معمولا بیشتر توان و قدرت حکومتهای ایدئولوژیک در این جهت به کار برده می شود تا هر چیزی را تبدیل به مصداقی از ایدئولوژی حاکم کرده و محیط بیرونی و فضای فکری جامعه را به رنگ و لعاب باورهای خویش در آورند .
آنچه این روزها در باب دشمنی با علوم انسانی و یا تحویل مدارس به حوزه های علمیه شنیده می شود، چیزی نیست جز انعکاس نگرانی حاکمان جمهوری اسلامی از عدم تحقق اهداف بنیادی خود. همان اهدافی که نسخه پیچیدن برای جامعه و با زور به بهشت راندن انسانها را در خود مستتر داشته اند. در این میان تصمیم جدید آقایان در تغییر کتب مدارس و حذف پادشاهان از کتابهای تاریخ، جای تامل و تاسف بسیار دارد و خطری است که واکنش همگانی برای دفع آن ضروری می نماید. هدف این طرح حذف پادشاهان از کتابها و جایگزینی آنها با “چهره های تمدن ساز و دانشمندان و…” عنوان شده است. در باره این طرح ناشیانه باید به چند نکته اشاره کرد:
الف - تمدنهای بشری اغلب در سایه حکومتهای مقتدر به وجود آمده اند و متناسب با کاهش اقتدار حکومتها، از تولید فرهنگ و شکوفایی تمدن نیز کاسته شده است. به عنوان مثال، بخش مهمی از آنچه که اوج شکوفایی تمدن اسلامی نامیده می شود در اوایل دوران حکومت بنی عباس و در سایه اقتدار هارون الرشید و پسرش مامون بوده واز تاسیس “بیت الحکمه” در این دوران می توان به عنوان نمونه ای کوچک از تحولات این دوره یاد کرد. تاسیس مدارس نظامیه در شهرهای مختلف از جمله بغداد نیز در دوران سلجوقیان اتفاق افتاد که یکی از قدرتمندترین حکومتهای بعد از اسلام در این بوده است، و از این مدارس بود که بزرگانی چون سعدی پا به عرصه نهادند. نهضت ترجمه که جهشی بزرگ به سمت ترقی و توسعه علمی بود، تنها با تکیه بر عوامل مادی همچون ثروت فراوان ناشی از فتوحات مسلمانان و گسترش تجارت با دنیای خارج امکان پذیر شد و اینکه علم و دانش را امری انتزاعی و مجرد بدانیم که با تراوشات ذهنی دانشمندان و شاعران حاصل شده، ناشی از نا آگاهی و عدم اطلاع از تاریخ و فلسفه علم است.
ب – همان چهره های “تمدن ساز” که قرار است جای پادشاهان را در این طرح بگیرند، در دستگاه ایدئولوژیکی که مجری این طرح است، دچار گزینش، حذف و سانسور می شوند. بسیاری از فلاسفه، دانشمندان و عرفا در طول زندگی خود از گزند خشک اندیشان و فقهای عصر خود در امان نمانده اند و حتی تعدادی از آنها با حکم ارتداد و تکفیر فقیهان معاصر خویش، کشته شده اند، و این امر را می توان با مطالعه تاریخ ادبیات و زندگی نامه فلاسفه به روشنی دریافت. از داستان کافر خواندن ابن سینا تا کشته شدن عین القضات همدانی و تعقیب سهروردی گرفته تا غزلیات پر از اشاره و کنایه حافظ و حمله او به “فقیهان شهر”، همه و همه نشانه های جدال جزم اندیشان و قشری های دوران با روشن اندیشان زمان بوده اند. و به راستی اگر در قرن بیست و یکم علوم انسانی مطرود می شوند، پس در این طرح جای امثال ابن سینا و فلسفه او کجاست؟ می دانیم که ابن سینا و فارابی و خواجه نصیر و کندی و ابن رشد از بزرگان فلسف مشائی هستند. این فلسفه بر گرفته از افکار ارسطو در جهان اسلام رشد و قوام پیدا کرد و گفته می شود کلمه “مشاء” نیز از قدم زدن ارسطو در باغ خود هنگام تدریس گرفته شده است. سوال اینجاست که با دیدگاههای تنگ نظرانه ای که بر فرهنگ ایران حاکم شده، آیا این چهره های تمدن ساز و تاثیر آنها از فرهنگ غرب هم در تاریخ مدارس ما جایی خواهند داشت؟
ج – اگر مراد از پادشاهان همان حاکمان هستند، پس ناگزیر باید تاریخ انقلاب اسلامی را هم از کتب تاریخی مدارس حذف کنند. و اگر این کار انجام نشود سیاستی یک بام و دو هوا و غیر فرهنگی محسوب می شود. البته طراحان این طرح در این باب سخنی نگفته اند .
د – از آنجایی که تاریخ ایران باستان بیشتر با تاریخ پادشاهان عجین شده و گره خورده، به نظر می رسد یکی از اهداف پنهان شده در پس این عمل ضد فرهنگی، پاکسازی این بخش از تاریخ ایران از اذهان دانش آموزان است. و این تصمیم، شاید به خاطر رشد شتابان علاقه و اشتیاق نسل نوجوان و جوان به مطالعه تاریخ ایران باستان باشد که خشک اندیشان و فرهنگ ستیزان را نگران کرده است .