نادان‌ها و دانایان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

به طرف می گویم: “ملع عام” درست نیست، بنویس “ملاء عام”. فورا می گوید: “یعنی تو می گویی من بیسوادم و احمقم، یعنی تو معتقدی همه مسلمانها بی شعور و بی سوادند.” می گویم: “نه، من فقط می گویم “ملع عام غلط است.” می گوید “چرا شما کفار جاسوس طرفدار سعودی و اسرائیل با ملت ایران مخالفید؟” می گویم: “من اصلا راجع به این چیزها حرف نمی زنم، فقط می گویم ملع عام غلط است، بنویس ملاء عام.” بعد یادش می رود که خودش را مسلمان معرفی کرده، می گوید: “من از هر کسی تخم و ترکه عربهاست متنفرم، چه فرقی می کند ملع عام یا ملاء عام” می گویم: “خوب! اگر از عربی نویسی خوشت نمی آید، برای چی وقتی نمی دانی ملع عام درست است یا ملاء عام در ملاء عام می نویسی ملع عام؟” یعنی حاضریم تمام دنیا را آتش بزنیم ولی یک اشتباه خودمان را اصلاح نکنیم.

به طرف می گویم: “حکومت از یک دولت دزد و فاسد مثل احمدی نژاد حمایت کرد.” می گوید: “چون شما برانداز هستید و می خواهید حکومت ایران را از بین ببرید.” می گویم: “من اصلا برانداز نیستم، من معتقدم دولت نباید بی عرضه و فاسد باشد”، بدون اینکه ثانیه ای فکر کند، فورا جواب می دهد: “چرا شما علیه ملت ایران حرف می زنید و تلاش می کنید حکومت را براندازی کنید؟” یعنی واقعا چطوری باید به این برادران گفت که اینقدر که خود حکومت از صبح تا شب زحمت می کشد تا خودش را نابود کند، هیچ کس به فکر براندازی حکومت نیست.

در همه دنیا حکومت ها تلاش می کنند که دشمنان شان را به مخالف و مخالفان خودشان را به منتقد و منتقدان خودشان را قانع کنند، در ایران حکومت تلاش می کند، واقعا هم زحمت می کشد که منتقد را به مخالف و مخالف را به دشمن تبدیل کند، بعد گلایه می کند که چرا اینهمه دشمن داریم؟ طرف می خواهد برود مسابقه والیبال ببیند، می گویند “ساختار شکن” است، آن یکی می خواهد مانتوی قرمز بپوشد، می گویند “مانکن های صهیونیست از طریق مانتوهای تنگ و رنگی برای ساختار شکنی تلاش می کنند.” یک طوری هم حرف می زنند انگار این ساختمان درب داغان بی نظم و هزارتوی مهمل، ساختاری دارد که کسی آن را بشکند.

یک مجلس، یک قوه قضائیه، یک رهبر، یک شورای نگهبان، اکثریت مجلس خبرگان، سپاه، بسیج و صدها امام جمعه و نماینده رهبری در کهکیلویه و بویراحمد و ابرقو از صبح تا شب دارند تلاش می کنند که دولت جمهوری اسلامی را براندازی کنند، فقط چون ملت قبول شان ندارد و با آنها همکاری نمی کند، تا حالا این دولت باقی مانده است. بعد می گویند فلانی و فلانی و فلانی براندازند. جان مادرتان! دقت کنید، آیا تلاش هایی که احمدی نژاد و سپاه و بسیج برای براندازی جمهوری اسلامی کردند، یک صدم آن را اسرائیل و آمریکا کرده است؟ یک مشت دیوانه نشسته اند توی یک کشتی شکسته درب و داغان، هر کدام یک کلنگ و یک تبر برداشتند دارند کشتی را سوراخ می کنند، بعد به بقیه می گویند شما برانداز هستید. اینقدر که حکومت برای از بین بردن دولت و خودش زحمت می کشد هیچ کسی چنین تلاشی نمی کند.

حالا من نمی دانم از روی قصد است یا “نادانی” طبیعتا چون بقیه کارهای حکومت نیز اساسش بلاهت است، مگر اینکه عکسش ثابت شود، من هم فرض می کنم که این کارها از روی نادانی است، اتفاقا علی مطهری حرف درستی زده که “تنها افراد نادان وقایع ۸۸ را براندازی می دانند.” طرف رویش نشده صریحا بگوید اکثریت حکومت وقایع ۸۸ را براندازی می دانند. گفته نادانان، فرق زیادی هم نمی کند، شنونده باید عاقل باشد که احتمالا هست.

 

محاصره اجتماعی و حصر خانگی

تا پنجاه سال قبل خیلی پدر و مادرها ده پانزده تا بچه داشتند، پدر از صبح تا شب دنبال کار و نان درآوردن بود، مادر هم از صبح تا شب مشغول غذا پختن و شستن و روفتن و کارهای خانه، جفت شان هم از شب تا صبح درحال تولید انبوه خانواده و فرزندان جدید بودند. هیچ وقت هم فکر نمی کردند، وقتی درآمد خانواده برای ده نفر و پنجاه میلیون کافی نیست، برای چی سه تا بچه جدید پس می اندازی که بشود هشتاد میلیون نفر عضو خانواده؟ بعد یک دفعه پدر خبردار می شد که این یکی بچه اش قاچاقچی شده و آن یکی دختر خانواده سر خیابان مشغول کار است و نورچشمی خانواده که قبلا تخم مرغ می دزدیده حالا دکل می دزدد.

در این شرایط بچه ها همینطوری توی جوب و خاک و خل زندگی می کردند و بابای خانه اصلا یادش می رفت که چهارده تا بچه داشت یا پانزده تا، بچه ها هم هر از گاه یک مرد میانسال را می دیدند که با اخم نشسته یک گوشه خانه. کسی هم کاری به او نداشت، ترجیح می دادند جلوی چشم نیایند. همین می شد که بابا هر از گاهی برای اینکه اثبات کند وجود دارد، یک دفعه گیر می داد به یکی از بچه ها، می گفت تو برای چی درس نمی خوانی؟ بچه ثابت می کرد که شاگرد اول شده، بابا می گفت چرا سیگار می کشی؟ بچه ثابت می کرد که نه تنها سیگار نمی کشد، بلکه طرفدار محیط زیست هم هست. یک دفعه گیر می داد که چرا پاچه شلوارت گشاد است. هر چه توضیح می دادی که خودت این شلوار را از چین وارد کردی، توی کتش نمی رفت. دو تا می زد توی سر بچه. یک دفعه می دیدی مهم ترین موضوع خانه همین است که قلیان کشیدن ممنوع است، یا پاچه گشاد، یا پاچه تنگ، یا فاق کوتاه، یا ساپورت، یا رنگ لباس یا وایبر یا هر چیز دیگر. در واقع کسی جرمی نکرده بود، فقط مشکل این بود که پدر خانواده برای اثبات اینکه هنوز وجود دارد، باید دو تا توی سر تو می زد. وقتی می زد خیالش راحت می شد که وظیفه پدری اش را انجام داده است.

حالا حکایت ماست با این حکومت، هر روز یک مشکل جدید درست می کند، اصلا بگو تماشای ورزش والیبال چه ربطی به ناموس و خدا و پیغمبر دارد؟ اصلا مگر این ناموس شش سال قبل اهمیت نداشت که یک دفعه مهم شد؟ یا مثلا در مورد موسیقی، چطوری است که صدای فلان آقا یا فلان گروه موسیقی هشت سال قبل ایراد نداشت، حالا ایراد دارد؟ خداوند متعال سوره جدیدی نازل کرده؟ پیامبر جدیدی آمده؟

و این خلاقیت بی نظیر برای یافتن انواع مجازات هم خودش یکی از هنرهای نوشکوفای حکومت است، تا حالا زندان و اعدام و تبعید و شلاق و ده تا چیز را داشت، یک دفعه “حصر خانگی” را هم اضافه کرد، یک دفعه “ستاره دار” شدن هم شد مجازات، یک دفعه مجازات این شد که طرف مجبور باشد در کشور خودش زندگی کند، حالا هم آیت الله مکارم کشف کرده که “محاصره اجتماعی” باید انجام شود. ایشان گفته: “مفسدان باید در جامعه محاصره اجتماعی شوند.” یعنی چی؟

مملکت شده دو گروه، عده ای که قدرت دارند و می دزدند، و عده ای که به عنوان فاسد شناخته می شوند و قدرت ندارند. چطوری می شود که حکومت فکر می کند نود درصد مردم فاسدند، بعد با ده درصد طرفدار خودش که دزد هستند می خواهد آن نود درصد را محاصره کند. تعدادی روحانی در کشور وجود دارد که نصف شان متهم به دزدی و فساد اخلاقی هستند، نصف دیگرشان هم متهمند که فتنه گرند. نصف حکومت هم شدند آدمهایی که پرونده اختلاس دارند، آنها هم که پرونده اختلاس ندارند، مخالف حکومت اند. یعنی چنین وضعی را کافر نبیند و نشنود.

 

امتحانی به نام زلزله

رئیس سازمان مدیریت بحران کشور گفته است: “امیدوارم خدا مردم تهران را با زلزله امتحان نکند.” مردم تهران معلوم نیست که چطوری باید امتحان بدهند، شش سال قبل که امتحان نهایی بود، این حکومت تقلب کرد، نتیجه امتحان شد همین بدبختی که داریم. ما که درس مان را خوانده بودیم، ما که هم نمره اخلاق مان خوب بود، هم آمارو حساب مان درست بود، هم سر امتحان حاضر شده بودیم، شما خودتان تقلب کردید و باعث شدید که نمره ما خراب شود. ما چه تقصیری داریم؟ فردا یا خدا که خودش بالاتر از شورای نگهبان است،و خودش می داند کی سر امتحان تقلب کرد، اگر هم که حواسش نیست که بیخیال، ما که زورمان به خدا نمی رسد، شما تقلب می کنید تاوانش را ما می دهیم.