آقای حسن روحانی،رئیس جدید جمهوری اسلامی در جمع ائمه جمعه گفته است «مردم در این انتخابات همه شبهات در مورد انتخابات گذشته در افکار عمومی جهان را شستشو دادند که این امر به دلیل آگاهی مردم و تدبیر مقام معظم رهبری صورت گرفت.»
من نمی دانم آقای روحانی، ازسر«اعتدال و تدبیر و امید»چنین سخنی گفته یا از سر باور.هنوز زودست که بپندارم کسانی به «مشروعه» شان رسیده و به رسم روزگار جفاکار،مردمان فراموش کرده اند.و از اینها مهم تر،بنایم بر این نیست که با آنان که ـ با هر استدلال ـ به دوران نو دل بسته و یا بدان وابسته اند،بازی«گفتم گفتم»آغاز کنم؛که حتی اگر بر سر ناراستی تازه آمدگان شرط هم بسته بودم، آرزویم این بود که ببازم، آنجا که پای میهن در میان است.
اما یک نکته هست که اگر نگویم،در کمترین حالت، به خودم و به همه روزهایی که در جریان جنبش سبزو اعتراضات مردمی، دلم مچاله شد، و به همه اشگ هایی که تا ساعات دیر شب،گاه خواندن مصاحبه مادر سهراب، ندا،کیانوش،امیرجوادیفر و همه آنان که فهرست شان طولانیست،ریختم، یا رنجی که کشیدم از دیدن صورت آفتاب ندیده و مبهوت احمد زیدآبادی ،چین های عمیق صورت بهمن احمدی امویی،دستان در زنجیر نسرین ستوده،صورت پردرد عبدالله مومنی، دست گاز گرفته به دندان صفایی فراهانی…..جفا کرده ام.
آقای روحانی!شما قرارست جامه «تدبیر» بر تن این روزگار کنید،و«اعتدال»را بر آشفته بازار سیاست جمهوری اسلامی حاکم. به زبان روشن تر بر آنید تا آب رفته به جوی بازگردانید. وعده های بسیار هم داده اید.ما هم آن اندازه جهان دیده ایم که به تحقق تمام وعده ها دل نسپاریم،[نه در ایران و نه در هیج جای دیگر جهان و از سوی هیچ سیاستمدار] بخصوص آنگاه که پور محمدی ها می آیند تا ترازوی عدالت را تراز کنند، اما…اما امروز که اعضای کابینه خودشما، هر روز پرونده ای می گشایند از تاراج دولت برکشیده آقای خامنه ای و تحت الحمایه بزرگان نظام، همین امروز که آقای احمدی نژاد با رازهای حکومتی در صندوقخانه اسرار، قدر دیده و با میلیاردهای غارت شده در کیسه،بر صندلی مجمع تشخیص مصلحت تکیه زده به جای آنکه به محاکمه کشیده شود، و درست همین امروز که کفش آهنین به پای دیپلمات های تان کرده اید تا شعله آتشی را که او و دیگر صاحبان«تدبیر» در سرتاسر جهان برپا کرده اند،اندکی بخوابانید،نمک بر زخم ها نپاشید.فراموش نکنید که «شبهات» که نه،«مسلمات»بر سر جای خود باقیست.مردم ایران ـ حداقل آنان که در انتخابات رای خود به نام شما ریختند ـ نه برای «شستشو»، که از سرخرد و نبود گزینه های فراوان،راهی دیگر برگزیدندو به این امید که از قطر بختکی که بر جان میهن ما نشسته،اندکی کاسته شود.اما این بدان معنا نیست که حضور اعتراضی میلیونی شان، لکی بوده که با کلام هایی از این دست، «شسته»شود.
آقای روحانی!مردمان میهن ما به کودتایی انتخاباتی اعتراض کردند،نه اردوکشی.خون شان بر خیابان ها ریخته شد،در زندان ها به بند تحقیر و توهین کشیده شدند، ناپدید شدند، مورد تجاوز قرار گرفتند، نان از سفره هاشان دزدیده شده، شان انسانی شان لگدمال شد….و با این حال باز صندوق رای را برگزیدند و تازه باز هم با یاد میرحسین موسوی و کروبی و به یاد جنبش سبزو رایی که از آنان دزدیده شده بود.این انتخاب،شایسته احترام است نه فرستاده شدن به«خشکشویی»نظام.
و آخر اینکه:اگر«تدبیر»می گویدبه «آقا» بگویید «باتدبیر»،همان «تدبیر»می گوید که حداقل به جبهه مردمان که می رسید،بهتر آن است که سکوت کنید.اینکه «افراط»نیست.