نگاهی به شخصیت های سریال پایتخت
چرا که او یک زن است!
زهرا طراوتی
همه چیز در پایتخت، واقعی است. واقعیتر از همه لبخندهای آرام بخش یک زن است. زنی که با لبخندهایش میتواند از هر مشکلی یک سر و گردن بالاتر باشد. شاید گاهی این لبخندها بیمعنی به نظر برسد، در تکان زلزله وار خانهای اجارهای و گذر گاه و بیگاه قطارهای سرسام آور، پیرمردی گیج و آلزایمری، همسری بیکار و بیخیال، بچههایی دوقلو و فامیلی ماجراساز…. اما این لبخندها و صبوریها برای خیلی از زنهای ایرانی، بسیار هم آشناست. زنهایی که هر روز صبح با لبخندها یشان به تمام تلخیها و سختیهای روزگار دهن کجی میکنند.
در سریال پایتخت هم “هما” (ریما رامین فر) توانسته است با همین لبخندها، خانوادهای را سرپا نگهدارد. خانوادهای که میتوانست در هر قسمت با تمام مشکلات کوچک و بزرگش از هم بپاشد. آن هم خانوادهای از جنس خانواده ایرانی با ماجراهای خاص خودش. خانوادهای شلوغ و جوان که قادر است هزاران خانواده ایرانی را هرشب کنار جعبه جادویی جمع کند، بیآنکه کسی به این فکر کند چیزی نمایشی و مصنوعی دارد به خوردش داده میشود. حتی بابا پنجعلی بیدندان با آن عینک ته استکانی که با نقی نقی گفتنش مدام روی اعصاب است و آن قدر دوست داشتنی هست که وقتی توی اتوموبیل در حال سقوط به دره، آرام و بیخیال نشسته، قلبمان برایش بتپد و هیچکس در آن لحظه به ذهنش خطور نکند همه اینها گریم و نمایش است و مرد شوخ و شنگ و طنازی مثل علیرضا خمسه پشت این گریم پنهان شده است.
بحثها و اتفاقها و دیالوگهای فیلم همان چیزهایی است که روزانه برای هر کسی در خانواده ایرانی ممکن است رخ دهد. شاید توی این ماجراها و دیالوگها گاهی دلمان بخواهد، هما کمی سیاست داشته باشد، غر بزند مثل خیلی از زنها حکمرانی کند و شاید گاهی لجمان بگیرد از این لبخندهای صبورانه. ولی تنها اوست که میتواند همه بحث و جدلها را به مسیری منطقی و آرام هدایت کند، زنی که میتواند کامیون کامیون امید و آرامش توی خانه بریزد. فقط توی حیاط آرام خانه اوست که پرتقالهای درشت و آبدار مارکدار میتواند رشد کند و آب از آبشان تکان نخورد. فقط توی خانه اوست که قطارها میتوانند شبانه روز با سر و صدا و لرزهای سرسام آورشان در خلوت خانهاش سرک بکشند واسکلت خانه را بلرزانند اما آرامشش را نه. فقط توی خانه او میتوان به خراب کاریهای دق آور چند مرد ِ دست و پا چلفتی لبخند زد. مثلاً سی هزار تومن پیتزا را دور ریخت و تخم مرغ آب پز کرد و بیآنکه حساس شد از همه گرم پذیرایی کرد و خراب کاریهای همه را پوشاند. زنی که در طول سفر به اندازه همه ترشی و مربای خانگی همراه دارد. زنی که میتواند در اوج بیپولی و بیکاری و مشکلات ریز و درشت به خوبیهای بیپایان مردش فکر کند و از نقی به سان یک اسطوره و الگو برای پسربچهای صحبت کند که قرار بوده برایش درس عبرتی شود. زنی که میتواند با صداقت و محبت، ماجرای شک و خیانت و دعوای زن و شوهری را با هدیه کوچکی مثل کلاه به پایانی عاشقانه بدل کند.
هما، شخصیت چندبعدی و جالبی است. در کنار کدبانوگری و خندههای تمام نشدنی و مهربانیهای همسرانگی و مادرانگی، دانشجو هم هست، درس هم میخواند. در خانۀ خانم فدوی برای ناهار دعوت شده، اما او را میبینیم که در حال ماهی پاک کردن و تهیه شام است. ولی در طول فیلم این زن با تمام این توصیفات و شباهتش به زن ایرانی همیشه در حاشیه است و از یک تیپ در قصه فراتر نمیرود. سهم کمی از ماجرا و قصه را در بر دارد. کم میبینیم که او نقش بسزایی در شکل گیری ماجراهای فیلم داشته باشد. حتی مثلاً بابا پنجعلی هم با همه سکوت و منفعل بودنش، در روند قصه تأثیرات زیادی دارد. ماندنش در اتومبیل حاوی نامههای رئیس جمهور و سقوطش به دره، یک یک کردنش در پاسخ به سوال مجری مسابقه تلویزیونی و سکسکههای مکررش.. همه اینها کلیدی برای شکل گیری ماجرایی تازه است و قصهای را میسازد و حادثهای را پیش میبرد. اما هما با اینکه این قدر خوب و روان در نقش یک زن ایرانی نشسته است کمتر پیش میآید که قصه ساز باشد و نقش مهم و کلیدی در فیلم به او محول شود. هما خیلی وقتها در حاشیه است و یک جورهایی حس میکنیم فقط برای رفع و رجوع ماجراهای فیلم در قصههای سریال کاشته میشود. هرچند باز هم در این باره هما بیشباهت به زنان ایرانی نیست، خیلی وقتها زن ایرانی، بیشتر از رفع و رجوع خرابکاریهای مردانه، در خانواده ایرانی سهم دیگری ندارد. مثلاً در قسمتی از این سریال که مردهای فیلم در رستورانی گیر افتادهاند و در حال تقسیم جایزه باد آوردهاند و زنهای فیلم در به در دنبال راه چاره!
هر چند نکته مهم اینجاست که همین رفع و رجوعها هم فقط از پس جرأت و جسارت یک زن بر میآید. مثلا در پایتخت ۱، وقتی کامیون در رودخانه سقوط میکند فقط یک زن میتواند با صبر و حوصله، سفره سیزده بدر را پهن کند و همه، روز طبیعت را در دل طبیعت بدون دغدغۀ ماشین و اسباب و اثاثیه و هزار مشکل دیگر با خوبی و خوشی سپری کنند.
هما نماینده یک زن تمام عیار ایرانی است. زنی که قادر است با عشق و مهربانیهای بیپایانش برای هر مردی تکیهگاه و برای هر فرزندی مادری پر از امنیت و آرامش باشد. زنی که همیشه سنگ زیرین آسیاب است. زنی که همه ما را یاد زنها و مادرهای دور و برمان میاندازد، زنها و مادرانی که انگار آفریده شدهاند خراب کاریهای بیپایان همسران و فرزندانشان را رفع و رجوع کنند، و بیمنت با نگاهی پر از عشق و مهربانی فقط لبخند بزنند. چرا که زن هستند. چرا که او یک زن است!
منبع : سینما پی او وی
عنوان: هنر روز