۱ـ سخنان روزهای گذشته مجتبی واحدی ـ که در کنار اردشیر امیرارجمند نماینده یکی از دو رهبر جنبش سبز در خارج از کشور است -ـ و انتقادهای وی از اعمال و رفتار سیدمحمد خاتمی و برخی نیروهای دیگری که خود را اصلاحطلب میخوانند٬ هجمه سنگین نیروهای اصلاحطلب را در پی داشته است.
در این میان اما جدا از برخی توهینهای زشتی که از سوی برخی افراد بیمنطق به مجتبی واحدی شدـ و قلم از نوشتن آنها معذور است ـ سخن گفتن در باب لزوم وحدت جنبش سبز٬ و اشاره به این نکته که سخنان واحدی میتواند باعث انشقاق در میان اعضای جنبش شود٬ یکی از سرفصلهای مهم انتقاد از واحدی بوده است.
آنچه که باعث انتقاد از واحدی میشود٬ به مصلحت نبودن بیان این سخنان در مقطع زمانی فعلی است. بیان چنین سخنی در وهله اول نشان دهنده آن است که این افراد ناخودآگاه معترفند که انتقادهای واحدی وارد است٬ اما بیان آن در چنین مقطعی را درست نمیدانند. اما این پیشفرض تا چه حد درست است؟
۲ـ احتمالا برای بسیاری از همراهان و هواخواهان جنبش سبز این نکته روشن است که جنبش سبز به برخی از اهداف اولیه خود دست نیافته است. بیشک برای ادامه راه موثر نیازست که با نگاهی انتقادی به مسیر طی شده٬ اشکالات را رفع کرد. در این میان٬ نقش سیدمحمد خاتمی٬ به عنوان فردی که هشت سال رییسجمهور دوران اصلاحات بوده٬ نقشی بسیار موثر است. گرچه خاتمی را نمیتوان به هیچروی از رهبران جنبش سبز برشمرد٬ اما بیشک وی از جمله افرادی است که در غیاب موسوی و کروبی میتواند نقش موثری در جنبش بازی کند.
در این میان انتخابات مجلس نهم٬ که نخستین انتخاباتی است که پس از کودتای خرداد ۸۸ برگزار می شود و بی هیچ تردیدی٬ نحوه کنش در آن بسیار مهم است.
سیدمحمد خاتمی گرچه پیششرطهای مناسبی برای حضور در انتخابات تعیین کرده - انتخابات سالم و آزاد٬ آزادی زندانیان سیاسی٬ آزادی احزاب و مطبوعات ـ اما کیست که نداند خاتمی مرد وعدههای شیرین دادن و پاپس کشیدن از آن است؟ چه کسی برگزاری انتخابات مجلس هفتم یا ریاستجمهوری نهم را فراموش کرده؟ آیا همین خاتمی نبود که پیش از انتخابات مجلس هشتم٬ از لزوم آزادی تمامی گرایشهای اصلاحطلب در انتخابات میگفت و اعلام میکرد که در صورت ردصلاحیتها وارد انتخابات نمیشود٬ اما حتی پس از ردصلاحیت لایههای دوم و سوم اصلاحطلبان٬ باز هم با تمام قوا وارد انتخابات شد؟
انتخاباتی که از دل آن فراکسیون اقلیتی در مجلس هشتم پدید آمده که نه تنها هیچگونه کار مفیدی تاکنون انجام نداده٬ بلکه از سویی با رای دادن به صادق محصولی٬ باعث روی کار آمدن وی در مقام وزیر کشور شد و از دیگر سو٬ پنجه کشیدن بر صورت جنبش سبز را از وظایف خود میداند؟
نکته جالب آنکه همین افرادی که امروز واحدی را به دلیل نقد خاتمی مورد حمله قرار میدهند٬ در مقابل رفتار و سخنان امثال کواکبیان و تابش و خباز سکوت میکنند و دم بر نمیآورند.
۳ـ این مصلحت اندیشی در انتقاد برای حفظ وحدت٬ همان بلیهای است که جنبش اصلاحات هم دچار آن شده بود؛ مسالهای که حتی انتقاد درونگروهی میان اصلاحطلبان را نیز از میان برد و باعث شد انباشت انتقادات و گلایهها٬ در سالهای بعد به انشقاق برسد و موجب شکست اصلاحات شود. به گونهای که از دل مجلسی چون مجلس ششم٬ مجلس هفتم سر بر آورد و ثمره هشت سال دولت خاتمی نیز چیزی جز دولت احمدینژاد نبود.
مسدود کردن باب انتقاد اکنون میتواند باعث آن شود که کژیها و ناراستیهایی که در جنبش سبز وجود دارد٬ نه تنها از میان نرود٬ بلکه روز به روز بیشتر نیز شود. نقد مداوم درون گفتمانی٬ نیاز هر روز جنبش سبز است. آیا کروبی و موسوی در تمام یک سال و نیمی که در شرایط آزاد بودند٬ هرگز از انتقادها هراسیدند؟ و چه کسی شک دارد که تغییر مواضع موسوی و کروبی در این مدت ناشی از نقد منتقدان بوده است؟ مگر آنها با بسیاری از رسانههای منتقد در این مدت سخن نگفتند؟ نقد و انتقاد میتواند همواره جنبش سبز را زنده و پویا نگاه دارد. و اساسا یکی از اهداف جنبش سبز٬ همین آزادی باب انتقاد و نقد است.
آنان که از هماکنون و پیش از رسیدن به قدرت٬ اینگونه باب انتقاد را میبندند٬ متاسفانه تجربه نشان داده است که پس از رسیدن به قدرت نیز از همین روش استفاده خواهند کرد.
۴ـ نکته بسیار جالب و عجیبی که در برخی انتقادها وجود داشت٬ تشکیک در اصل نمایندگی واحدی از طرف مهدی کروبی بوده است. روش ناجوانمردانه این افراد از آن روی جالب است که در بسیاری از سایتها تا زمانی که سخنان واحدی باب میل بود٬ از وی با عنوان “مشاور مهدی کروبی” یاد می کردند و با آب و تاب و به تفصیل سخنان وی را شرح میدادند. اکنون که اما واحدی انتقاداتی را به برخی مسایل وارد کرده٬ نه تنها سخناناش بازتابی نمییابد٬ بلکه در اصل نمایندگی وی نیز تشکیک میشود. اساسا وی را از حلقه جریان اصلاحات جدا میکنند و سخناناش را نیز برای جلب توجه میدانند. در مقابل برخی دیگر نیز به نبش قبر پرداخته و از مقالات واحدی پیش از انتخابات فکت میآورند که وی آن زمان از خاتمی حمایت کرده است. و البته پاسخ نمیدهند که مگر مواضع خود آنها در یک٬ پنج٬ پانزده و سی سال گذشته همچنان یکسان مانده که انتظار دارند فردی سیاسی پس از کودتای رخ داده و “جنایت”های نظام در حق مردم٬ همچنان از موضع سابق سخن بگوید؟ آیا خود آنها مایل هستند که مقالات قدیمی آنها منتشر شود و به عنوان چماقی برای به سکوت فراخواندن آنها منتشر شود؟
این دوستان توجه نمیکنند که در کشتی مشترکی که همه بر آن سواریم٬ نمیتوان سمتی را سوراخ کرد و انتظار داشت که بقیه کشتی به زیر آب نرود. اساسا تمامی این سخنان و ادعاها را میتوان درباره افراد دیگر هم مطرح کرد و چنین بهانههایی را برای سخنان بقیه نیز برشمرد.
۵ ـ کروبی و موسوی بت نیستند٬ سیدمحمد خاتمی بت نیست و جنبش سبز امری مقدس نیست. این افراد همه افرادی زمینی و همانند ما هستند که به طور حتم اشتباهاتی را نیز مرتکب میشوند. مقدس کردن امر زمینی٬ پوشاندن هاله تقدس به افراد٬ تنها و تنها -ـ به طور ناخواسته ـ باعث رشد دیکتاتوری می شود؛ همان دیکتاتوری که امروز همه ما در مقابل آن قدعلم کردهایم.
امروز برای ادامه راه جنبش سبز نیازست که همه ما روندی انتقادی را در پیش بگیریم. نگاهی انتقادی به مسیری که تاکنون در پیش گرفتهایم٬ و مشخص کردن نقشه راهی برای آینده٬ نیاز امروز ماست. اگر سخنی گفته میشود٬ با تاسی به رهبران جنبش سبز٬ با در نظر گرفتن اخلاق٬ میتوان پاسخ مناسب به آن داد. منکوب یا بایکوت کردن منتقدان٬ در طول تاریخ راه به جایی نبرده است. درسهایی را که تاریخ درباره دیکتاتورها به ما داده است،فراموش نکنیم.