آلن ایر، اولین سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه آمریکاست. ایر به زبان فارسی سرخوشانه ای با استفاده از عباراتی که در دیپلماسی رسمی رایج نیست، سخن می گوید. گفتار او پرست از ضرب المثل ها و اشعار فارسی که قند را در دل ایرانی های بسیاری آب می کند. طبیعتاً هر ایرانی ای با دیدن یک آمریکایی که به زبان فارسی صحبت می کند آنهم چنین شیرین و خودمانی، احساس خوبی پیدا می کند. بی شک این “آب شدن قند” پروژه ای سیاسی و دلیل اصلی صعود چشمگیر او در مدارج اداری در سال های اخیر بوده است.
در ابتدای این نوشته لازم است که به یک تفکیک حیاتی در این نوشته بپردازیم. گروهی از اپوزیسیون اساساً از هرگونه بهبود روابط میان دولت ایران و آمریکا هراسناک اند. در واقع چون آنها تنها نیروی موثر در جهان را دولت آمریکا ارزیابی می کنند، راه رهایی ایران را نیز در اراده دولت آمریکا می بینند. این نگاه آنان را به سبب ماهیت اپوزیسیونی شان برآن می دارد که همواره موافق جنگ بین دو دولت باشند؛ چیزی شبیه ارتجاعی ترین لایه های حکومت در ایران. محافظه کاران دولتی نیز -شبیه نئومحافظه کاران اپوزیسیون - خیره به دولت آمریکااند. آنها اعتبارشان را از نفی آمریکا می گیرند. اگر این نفی -یا این توجه و عشق- نباشد، بخش عمده ای از مفهوم نظام اسلامی ایران که آنها برای ایرانیان و دیگران ساخته اند فرو می ریزد؛ پس لازم است که برای ادامه حیات نمادین خود همواره ضد هرنوع مصالحه ای بین ایران و آمریکا باشند. باید روشن کنم که این نوشته نه در درون این دوپروژه سیاسی به ظاهر رقیب که چیزی بیرون از این مواجهات است. بی شک پدیده “آلن ایر” و یا هر سیاستی که نان محافظه کاران دولتی در ایران و آمریکا و البته اپوزیسیون را آجر کند، به کاستن توهم همگان از آمریکا کمک خواهد کرد؛ اما نکته اینجاست که ایر مثال خوبی برای نشان دادن استعمار جدید است. او نیز در پس زبان فارسی شیرین اش یک پروژه سیاسی استعماری را حمل می کند. توجه به سیاسی بودنِ پدیده ای که مایل است خود را خنثی، شیک و غیرسیاسی نشان دهد، توجه به بخشی از ساختار جدید سیاست معاصر است.
در جریان استعمار، اروپائیان درکنار تسخیر زمین و فرهنگ و زبان کشورهای هدف، پس از چندی پروژه ای را هوشمندانه طراحی کردند. برخی از آنها برای عادی سازی استعمار، به درون زبان و فرهنگ کشورهای هدف رفتند. عکس ها و روایات زیادی از انگلیسی های ساکن در شبه قاره هند وجود دارد با لباس سنتی هندی. تعداد زیادی از سربازها و شهروندان انگلیسی، زبان محلی هندیان را فرا گرفتند و سعی کردند با مردم نواحی استعماری دربیامیزند. این درآمیختن بخشی از پروژه استعماری آنها و به تعبیری جزء اولین پروژه های هژمونیک غربیان بود. احتمالاً قند در دل هندی ها آب می شد. این منطق، امروزه در نظام اقتصادی دنیای جدید چیزی به غایت عادی و رایج است. امروزه آگهی های کالاها و بانک ها و شرکت ها و کمپانی های غربی به زبان محلی در همه جا پخش می شوند. مثلا آدیداس، به سبب کارگر تقریباً مجانی، محصولاتش را در هوای شرجی جنوب شرقی آسیا تولید می کند، به غرب برمی گرداند و حال با لیبلش که به آن هویت غربی و پیشرفته داده است آن را تبدیل به سرمایه مادی می کند و این ارزش افزوده را حتی به خود همان اهالی جنوب شرقی آسیا درمیانه بازی رنگ ها و خنده های تبلیغاتش می فروشد. و نکته اصلی اینجاست که این “فروختن” را در پیوند با کشور هدف انجام می دهد. به وسیله آگهی های فزاینده ای به زبان مناطق محلی و در پیوند با حواس مردم آنجا. تبلیغ مایع ظرفشویی پریل را با آن خانم روسری آبی در میانه دو نیمه فوتبال در بازی های جام جهانی حتما به یاد دارید. چند روز پیش، در ته کفش های آدیداس “سعد” رفیق عربستانی ام دیدم که به زبان عربی نوشته شده که “خوش باشی”. و چه عبارت دقیق اما کوتاه شده ای برای شرح تمام این موقعیت: خوش باشی. خوش بودن با خرید، همان ایده قرن نوزدهمیِ خوشحال کردن شرقیان با انتقال تمدن بدانجاست.
آلن ایر با پریدن به درون ضرب المثل ها و اشعار فارسی و استفاده دست و دل بازانه و اسراف کارانه از آنها در واقع در حال پیش بردن یک پروژه سیاسی هماهنگ با بقیه پروژه های دولت مطبوعش است. او آنگونه که مصر است خود را نشان دهد و ما بیشتر از او حتی مشتاقیم که بگوییم، عاشق ما نیست. حداقل می توان گفت او به سبب علاقه اش به ایران و زبان فارسی این پست را اشغال نکرده، بلکه این پست و جایگاه در دولت است که توانایی اش در گویش به زبان فارسی را اشغال کرده است. در حقیقت بهره گیری از “آب شدن قند در دل” به سبب موقعیت فرودستی، همواره یکی از رایج ترین مکانیزم های اعمال سلطه بوده است.
در کلاس زبان آموزش فارسی به آمریکایی ها در ایالت مریلند، وقتی اندرو به همکلاسی هایش خود را معرفی کرد و شغل اش را گفت، همه و حتی معلم فارسی زبانش تعجب کردند، زیرا او تنها کسی در کلاس بود که عضو ارتش نبود. آنها دقیقاً نمی توانستند متوجه شوند که چرا یک غیرارتشی می خواهد فارسی یاد بگیرد. مطمئناً باعث تعجب نیز خواهد بود که یک غیر تاجر یا نماینده فروش و خرید یک شرکت آمریکایی در کلاس های متعدد آموزش زبان چینی در ایالات متحده شرکت کند. بیراه نیست که به گفته اسناد ویکی لیکس، آلن ایر، پیش ترها تنظیم کننده اسناد طبقه بندی شده در اداره امنیت بوده و احتمالاً پیشنهادهای شغلی او را ناگهان عاشق ایران و زبان فارسی کرده است!
رابطه زبان و سلطه، رابطه ای درهم پیچیده و حیاتی است. پدیده آلن ایر را باید در درون منطق سیاست گنجاند و سعی کرد از استثنا شدنش جلوگیری نمود. نکته اینجاست که تنظیم امور، هر وسیله ای را می تواند به خدمت بگیرد. دربار شاهان ما در طول تاریخ پر از ادبیات، شعر و شاعران بوده، زیرا آنها را نیز می توان به وسایلی برای کنترل و سیاست سلطه تبدیل کرد، چیزهایی تا این حد لطیف. همین سیاست است که در جریان قتل ندا آقا سلطان برای ساختن فیلم مستندی از مرگ او برای تلویزیون رسمی، زبان انگلیسی را انتخاب می کند و گزارش اش از این قتل را با زیرنویس فارسی به بینندگان فارسی زبانش ارائه می دهد تا خود را مستقل، غیر رسمی و بی طرف جا بزند. او می داند که زبان انگلیسی می تواند به کمک پروپاگاندای نخ نماشده اش بیاید. تبدیل زبان به “کد” از نظام اقتصادی تا نظام سیاسی را تنها با رمزگشایی از این کدها می توان دوباره به زبان، به مثابه تولید بشری برای حیات تبدیل کرد.