پنجمین نشست دو سالانه اتحاد جمهوری خواهان در هفته گذشته به مدت سه روزدر شهر کلن برگزار شد.بنابراظهارنظر بسیاری از شرکت کنندگان این نشست سه روزه، اولین نشستی است که با شرکت چهره های متنوع از احزاب و گرایشات سیاسی مختلف برگزار شده است.
شخصیتهایی چون مهدی فتاپور، مریم سطوت، بهروز خلیق، ملیحه محمدی، محمد مصری، احمد امینی، بابک امیرخسروی، فرخ نگهدار، حسن یوسفی اشکوری، رضا حاجی، مهرداد درویش پور، مهرداد عمادی،علی مزروعی، اردشیر امیر ارجمند، رضا علیجانی، مرتضی کاظمیان و چهره های جوان جنبش سبز مانند روح الله شهسواری، علی هنری، علی حسین قاضی زاده، آزاده اسدی و…. در آن حضور داشتند.
فضای گفتمانی این نشست دوستانه همراه با تحمل سخنان متنوع یکدیگر و نیز تامل بر نظرات و دیدگاههای متفاوتی بود که در این سه روز مطرح شد. سه روزی که چه در جلسات رسمی و چه در حاشیه این نشستها، گفتگوهای دوستانه ای بین شرکت کنندگان رد و بدل شد.
این افراد با پیشینه های کاملا متفاوت به دو موضوع بحران سیاسی و نیز بحران اقتصادی ایران امروز پرداختند. ولی مهمترین وجه تمایز این نشست از نشستهای پیشین آن، تمایل اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان به ائتلاف و همگرایی بود. شاید این وجه را بتوان مهمترین وجه تمایز با دیگر نشستهای پیشین اتحاد جمهوری خواهان دانست. اما از نگاه نگارنده دو نکته حائز اهمیت وجود دارد که قابل طرح و تامل است.
1 – گرایش این مجموعه متنوع و متکثر به همسویی و همگرایی، ناخودآگاه بسیاری از اظهارنظرات را به سمت پروژه های ائتلافی رهنمون می کرد و مرتبا از جانب سخنرانان متعدد بر ضرورت آن تاکید می شد. اما این پروژه های ائتلافی با چه روشهایی باید اجرا شود. از انجا که معمولا احزاب و گروههای سیاسی در ایران یا در کنار هم هستند و یا دور از هم، ما مرتبا شاهد ائتلافهایی گاه موفق وگاه ناموفق هستیم و اگر قصد آسیب شناسی آن را داشته باشیم شاید بتوان بر این نکته مهم تاکید کرد، زمانی که قصد ائتلاف بین چند حزب و گروه سیاسی بوجود می آید، تصور بر این است که ائتلاف این احزاب باید مادام العمر و ابدی باشد و با اولین ناهمخوانی در این ائتلافهای دائمی، فضای همراهی و هم فکری به ضدیت و مخاصمه تبدیل می شود. در نتیجه شاید بهتر باشد بعد از سه دهه گاه در کنار هم بودن و گاه از هم دور شدن به اشکال دیگری از هم سویی و هم گرایی نیز فکر کنیم.
به عنوان مثال می توان به پروژه های ائتلافی مقطعی و کوتاه مدت فکر کرد و بعد از ارزیابی نتایج آن به ائتلافهای جدید اندیشید وبرای آن برنامه ریزی نمود. معمولا احزاب، سازمانهای غیردولتی، سندیکاها با تعریف پروژه های بزرگ برای خود، قصد برداشتن سنگهایی را می کنند که امکان دارد هرگز برداشته نشود. پروژه هایی را تعریف می کنند که امکان دارد هرگز اجرا نشود. درحالی که با تعریف پروژه های کوچک و کوتاه مدت، می توان مرتبا به پروژه های متعدد فکر کرد و اجرای چندین پروژه در واقع عملیاتی کردن همان پروژه بزرگی است که در آغاز، لزوم اجرای آن برایمان ضروری می نماید.
نکته دیگر اینکه، این امکان وجود دارد جریان و حزبی که در چندین پروژه ائتلافی حضور فعال داشته در پروژه دیگر، به دلایل متعدد حاضر نشود و این گاه با هم بودن و گاه بی هم بودن نباید زمینه های مخاصمه و دشمنی را فراهم آورد بلکه این حضور گاه و بیگاه می تواند ما را به آسیب شناسی ائتلافها و توجه افزونتر به نکات مغفول مانده در خصوص آن توجه دهد.
2 – در نشست سه روزه اتحاد جمهوری خواهان علیرغم وجود فضایی دوستانه برای گفتگو، زمانی که فرصت به طرح مسائل قومی از جانب برخی از سخنرانان رسید، بناگاه لحن برخی از سخنرانان آمرانه، از موضع بالا و با تحکم شد. انگار که پدری عصبانی شروع به نصیحت فرزندان شیطان و شرور خود کرده است.
در اینجا لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که ما تاکنون به دلیل مشکلات امنیتی، دوری و پراکندگی از یکدیگر، این فرصت را نیافته ایم که در خصوص مطالبات گروههای اتنیک اقدام به گفتگویی جدی و عمیق کرده باشیم. پس این نشستها می تواند فضایی مناسب برای گفت و شنود درعرصه های مختلف از جمله خواستها و مطالبات گروههای مختلف مردم ایران باشد که مخدوش کردن چنین فضاهایی منجر به تشتت و دوری بیشتر ما خواهد شد.
نکته دیگر آنکه یکی از عوامل شکل نگرفتن گفتگوی های جدی مرکز نشینان با گروههای اتنیک، پراکندگی گروههای اپوزیسیون است. در واقع گروه های اتنیک با یک اپوزیسیون یک پارچه و یک دست مواجه نیستند که بتوانند با آرامش خاطر با آنها به گفتگو بپردازند. بتوانند در این گفتگوها امتیاز دهند و امتیاز بگیرند، بلکه آنها با اپوزیسیون چهل تکه ای مواجهند که نه برنامه مشخصی دارد و نه استراتژی واحدی. شاید در سالهای اخیربرخی از نحله های مختلف اپوزیسیون به هنگام مواجهه با نمایندگان این گروهها حاضر شوند برای آنها دستی تکان دهند ولی گفتگوهای جدی که حامل برنامه ریزی مشخص برای آینده باشد هنوز شکل نگرفته است. انگ ضد انقلاب بر پیشانی این گروهها، فعالین سیاسی را از هر گفتگو و رودررویی با آنان بر حذر داشته و نتیجه اش عدم درک و مفاهمه بین ما و آنان است. اما تنها راه برون رفت از این بن بست، گفتگوهای دوستانه بر مبنای درک دغدغه های یکدیگر است. اگر امروز عمیقا نگران تکرار روزهای خشونت بار و برادرکشی های گذشته هستیم باید گامی فرا پیش بگذاریم و شرایط گفتگوهای جدی، دوستانه و مستمر را فراهم آوریم و بدانیم که با کشیدن خط و نشان برای یکدیگر جز دوری و تشتت چیزدیگری نصیب ما نخواهد شد. هر چند که در کنار هم نشستن سه روزه ای که اتحاد جمهوری خواهان شرایط آن را فراهم آوردند گامی است در جهت رفع این نیاز مهم و مبرم امروز ما.