چند روزیست که تصاویر منتشر شده از صاحبه عربی٬ همسر حسن روحانی٬ یازدهمین رییسجمهور ایران بحثی پیرامون تعدد عکسهای او در شبکههای اجتماعی به راه انداخته است؛ بحث و گاهی طنز. تا پیش از ریاست جمهوری روحانی٬ رسانهها تصویری از صاحبه عربی نداشتند؛ تنها شاید یک عکس که آنهم بر حدس و گمان استوار بود. اما هرچه پیشتر رفتیم٬ تصاویر بیشتری از او در اختیار رسانهها قرار گرفت.
تا پیش از رییسجمهور شدن روحانی٬ بر نقش “بانوی اول”٬ مقامی که جمهوری اسلامی به تازگی به خود دیده است٬ بحث بسیار بود که او کیست و چه خواهد کرد. دغدغههایش چیست؛ موجودیتی مجهول که به حدس و گمان و اطلاعات ناچیز٬ محدود میشد. اما پس از آنکه روحانی به مقام ریاست جمهوری رسید٬ پردهها برافتاد و بانوی اول آشکار شد و هرچه زمان بیشتر گذشت٬ بر تعداد این تصاویر افزوده شد.
آشکار شدن همسران روسای جمهور در پس انتخاب شوهران خود اما٬ تنها نقش آنها در ایران نیست. در صورت توافقی نبودن کاندیداها٬ زنانی که قرار است بانوی اول کشور باشند به “آتو”یی برای رقیب تبدیل میشوند. “بگم؟ بگم؟”های احمدینژاد در مناظره با میرحسین موسوی در دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ ٬ نمونهای از این دست است. تصویر زهرا رهنورد در دستان رییس دولت پیشین و تهدید به افشاگری پیرامون او را میتوان اولین برخورد از این دست در جمهوری اسلامی دانست؛ برخوردی که در دیگر مناظرههای انتخاباتی پیش و بعد از آن اتفاق نیفتاده بود.
اگرچه در جمهوری اسلامی مقام بانوی اول تازگی دارد اما بسیاری معتقدند چنین نقشی میتواند تبعیضی مثبت برای زنان محسوب شود؛ تبعیضی که به گفته اینان٬ میتواند به شکسته شدن فضای مردانه کمک کند و زنان را از پستوی خانه هاخارج سازد.حال سئوال اینجاست که آیا با خارج کردن آنها تحت عنوانی تشریفاتی و به واسطه انتخاب شخصی دیگر٬ میتوان فضای مردانه را شکست؟
با نگاهی به چند تن از “بانوان اول” جمهوری اسلامی میتوان دستاوردهای بانوی اول بودن را دریافت: عفت مرعشی٬ همسر هاشمی رفسنجانی٬ زهره صادقی همسر محمد خاتمی٬ اعظمالسادات فراحی همسر محمود احمدینژاد در دو دهه اخیر بانوی اول جمهوری اسلامی بودند. البته در این میان با وجود اینکه شخص اول سیاست ایران٬ علی خامنهای است اما هویت همسر او تعریفی غیر از همسر بودن٬ نداشته است.
در میان این زنان٬ اعظمالسادات فراحی٬ همسر دهمین رییس دولت جمهوری اسلامی بیش از سایرین در عرصههای اجتماعی و بعضا سیاسی ظاهر شد. او اکنون در امور خیریه مانند رسیدگی به یتیمخانهها فعال است. از فعالیتهای دیگر “بانوان اول” اما اطلاعات زیادی در دست نیست بلکه گاهی اظهارنظری، خصوصا از طرف عفت مرعشی٬ میتواند نشان از حضور او باشد.
از سوی دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری علاوه بر تایید رهبری،ناچار به عبور از فیلترهایی چون شورای نگهبان هستند، در نتیجه همسر شخصی که انتخاب شده٬ همخوان با اصول جمهوری اسلامیست که اگر ذرهای تردید در این مورد وجود داشته باشد٬ “بگم؟ بگم؟”های زیادی به راه خواهد افتاد. اما سئوال اینجاست که آیا حضور تشریفاتی این زن کنار شخص دیگری که “او” انتخاب شده میتواند تبعیضی مثبت برای زنان به حساب آید؟
کنشها و باورهای زنانی که قرار شده نیمی از جمعیت ایران را نمایندگی کنند٬ یکی دیگر از مسایلیست که با توجه به تنوع و تکثر موجود در ایران انتظارات را محدود میکند. درست است که نمیتوان انتظار داشت یک شخص بتواند نمایندگی این تکثر را برعهده داشته باشد اما میتوان انتظار داشت که مخرج مشترکی را، غیر از همسر بودن بیابد؛ آنهم در کشوری که یکی از پایههای آن٬ نابرابری میان زن و مرد است.
اگرچه نقش حمایتی در زندگی مشترک بسیار مهم لحاظ میشود اما این نقش٬ جنسیت نمیشناسد. مادری و پدری نیز نقشهایی است که دو طرف را به عنوان دو انسان در رشد شخص سوم که “اثر” آنهاست٬ درگیر میکند. اختلاط این دو نقش، یعنی نقشی که افراد در خانواده و در اجتماع یا دنیای سیاست برعهدهدارند، تنها نتیجه جامعه سنتی آغشته به مذهب است که “بانوی اول” جمهوری اسلامی را از اندرونی بیرون آورده و برای مدتی کوتاه٬ اقدامات او را صدر اخبار یا تصاویرش را به شکل آلبومهای عکس منتشر میکند اما این بانو٬ همچنان عصاره نقش خود را در این آمیختگی٬ حمایت از همسر و فرزندانش میداند.
شکسته شدن فضای مردانه اگرچه یکی از اهداف برابریخواهان است اما اجرایی بودن ابزار رسیدن به هدف نیز باید مورد توجه قرار گیرد. چطور میتوان از هویتی تشریفاتی بعد از گذشتن از فیلترهای مذهبی و سنتی جمهوری اسلامی این انتظار را داشت که در راه “تغییر” و یافتن مخرج مشترک با دیگر زنان گام بردارد؟ هویتی که تا پیش از رییسجمهور شدن شخصی دیگر٬ وجود خارجی نداشته است. توجه به این مساله در ایران که رییسجمهور شدن برای زنان ممنوع است٬ اهمیت بیشتری دارد. آنچه برای اکثر کنشگران حقوق زنان مطرح است٬ اهمیت وجود زنی به عنوان «بانوی اول» نیست بلکه اقدامات و تاثیرگذاری او در این حوزه است.
اگرچه مقام بانوی اول در ایران میتواند بحثهای زیادی را در حوزه اقدامات و نقش آنها غیر از همسر بودن٬ به دنبال داشته باشد اما چنین مقامی به تنهایی نیز مورد اختلاف بسیاری از فعالان زنان است. آیا یک زن میتواند به صرف انتخاب دیگری٬ مقامی به دست آورد؟ در این صورت جایگاه او تعریفی از مقام دیگریست و نه بیشتر.
اگر با بانوان اول جمهوریهای دیگر آشنا نباشیم٬ کافیست سینما را دوست بداریم تا در میان فیلمهایی که دیدهایم زنی آراسته را در کنار مردی که برای انتخابش پایکوبی برقرار است٬ شاهد باشیم. زنی که در واقعیت هم بعضا در تصمیمگیریها مشارکت میکند و شاید در طرحهای اجتماعی نیز مشغول به کار می شود. اما برای داشتن چنین مقامی٬ لازم است از هویت قبلی خود فاصله گیرد تا بانویی همراه و نه توانا٬ جلوه کند. توانایی این شخص٬ پس از یافتن هویتی زیر سایه است که مورد توجه قرار میگیرد.
آنچه از حضور همسران کاندیداهای ریاستجمهوری و بعدتر٬ حضور همسر رییسجمهور در دیگر جمهوریهای دنیا نیز جلب توجه میکند٬ نقش آنان در رسانهها به عنوان “حامی” است. اگرچه ممکن است مانند هیلاری کلینتون و با توجه به سابقه سیاسی او٬ پس از اتمام دوره اولین بانو بودن٬ تا کاندیدای ریاستجمهوری شدن هم پیش بروند اما کلینتون نیز هنگامی که چنین مقامی را به دست آورد مجبور به کنارهگیری تا پس از اتمام دوره شد.