مقامات عالی‌رتبهٔ اسیدپاش

امین بزرگیان
امین بزرگیان

چند ماهی از فاجعه اسیدپاشی اصفهان می‌گذرد. مجرمان نایاب شده‌اند. ما نیز. عبدالله محمودزاده، مسئول دفتر جانشینی فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی روز، پنج‌شنبه اول آبان ماه، یعنی حدود سه ماه پیش گفته‌بود که: “عوامل اسیدپاشی در اصفهان شناسایی شدند و هیچگونه ارتباطی با موضوع بی حجابی نداشتند.” به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، آقای محمودزاده با تاکید بر عملکرد مثبت نیروی انتظامی در مورد این پرونده گفته‌بود: “فرد مظنون حساب شده عمل می‌کرد، اما به زودی دستگیر خواهد شد.” پیشتر، حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی وزارت کشور ایران در اصفهان نیز گفته بود که اسیدپاشی‌های اخیر این شهر به صورت فردی بوده و سازمان‌یافته نیستند.

سه ماه می‌گذرد و خبری از اسیدپاش‌ها نیست. اگر روزهای اول با حدس‌و‌گمان گفته می‌شد که مجرمان در نسبت و ارتباطی با حاکم‌ان اند امروز دیگر می‌توان به جرأت گفت که اسیدپاش، حاکم بوده‌است.

 وقتی جنایتی بدون مجرم می‌ماند، مجرم، حاکم است. و این مساله نه از حیث مسولیت دولت برای یافتن مجرمان، که خود چیزی واقعی است. هر جرمی باید هرچه زودتر با مجرمی پرشود وگرنه سر باز می‌ماند. نظام دقیق و منظم تنبیه و مجازات مجرمان برای همین است که جرم سر باز نماند؛ جرم سر باز حاکم را تضعیف می‌کند؛ مثل زندانی فراری و بیکاری است.

تنها حاکم است که می تواند جرمِ بدون مجازات انجام دهد. حاکم به تعبیر “کارل اشمیت” تنها کسی است که می تواند بیرون از قانون برود وآن را بدون عقوبت و مجازات، نقض کند. مجرم در لحظه تعلیق یازیر پا گذاشتن قانون، جایگاهی همنشین حاکم می‌یابد و به حاکم شبیه می‌شود. این شباهت است که حاکم را به سرکوب وی وا می‌دارد. سرکوبی که به پشتوانه قانون یا ارزش‌های اجتماعی اعمال می‌شود. نکته مهم دیگر اینست که هیچگاه حاکم، خودش را محاکمه نمی‌کند. اینکار ناممکن است. شاه پیش از گردن زدنِ وابستگان و نزدیکانش آنها را از مقام‌شان عزل می‌کند. زدنِ گردنِِ مقام دولتی خودکشی است و این آموزه‌ای غریزی برای هرنوع حاکمیتی است. پیش از محاکمه در صورت لزوم باید وی عزل شود یا استعفا بدهد. این عزل کردن یا دور انداختنِ جوارحِ ناکارآمد یا مشکوکِ به توطئه، واجد معنایی مهم در فهم لویاتانِ دولت است.

درباره اسیدپاشی‌های اصفهان اکنون دیگر می‌دانیم که چه اتفاقی افتاده است: حاکم اسید پاشیده است. هرچقدر مجرمان پنهان‌تر شوند، دولتی‌تر می‌شوند. بیراه نبوده که در میدان‌های شهر تنبیه وشکنجه می‌کردند و یا امروزه دادگاه‌ها علنی‌است؛ اینها بیشتر از هرچیز راه‌هایی‌اند برای تبرئه دولت و حاکم از جرم.

وقتی در وضعیتی عادی و غیراضطراری به‌گونه‌ای بی‌هدف و تصادفی به افراد معمولی در یک روز کاملاً معمولی از سوی حاکم و یا وابستگانش، تیراندازی شود، شک نکنید نه با استبداد یا توتالیتاریسم یا سنت‌گرایی بلکه تنها با شکلی از آشویتس روبرویید. سوزاندن بی‌هدف. البته نیهیلیسم‌ مدرن دولتی کاملاً بی‌‌هدف نیست. قرار است با تولید وحشت، ضعف دولت پوشانده شود. تولید وحشت شیوه‌ای است برای ادغام شدن در حاکم اما با طرد تام فرد.

با این تفاصیل باید روشن شده باشد که چرا معترضان و گردانندگان اعتراض به مراسم اسیدپاشی، همچون مهدیه گلرو، باید مدتی غیب شوند. آنها در پنهان نگه‌داشتن، اختلال ایجاد می‌کنند. حاکم نیازمند فراموشی و مرور زمان است، آنها می‌خواهند به یاد بیاورند. این کار حاکم را عصبانی می‌کند. ساختن یک مجرم جعلی توان زیادی از دستگاه خواهد گرفت، پس بهتراست فعلا به فراموشی مردم به همراه دلسوزی از قربانیان ادامه داد.

تنها چهار روز پس از اظهارات مسوول دفتر جانشینی فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی درباره دستگیری قریب‌الوقوع اسیدپاش‌ها -۴ آبان‌ماه- مهدیه گلرو، در پی تجمع قانونی در برابر مجلس شورای اسلامی و به خاطر اعتراض به اسیدپاشی‌های اصفهان، بازداشت و روانه زندان شد و هنوز به رغم اتمام تحقیقات اولیه و پایان یافتن قرار بازداشت دو ماهه اش، در بند امنیتی زندان اوین به سر می‌برد. آیا کسی به جز اسیدپاش مایل است که او در زندان باشد؟

گلرو، روی به‌هم ریخته سهیلا را یادآوری کرد. و خب او جور این یادآوری را می‌کشد.

اشاره‌ای است به سهیلا جورکش یکی از قربانیان اسیدپاشی اصفهان که زیبایی و چشمان‌اش را از دست داده‌است.