه های فشار و قانونی کردن فعالیت آنها از طریق دستگاه قانون گذاری و پدیده های همراه آن مانند اسیدپاشی های اصفهان جزیی است؟ آیا پنج سال حصر خانگی سه تن از ستون های نظام جمهوری اسلامی بدون هیچ دادگاهی و بدون طی هیچ رویه قانونی در مورد آن مساله ایی جزیی است؟ آیا تحریمهای کمرشکن برای برنامه هستهای ایران که دستگاه تبلیغات رسمی آن را به عنوان یک ”حق مسلم” جا زده و هر کسی که به آن انتقاد کند روانه زندان می شود، مساله ای جزیی است؟ آیا زندانی بودن صدها نفر در زندان ها به دلایل واهی و بعد از برگزاری دادگاه های سیاسی جزئی است؟ شما اساسا اول برادری تان را ثابت کنید که در این مملکت چیزی به نام ”مسائل جزیی” وجود دارد، بعد گلایه کنید که چرا افراد سر مسائل جزیی به جان هم افتاده اند.
از طرف دیگر، آقای رئیس جمهور فراموش می کنند، که همه مردم ایران مسلمان نیستند ولی به ایرانی بودنشان افتخار می کنند و باید از همه حقوق شهروندی برخوردار باشند. نه اینکه همه باید مسلمان باشند که به ایرانی بودنشان افتخار کنند و اینکه حالا اگر مسلمان باشند و ایرانی هم باشند و به آن هم افتخار بکنند، این طور نیست که دیگر هیچ مشکلی با هم نداشته باشند و همه چیز خوب و خوش وخرم و گلریزان باشد. این هم از سخنانی است که گفتن یا نگفتنش با هم فرقی ندارد.
چون مساله این نیست که افراد به ایرانی بودنشان افتخار نمیکنند، مساله این است که همه ایرانیانی که به ایرانی بودن خودشان هم افتخار می کنند، مثل هم فکر نمی کنند و ارزش های مختلفی را در حوزه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فردی و…. محترم می شمارند. برای همین هم با هم اختلاف دارند و برخی مواقع آنقدر اختلاف شدید است، که باعث می شود، دعوا بالا بگیرد و چون نهادهای دموکراتیکی که بتوانند مجرای نظام مندی برای هدایت چنین اختلافاتی ایجاد کند تا افراد و گروهها، خواستهای خودشان را از آن طریق دنبال کنند وجود ندارند، آن کس که زور بیشتری دارد، طرف مقابل را سرکوب می کند و به زندان می اندازه و بعد هم یک برچسبی بر روی پیشانیاش می زند که آخرین آن همین برچسب فتنه است. بنابراین بین زندانی و آن که زندانی می کند، مساله سر افتخار نکردن به ایران و ایرانی بودن نیست که احتمالا هر دو به این افتخار مزین هستند.
اما برای فقط به چند جمله بسنده نکرده باشم یکی دیگر از سخنان رئیس جمهوری که حقیقتش گفتن و یا نگفتنش از فرط کلی بودن و منبری بودنش - که البته منبری بودن در جای خودش دارای کارکردهای مفیدی است- با هم فرقی ندارد را می آورم: ”وحدت، اتحاد، یکپارچگی، برادری، اخوت… یک کسی یک گروهی یک فردی سه سال پیش، چهارسال پیش، پنج سال پیش، ده سال پیش، پانزده سال پیش، اینقدر لکه های سیاه را نگه نداریم، خود آفتاب لکه سیاه را سفید می کند، بگذارید آفتاب تابان ایران زمین و آفتاب اسلام و آفتاب برادری و اخوت، اگر لکه سیاهی روی این پیراهن سفید ایران و اسلام است بزداید، هی به آن لکه سیاه اشاره نکنید، به سفیدی دل پاک این ملت افتخار کنید.”
با همان استدلالی که در بالا آمد می توان پرسید که واقعا این لکه سیاه چیست یا کیست؟ چه کسی لکه سیاه را نگه می دارد؟ آفتاب کیست و قرار است چطور این لکه سیاه را خود به خود پاک کند؟ آفتاب برادری و اخوت چرا سی و پنج سال بعد از انقلاب کارش به جایی رسیده که برای مثال نصفی از انقلابیون را روانه زندان کرده و یک نخست وزیر سابق و یک رئیس جمهور را چهار سال در حصر خانگی برده است؟ با افتخار کردن به سفیدی دل پاک این ملت چطور می شود آن لکه ایی که اصلا نمی دانیم منظور شما چیست را پاک کرد؟
اینها تنها چند سوال در مورد سه چهار جمله آقای رئیس جمهور است که البته می توان دهها سوال از آن بیرون کشید و از فرط کلی گویی و بی کاربرد بودنش، گفتن و نگفتنش با هم فرقی ندارد و این سوال را ایجاد می کند که برای چه آقای روحانی وقتی حرف خاصی ندارد، جلوی میکروفون قرار می گیرد و سخنانی بر زبان می آورد که بین ما و آن روحانیایی که گفته بود حقوقدان است فاصله بسیاری می اندازد؟
حسن روحانی، در دوران پیکارهای انتخاباتی البته، سخنان واضح تری بر زبان می آورد و با گفتن این که حقوقدان است و سرهنگ نیست، این امید را به وجود آورده بود که از او طالب سخنانی باشیم که از یک حقوقدان انتظار می رود. وعدههایش مشخص و قابل فهم و ارزشهایی که از آنها سخن میگفت وضح بیشتری داشتند. تردیدی نیست که مسائل کشور پیچیده است، فضای قطبی کشور کمرشکن است، نیروهای مخالف دولت بسیار پرزور و دست به اسلحه آماده هستند و حل همه این مسائل در توان یک رئیس جمهور نیست- حداقل با عملکردی که آقای روحانی طی یک سال و نیم گذشته داشته است. اما احترام به شعور مخاطب و پرهیز از گفتن حرفهایی که گفتن و نگفتن آن با هم یکسان است، پسندیده نیست. علاوه بر آن، انتخاب چنین رویهایی بر این فرضیه دامن می زند که اساسا آقای رئیس جمهور دستور کاری مبنی بر حل مسائلی که او “جزئی” می داند - مانند حقوق و آزادی های فردی، اجتماعی و سیاسی مردم به عنوان یکی از اصلی ترین مطالبات مردمی - برای خود قائل نیست.
آقای رئیس جمهور، خوب است که توجه داشته باشند جای همین ”مسائل جزیی” روی تن ِ بسیاری هنوز داغ است و بسیاری برای آن داغدار. وظیفه رئیس جمهور نشان دادن راهبرد و گزارش تلاشهایش برای حل این مسائل است - هرچند ناتمام و ناکافی - نه آن چه که اصطلاحا دنبال نخود سیاه فرستادن نامیده می شود. بی تعارف، اگر هم نمی توانید مسائل داخلی را حل کنید، لااقل همان حقوقدان بمانید و حرفی نزنید. گوش این ملت با روضه پر است.