صدا/ ترانه ی امروز، دیروز - محمد حسن مقصودلو: ترانه ی “دوباره باز خواهم گشت” به عنوان تازه ترین ترانه با صدای “داریوش” انتخاب “ترانه ی امروز” ما و “رودخونه ها” نیز، به مناسبت سالروز تولد صمد بهرنگی، انتخاب ما از میان “ترانه های دیروز” است.
ترانه ی امروز: دوباره باز خواهم گشت
شعر: اردلان سرفراز– آهنگساز: فرید زلاند - تنظیم کننده: علی الهی – خواننده: داریوش
دوباره باز خواهم گشت! آرزوی زیبایی که ترانه شده است. آخرین همکاری تاریخ ساز ِ “فرید زلاند”، “اردلان سرفراز” و “داریوش”!
همیارانی که در طول قریب به چهل سال با هم بودن شان، خالق زیباترین ها بوده اند.
از شقایق و قلندر تا آینه و نازنین! و از نیستی و حادثه تا موج و راهی!
این ترانه و این همنشینی یادآور همه ی آن خاطرات است.
اردلان سرفراز که این سال ها، کم شعر تر از گذشته، بیشتر به نظاره ی خاطره بازیِ ترانه بازان با جاودانه های گذشته اش نشسته است، این بار به شعری از جنس امید و عشق و نور رسیده است.
شعر این ترانه یادآور ِ شعر ِ ترانه ی “برگ زرد” اوست که در سال ۵۸ و در هنگامه ی کوچ یارانش به غربت سرود. آنجا که گفت:
“مادر ما! باغ ایران/ ما همون برگای زردیم/ با زمستون اگه رفتیم/ باز دوباره بر می گردیم”
او اینجا نیز از بازگشت می گوید. بازگشتی که سراسر عشق است. در نظر گاه او، این بازگشت به عشق و زندگی خواهد رسید. صحبت از عقیده و جنگ بر سر آن نیست. تنها مجازات، “دار نور” است. آنجا که به زیبایی سروده است:
“سبب سازان هجرت را/ تبر داران ظلمت را/ به دار نور خواهم بست”
فرید زلاند، همچنان جوشیده است و نغمه و ملودی به زمین داده است. او در همراهی با کلام عاشقانه ی شاعر، ملودی روان، زیبا و گوش نوازی تصنیف کرده است که آن شور و امید ِشعر به جان بنشیند.
داریوش نیز پس از چند ترانه ی ناموفق مانند “گناه بچه ها چیه ؟” و یا آلبوم های “انسان” و “حافظ” این بار صدای خود را راوی ترانه ای زیبا کرده است.
این همراهی اگر به سبک روز اجرایی الکترونیک می یافت، اینچنین زیبا نمی شد. تنظیم “علی الهی” با ارکستری شبه آکوستیک، کاملا در خدمت یادآوری خاطرات گذشته ی این سه نام ِ زنده ی ترانه است: فرید زلاند، اردلان سرفراز و داریوش!
ترانه ی دیروز : رودخونه ها
کلام : محمد علی بهمنی / آهنگ : صادق نوجوکی / تنظیم : ناصر چشم آذر / خواننده : رامش
تصویر سازی ِ فرشید مثقالی از قصه ی ماهی سیاه کوچولو برای کتاب ِقصه ی آن.
اجرای رامش از این ترانه در شوی تلویزیونی رنگارنگ را ببینید.
“ماهی سیاه کوچولو” یک داستان کودکانه برای خواب کردن چشم گل انداخته ی کودکان نبود. یک حماسه بود. حماسه ی گذر از چشمه به دریا! حماسه ی نترسیدن و تا خود ِ نهنگ رفتن! حماسه ای چنان شور انگیز که خود “حماسه سرا” را نیز سر شوق آورد. صمد بهرنگی خود به دریا زد و همجنس قصه اش شد و با آن جاودانه!
“ماهی سیاه کوچولو” و “صمد بهرنگی” در دهه ی پنجاه و همنشینی ادبیات و مبارزه، به ترانه هم رسیدند. در چند ترانه ی آن سالها، از “ماهی سیاه کوچولو” یاد شد.
“رودخونه ها” از راهی شدن ِ ماهی سیاه کوچولوی قصه می گوید. محمد علی بهمنی، زمزمه ی “ماهی سیاه کوچولو” را در هنگامه ی شروع سفرِ خاطره سازش، روایت کرده است:
او از چشمه خود را به رودخانه می رساند تا از آنجا به دریا برسد:
“رودخونه ها! رودخونه ها! منم می خوام راهی بشم/ برم به دریا برسم، ماهی بشم! ماهی بشم”
این شعر متفاوت، پیشنهادی برای یک ترانه ی متفاوت شد. صادق نوجوکی اولین ملودی خود را بر این شعر گذاشت. نغمه ی او، روایتگر حس سفر و سر خوشی ماهی قصه ست. گویی فاصله ها، بازتاب لغزیدن ماهی زیبای قصه ی ما، لای امواج رودخونه ی پشت چشمه است.
این ترانه اما با ارکستر ناصر چشم آذر، جان گرفته است. این ترانه با ارکستر بادی ِ او تا خود دریا رسید. آن سینتی سایزر امضا دار، و بعد پرکاشن و بادی ها، چه پیش در آمد زیبایی برای این سفر ساخته است. پر از رنگ و زیبایی!
حنجره ی رامش، به زیبایی به گلوی کوچک ماهی سیاه کوچولو ی قصه، رسیده است. همه ی آرزوها و خواب ها و رویاهای ماهی را می توان در تحریر های این بانوی زیبای ترانه شنید. هنگامی که “رودخونه ها” را صدا می زند، ماهی سیاه کوچولو، در ترانه شنا می کند.