چگونه ایرانی را انتخاب خواهیم کرد؟

نویسنده

» تحلیل هافینگتون پست

توافق مقدماتی تاریخی میان گروه شش کشور [اعضای دائمی شورای امنیت و آلمان] و ایران در رابطه با بحران اتمی تنها به مسأله توان غنی سازی، سانتریفوژ و توان نظامی اتمی محدود نمی شود. این توافق درنهایت کمک خواهد کرد که چه کسی و چه چیزی سیاست داخلی و خارجی ایران را برای دهه های آینده تعیین کند.

آیا این یک رویکرد امنیتی است که برای رویارویی و سرکوب در داخل ازسوی اصولگرایان تجویز شده؟

آیا رویکردی که بر پایه همکاری، میانه روی و “برد- برد” ازسوی رییس جمهور حسن روحانی و اکثریت مردم بدان توصیه شده، درنهایت به کرسی خواهد نشست؟

در گزارشی که اخیراً منتشر شده [و در آن به مصاحبه با مسؤولان عالی رتبه سیاسی ایران، روشنفکران و اعضای محافل بازرگانی تکیه شده]، نشان خواهیم داد که غرب می تواند شیوه سازش ناپذیر موجود در ایران را که به صورت مقاومت و اظهارات ستیزه جویانه نمود پیدا کرده مورد تضعیف قرار دهد و بدین ترتیب با همکاری در پروژه های علمی که هیچ گونه خطر تکثیر نیز در آنها وجود ندارد، راه را برای یک توافق جامع هموار سازد.

از نظر ایالات متحده و اروپا، این بدین معنی است که موفقیت این توافق را می توان با بسط دادن آن از حوزه اتمی به دیگر حوزه های مربوط به منافع مشترک افزایش داد و راه را برای مواجهه با ایرانی هموار ساخت که بیشتر مایل به همکاری است و کمتر تهدید می کند. بدین ترتیب، آزادی در سیاست داخلی ایران تأثیرات مثبتی در کل خاورمیانه خواهد گذاشت. در گذشته بارها شاهد آن بوده ایم که ایران تدابیر مهمی در این راستا اتخاذ کرده، ولی به نتایج مورد نظر دست نیافته.

انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۳ باعث شد تا سران میانه رو به قدرت برسند؛ همان کسانی که بارها تلاش کردند گشایشی به سوی غرب ایجاد کنند. این تلاش ها موارد زیر را شامل می شود: همکاری با ایالات متحده در افغانستان در سال ۲۰۰۱، پیشنهاد تفاهم در سال ۲۰۰۳ و پیشنهاد ایجاد محدودیت در برنامه غنی سازی تا میزان ۳۰۰۰ سانتریفوژ در سال ۲۰۰۵ [درحال حاضر تعداد ۱۹ هزار سانتریفوژ در ایران فعال است]. تمامی این پیشنهادات قبل از آنکه غرب تحریم های فلج کننده خود را اعمال کند ارائه شده بود. واشنگتن با رد این رویکرد باعث شد تا موضع اصولگرایان ایرانی تقویت شود؛ آنها معتقدند که تنها شیوه ایجاد محدودیت برای ایالات متحده در رویارویی با ایران این است که ارائه پیشنهاد صلح منتفی شود و شیوه مقاومتی در برابر این قدرت جهانی اتخاذ گردد.

اکیپ روحانی از این اصل پیروی می کند: صلح و همکاری با قدرت های منطقه ای و در صورت کلی تر، با غرب، که لازمه امنیت ملی ایران است. آنها برای تحقق این مهم، کشورهای غربی را به عنوان شرکای بالقوه ای می بینند که می توانند به ایران در رسیدن به اهداف اعلام شده اش کمک کنند – نه تنها در زمینه فن آوری های اتمی، بلکه در دیگر حوزه های تکنولوژی، منطقه ای و امنیتی.

مهم تر آنکه شاید سیاست آنها نکته اساسی تری را مشخص می کند: مسأله اتمی برای امنیت ملی ایران بیشتر به عنوان یک شیوه شناخته می شود تا یک هدف؛ درحقیقت، برنامه اتمی عاملی برای برابری محسوب می شود و نقشی تعیین کننده برای به رسمیت شاخته شدن و ورود به نظام بین المللی دارد.

این فرصت را نباید از دست داد، به ویژه به این دلیل که سال ها طول کشیده تا چنین فرصتی ایجاد شود و هیچ کس نمی داند چنین فرصتی بار دیگر چه زمانی پیش خواهد آمد. این تغییر قدرت که پس از انتخاب روحانی و توافق مقدماتی اتمی به وجود آمده، باعث یک دورنمای جدید در ایران نشده. برعکس، اظهارات جناح تندرو در ایران همچنان قاطع است و تنها به صورت موقت کنار گذاشته شد؛ آنها معتقدند که غرب قصد دارد ایران را از پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی محروم سازد و آن را وابسته به قدرت های خارجی نگاه دارد.

تدابیر مجازات کننده که گفته می شود قرار است بدون به خطر انداختن شرایط مردم بی گناه، ایران را از دستیابی به سلاح اتمی بازدارند، باعث شده تا کمبودهایی در زمینه تأمین کالاهای دارویی، محدودیت هایی برای دستیابی دانشمندان ایرانی به تأسیسات و تجهیزات، و مشکلاتی در انتشار مقالات نویسندگان ایرانی در مجلات علمی و دوره ای ایجاد شود. به نظر می رسد که پیامدهای چنین اقداماتی شیوه ستیزه جویانه جناح تندرو در ایران را مبنی بر اینکه غرب مانعی برای پیشرفت های علمی ایران است توجیه می کند.

نقش مهمی که علوم و فن آوری در نظر حاکمیت ایران به عنوان عامل پیشرفت در سطح بین المللی دارد نباید مورد مبالغه قرار گیرد. دقیقاً به همین دلیل است که طرفداران جناح تندرو غرب را مخالف با پیشرفت علمی ایران می دانند.

ایجاد شرایطی برای همکاری میان دانشمندان ایرانی و آمریکایی در حوزه های غیرحساس، مانند همکاری در زمینه فن آوری های زیست محیطی یا کاهش آلودگی جوی، باعث کاهش اظهارات ستیزه جویانه حکومت تهران خواهد شد و دورنمایی از انعطاف پذیری و همکاری با جهان خارج را فراهم خواهد ساخت.

اعزام هیأتی به تهران در بخش انرژی سبز – به هدف همکاری در زمینه فن آوری های پیشرفته انرژی های قابل بازیافت – به مقامات ایرانی نشان خواهد داد که نگرانی کشورهای غربی در رابطه با برنامه اتمی باعث محروم شدن ایران از دستیابی به فن آوری ها یا انرژی های مختلف نخواهد شد و اینکه این نگرانی ها به واقع به مقوله تکثیر اتمی مربوط می شوند. ایجاد تسهیلات در صادرات فن آوری های پیشرفته به ایران در رابطه با کاهش و کنترل آلودگی هوا، علاوه بر احیای برنامه های مبادلاتی میان دانشمندان ایران و غربی فعال در زمینه آلودگی، نشان خواهد داد که واشنگتن و بروکسل بر مسأله علوم و فن آوری که برای میلیون ها ایرانی موضوع مرگ و زندگی است، متمرکز شده اند.

این نوع دیپلماسی علمی – در نظر گرفتن ایران به عنوان یک شریک و نه یک خریدار – موضع کسانی را که از بن بست اتمی سخن می گویند و غرب را مانعی برای پیشرفت ایران می دانند تضعیف خواهد کرد.

درک میراث علمی ایران و احترام به آن، امکان ایجاد اطمینان را به وجود می آورد و این همه لازمه یک همت بالاست و می تواند مقوله عدم امنیت را که ممکن است ازسوی برخی عوامل غیرسازنده جناح تندرو سر بزند، به شکلی قابل توجه کاهش دهد. پیشرفت در این حوزه می تواند به حوزه های دیگر، مانند وضعیت حقوق بشر در ایران که طی سال های اخیر به شدت رو به وخامت گذاشته، نیز بسط یابد.

با این حال، زمان تنگ است. اگر دولت روحانی طی شش تا دوازده ماه آینده به نتایج قابل توجهی دست پیدا نکند، بی شک پاندول سیاسی ایران مجدداً به نفع جناح تندرو به حرکت درخواهد آمد.

فرصت های ثانویه به ندرت پیش می آیند. اکنون یک فرصت طلایی دراختیار داریم که می توان براساس آن پیشنهاد “برد- برد” را به مرحله آزمایش گذاشت و مواضع میانه روهای ایران را نه تنها پشت میز مذاکره، بلکه در عمل و اقدامات ملموس، تقویت کرد. واشنگتن و بروکسل می توانند به مرور زمان ازطریق یک همکاری علمی و تکنولوژیکی باعث ایجاد تغییراتی اساسی در روابط تهران با غرب شوند.

منبع: هافینگتون پست، ۱۱ مارس