دیوار حاشا

میر حمید سالک
میر حمید سالک

پاسخ های رئیس جمهور در مصاحبه هایی که با ارباب جرائد و رسانه ها در سفر به نیو یورک داشت، باعث تعجب تحلیل ‏گران سیاسی ایرانی قرار نگرفت. چرا که دیرگاهی است به شنیدن چنین جواب هایی عادت کرده اند. اما سخنان احمدی نژاد ‏در مصاحبه سه شنبه شب چنان شگفت آور بود که قطعا موجب شگفتی همه ایرانیان از جمله دو مصاحبه گر آن شب شد. ‏شاهد مثال آن اصرار آقای حیدری، یکی از خبرنگاران، در جهت درک این نکته بود که چگونه می توان در عرض چهار ‏ماه اطلاعات اقتصادی 63 میلیون نفر را کنترل کرد و مدعی شد که 99% اطلاعات صحیح است. ‏

علت یا علل این همه آدرس غلط در سخنان ریاست قوه مجریه به چه نکاتی مربوط می شود؟ اولین نکته را باید در ‏نابسامانی اوضاع اقتصادی کشور جستجو کرد. همان نکته ای که به فاصله دوازده ساعت بعد از مصاحبه سه شنبه شب در ‏کلام آقای پورمحمدی، وزیر سابق کشور و ریاست فعلی سازمان بازرسی کل کشور، مشهود است. وی در همایش بررسی ‏سند چشم انداز 20 ساله بعد از ارائه آمارهای متعدد از اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران به “نا مطلوب یودن جایگاه ایران ‏در آسیای جنوب غربی” اشاره می کند.(اعفماد 18/7/87) یا اگر به آخرین گزارش بانک جهانی در مورد ایران مراجعه ‏کنیم تصویری بهتر از آن که پورمحمدی ترسیم می کند نخواهیم یافت. بنا بر این گزارش کشور ما از نظر تورم چهارمین ‏کشور دنیا است. شرایط نامناسبی که به قول آقای مکارم با سخنرانی اصلاح نخواهد شد. این اوضاع آشفته در کلام مردم ‏متبلور می شود. هنگامی که حدود 90% ایرانیان، در یک نظر سنجی دولتی، از تورم کمر شکن موجود در کشور شکایت ‏می کنند. اگر باور نمی کنید می توانید به آمار بانک مرکزی، حتی بعد از خارج شدن “اسب تروا” از آن، مراجعه کنید. بر ‏اساس این آمار میزان تورم در شهریور ماه امسال نسبت به مدت مشابه در سال قبل به رقم 30% نزدیک می شود.‏

با برخورد به این واقعیت های عریان چه چاره ای برای مسئول اول امور اجرایی کشور باقی می ماند؟ او راهی جز کتمان ‏حقایق ندارد. به همین دلیل رقم 323% تورم، که از سوی منابع دولتی انتشار یافته، را غیر واقعی ارزیابی می کند. یا ‏‏38% انحراف از برنامه وام های زود بازده را ساخته دشمنان قلم داد کرده، عدد 54% را جایگزین می کند. همان جایی ‏که مدعی می شود برای اولین بار توانسته در ایران قیمت مسکن را پایین بی آورد. سخنی که با اعتراض خبرنگار روبرو ‏می شود. چرا که خبرنگار می گوید قیمت مسکن یک میلیونی به چهار میلیون رسیده و حالا به سه و نیم میلیون کاهش یافته ‏است و این نمی تواند به معنای کاهش قیمت مسکن باشد. یا در پاسخ به این واقعیت که در نیمه دوم سال معمولا با افزایش ‏تورم روبرو هستیم، ادعا می کند منابع را کنترل کرده است و این امر ممکن نیست. هنوز این کلام از دهانش خارج نشده که ‏برنامه توزیع نقدی یارانه را پیش می کشد. راهی که از دیدگاه اقتصاد دانان حتما به تندتر شدن شیب منحنی تورم ختم خواهد ‏شد. در همین میان به مردم مژده می دهد، با دادن پول یارانه ها به طور مستقیم، جهشی در قیمت ها خواهیم داشت. شاید این ‏خبر خوشحال کننده! در میان این همه خبر بد بتواند موجب دلگرمی شود! در این میان هیچ اشاره ای به کسری بودجه سی ‏هزار میلیارد تومانی دولت نمی کند. به اعتقاد بسیاری از خبرگان امر اقتصاد جایگزین کردن این مبلغ کسری از صندوق ‏ذخیره ارزی یقینا آثار تورمی شدید و جدیدی با خود به همراه خواهد داشت. ‏

به تبع به هم ریختگی اوضاع ااقتصادی، طبیعی است که شرایط اجتماعی سر و سامانی نداشته باشد. همان شرایطی که ‏باعث می شود جمعی از بازاریان در چند شهر ایران قانون دریافت مالیات بر ارزش افزوده را بهانه قرار داده، فعالیت های ‏خودشان را به حالت تعلیق درآورند. او حق دارد نگران باشد. چرا که با وخیم تر شدن اوضاع، همان طور که بازار تبریز، ‏اصفهان، مشهد و تهران به هم پیوستند، مردم شرف آباد کرمان هم تنها نمانده، نقاط دیگری از کشور به بهانه های دیگری به ‏صف معترضین بپیوندند. اگر شما جای رئیس جمهور بودید چه می کردید؟ آیا به غیر از نعل وارو زدن راه دیگری در پیش ‏می گرفتید؟ او که همین راه را برمی گزیند. هم چنان که در خارج مدعی می شود که 98% مردم طرفدار نظام هستند. و یا ‏در مصاحبه با خبرنگاران سیمای جمهوری اسلامی استقبال 63 میلیونی در پاسخ به پرسش نامه های اقتصادی را به حساب ‏طرفداری از دولت واریز می کند. حتی از خیر هفت میلیون باقی مانده نیز نمی گذرد. وی می گوید اگر این عده هم شرکت ‏نکرده اند به خاطر در خواست رئیس دولت بوده است. او به نیکی می داند، جهت تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری، در ‏قدم اول باید مورد پشتیبانی منابع قدرت بالا دستی باشد. اما در مرحله بعدی باید بتواند توجه توده مردم را به سوی خود جلب ‏کند. بنابر این از یک سو، با بخشش های بی حساب و کتاب، تلاش می کند جهره ای مقبول از خود در میان مردم به نمایش ‏درآورد. از طرف دیگر با نوشتن گناه ناکارآمدی های موجود در کشور به حساب دیگران خود را از هر گونه اتهام احتمالی ‏مبرا سازد. امری که موجب کشمکش های فراوان در میان قوه مجریه و مقننه می شود.‏

بعد از نشست مشترک برخی نمایندگان مجلس و هیئت دولت، نه تنها روابط فی مابین بهتر نشد، بلکه بر تیرگی مناسبات هم ‏افزوده شد. احمدی نژاد در پی آن جلسه و با حضور در جعبه جادو، به عنوان قدم اول، با دادن وعده کمک هایی بین 45 تا ‏‏70 هزار تومان به مردم، توپ را به زمین مجلس می اندازد. به این ترتیب یا باید مجلس این قانون را تصویب کرده، مسئول ‏عواقب آن باشد، که در این حالت طراح تحول اقتصادی، از جیب ملت، رأی مردم تهیدست را برای خود خواهد خرید. یا ‏باید قوه مقننه در مقابل آن بایستد ومنتظر صداهای “عدالت طلبانه” احمدی نژاد باشد. در این مسیر به مردم خواهد گفت ‏موانع بیشماری از سوی عده ای از “خدا بی خبر” بر سر راهش ایجاد می شود تا او را از مسیر خدمت گداری دور کنند. ‏در گام بعدی برخی مشکلات موجود در کشور را ناشی از دخالت بی مورد قانون گذاران در امور اجرایی بر می شمرد. به ‏عنوان مثال به مسئله کنکور امسال اشاره می کند. امروز کمتر کسی است به مشکل” دولت ساخته” گزینش دانسجو در سال ‏تحصیلی جدید واقف نباشد. ولی او، با صراحت و شجاعت عجیبی، منکر وجود هر گونه مشکلی از سوی دولت شده و تمام ‏گناه ها را به گردن مجلس می اندازد. هر چند که تصمیم شتاب زده مجلس و رد مصوبه مجلس از سوی شورای نگهبان بر ‏پیچیدگی اوضاع اضافه کرده است. هنوز این مشکلات از سر راه مجلس برداشته نشده است که یکی از هوداران دولت در ‏مجلس با افشای کمک صد میلیونی به نمایندگان از سوی هیئت رئیسه آشوب جدیدی در داخل کشور، درون قوه مقننه و بین ‏اهالی بهارستان و ساکنین میدان پاستور بوجود می آورد. ‏

در این فضای پر گرد و خاک و در هم ریخته، که از یک طرف در گفته های عجیب ریاست جمهوری ریشه دارد و در ‏سمت دیگر از تلاش افرادی چون حسن کامران سر چشمه می گیرد، موقعیت و منزلت قانون گذاری به چالش گرفته می ‏شود. این همان چیزی است که آرزوی نهایی آقای احمدی نژاد است. هر چند که او ادعا دارد “گردنش در مقابل قانون از مو ‏نازک تر است” اما روند کاری او، حداقل، در موارد زیر خلاف این ادعا را اثبات می کند. به عنوان مثال نحوه اجرای ‏قانون بودجه سال 87، نشان داد مصوبات مجلس جایگاهی بالا نزد ایشان ندارد. امری که از سوی ریاست دیوان محاسبات ‏مورد سؤال قرار کرفت. یا آن جایی که بدون هیچ گونه مصوبه ای از سوی مجلس حتی مبلغ کمک های مالی یارانه ای را ‏برای مردم اعلام می کند. یا متوقف ساختن قانون اخذ مالیات بر ارزش افزوده و یا انحلال شوراهای عالی اداری، نمونه ‏های ناچیزی از موارد متعددی است که ریاست جمهور قوانین کشور را دور می زند. این تمرد در برابر قانون، همراه با ‏حمایتی که از سوی نهادهای قدرت از ایشان می شود، در آخر چه حاصلی دارد؟ این امتزاج، نهایتا شرایطی را بوجود می ‏آورد، تا آن سان که زیبا کلام در مصاحبه با بی بی سی می گوید، آقای احمدی نژاد با “خود رأیی” منویات حود را عملی ‏سازد. تصمیماتی که به قول پورمحمدی “بد و کارشناسی نشده” است.( اعتماد 20/7/87) ‏

در سیاست خارجی هم گفته های عجیب و غریب بسیار به گوش می رسد. از جمله این که، در طی این چهار سفر به ‏سازمان ملل، رئیس جمهور توانسته رویکرد جهان را از یک سو به نفع ایران و از جانبی دیگر بر ضد آمریکا تغییر دهد. ‏او معتقد است حتی توانسته کلام ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را تحت تأثیر قرار دهد. سخنانی که از آن، به قول شمس ‏الواعظین، تعابیر پیامبر گونه احساس می شود. این نحوه بیان مطالب در حقیقت برای لاپوشانی شکست های متعددی است ‏که در اثر روش های حساب نشده دولت نهم در برخورد با مسائل جهانی نسیب این آب و خاک شده است. چرا که در عالم ‏واقع آن چه که، به دنبال این گونه سفرها و به ویژه سفر آخر، برای ما حاصل شده است یک قطع نامه دیگر از طرف ‏شورای امنیت است. هنگامی که از دست آوردهای نشست غیر متعهد ها و عملیاتی شدن تصمیمات آن اجلاس سخن می ‏گوید، هنوز صحبت های وان موهان سینگ به گوشش نرسیده است. نخست وزیر هند، به عنوان قدرتمندترین کشور عضو ‏این پیمان، از رویکرد ایران در مسئله اتمی به سختی گلایه می کند. شاید سوغات دیگر این سفر تکذیب خبر واگذاری ‏موشک های ‏S-300‎‏ به ایران از سوی دولت روسیه باشد. تکذیبیه ای که بعد از سفر اولمرت به مسکو به گوش می رسد. ‏نامه پر شکایت جلیلی به سولانا هم در پی “تحرکات مشعشع” هیئت ایرانی در نیویورک جز بی اعتنایی سولانا و” برملا ‏شدن” نامه ای دیگر در وین بر علیه برنامه هسته ای ایران حاصلی دیگر ندارد. نامه ای که بنا بر خبر روزنامه نیویورک ‏تایمز از همکاری یک دانشمند روسی با ایران جهت دستیابی به “فتیله های انفجاری برای کلاهک های هسته ای” پرده بر ‏می دارد. نامه ای که، فارغ از صحت و سقم آن، می تواند درد سرهای تازه برای این کشور بی آفریند. این در حالی است ‏که رئیس جمهور چون دفعات قبلی بر پایان یافتن مشکل هسته ای ایران تأکید می ورزد.‏

این همه سخنرانی های پی در پی و این همه مصاحبه های رنگارنگ، که چندان هم بر واقعیت مبتنی نیستند، به چه کار این ‏ملت آمده است؟ کدام یک از این نطق و خطابه هایی، که انسان را به یاد انشاهای مدرسه می اندازد، توانسته در اوضاع ‏اقتصادی کشور مؤثر افتد؟ به تدریج آثار سپتامبر سیاه وال استریت به تهران نزدیک می شود. قیمت نفت به زیر 80 دلار ‏رسیده است. در کدام یک از این بیانیه های آتشین، در عالم واقع و به دور از شعارها، راهکاری برای روزهای سخت نفت ‏بشکه ای بیست دلار اندیشیده شده است. رقمی که بعضی از کارشناسان بدبین بازار نفت آن را غیر ممکن نمی دانند. آخر ‏روزگاری برخی مسئولین این کشور با رویای نفت دویست دلاری شب ها به خواب می رفتند. ملت ایران که محرم نیست تا ‏رقم دقیق حساب ذخیره ارزی خود را بداند. اما امیدوارم شما که می دانید چه مبلغی ته صندوقچه مردم باقی مانده است، ‏مخاطره آمیز بودن شرایط ایران و جهان را درک کرده باشید. راستی هیچ وقت از خودتان پرسیده اید ارتفاع دیوار حاشا ‏چقدر می تواند باشد؟‏

با چشم وابروی تو چه تدبیر دل کنم وه زین کمان که بر من بیمار می کشی ‏