اگر اسطوره‎ها زمینی شوند، مردم کمتر می‎گریند

بهروز کاظمی
بهروز کاظمی

» مصاحبه / نوروز ۹۳

 

اثری از وانشا رودبارکی

 

با حسن یوسفی اشکوری، پژوهش‌گر مسایل دینی، پیرامون نظرات شرعی درباره نمایش چهره بزرگان دینی به گفت‌و‌گو نشستیم. اشکوری در پاسخ به سوالات “هنر روز”، نمایش چهره بزرگان دینی را “چه با نقاشی یا فیلم و یا اشکال دیگر، علی‎السویه” می‌داند و می‌گوید: “ قاطعانه باید گفت که هیچ حکم شرعی دال بر واجب، حرام، مکروه و مستحب بودن این مساله وجود ندارد. پس وقتی که این مورد مشمول این چهار حکم نیست، طبیعتا مباح است. یعنی می توان انجام داد یا نداد.”

 

از نظر شرعی نشان دادن چهره پیامبر، ائمه و بزرگان مشمول چه حکمی در اسلام است؟

اگر ما دین، احکام دینی و شریعت را آنچه که در قرآن و سنت معتبر نبوی آمده است ببینیم روشن است که در مورد نشان دادن چهره پیامبر، خلفای راشدین و از منظر شیعه نشان دادن چهره ائمه و بزرگان دیگر در این زمینه هیچ حکم مشخصی نداریم. می‎دانیم احکام را در اسلام به پنج دسته واجب، حرام، مباح، مستحب و مکروه تقسیم کرده‎اند که معروف به احکام خمسه است و هیچ حکمی هم خارج از این احکام وجود ندارد. در مورد سوال شما قاطعانه باید گفت که هیچ حکم شرعی دال بر واجب، حرام، مکروه و مستحب بودن این مساله وجود ندارد. پس وقتی که این مورد مشمول این چهار حکم نیست، طبیعتا مباح است. یعنی می توان انجام داد یا نداد. پس نشان دادن چهره بزرگان دینی چه با نقاشی یا فیلم و یا اشکال دیگرعلی‎السویه است. به هر حال پیامبر هم طی شصت و سه سال عمر خود در میان مردم زندگی می‎کردند و مردم او را می‎دیدند و با ایشان صحبت می‎کردند و فارغ از بحث وحی و مقام نبوت، انسانی معمولی مثل سایر افراد بود و هیچ کس هم به صورت خاص برای ظاهر پیامبر تقدس ویژه‎ای قائل نبود. این قضیه مشمول خلفای راشیدن و امامان شیعه هم می‎شود. از قرن پنجم و ششم به بعد بر اساس شاخصه‎هایی که از چهره این بزرگان در اسناد وجود داشته شاهد ترسیم چهره آنان هستیم. روندی که تا قرن‎های بعد هم مرسوم بود. همانگونه که الان هم شاهد وجود تصاویری خیالی از این افراد در سطح جامعه خودمان هستیم و خرید و فروش هم می‎شود. اما واقعیت این است که در طول تاریخ و به خصوص در مسیحیت و اسلام برای اینکه در اذهان از بزرگان چهره‎ای اسطوره‎ای به وجود بیاید شاهد هستیم که برخی از پیروانشان تلاش کرده و می‎کنند که چهره‎ای زمینی از آنها نشان ندهند و بزرگان را همچنان در آسمان و در هاله‎ی تقدس نگه دارند.

 

ما شاهد هستیم که رسانه‎های رسمی در داخل ایران حساسیت چندانی در مورد نشان دادن چهره حضرت موسی و عیسی از خود نشان نمی‎دهد. آیا از لحاظ شرعی بین این افراد تفاوتی وجود دارد که بر روی این حساسیت تأثیر می‎گذارد؟

خیر. بر اساس قرآن هیچ تفاوتی بین سایر پیامبران و حضرت محمد وجود ندارد و همه پیامبران خدا هستند و اگر نشان دادن چهره برخی از آنها را مجاز می‎دانند این مشمول همه پیامبران هم می‎شود. البته واقعیت این است که در ذهن مسلمانان یا مسیحیان تفاوت‎هایی بین پیامبر دین خودشان با سایر پیامبران وجود دارد. چون هر کدام پیامبر اختصاصی خودشان را دارند و بیشر بر روی او حساس هستند.

 

پس در این مورد خاص دلیل این همه حساسیت مراجعی مانند آقای وحید خراسانی و مکارم شیرازی چیست؟

به دلیل اینکه از دید این افراد اسطوره‎ها نباید زمینی بشوند. باید دقت کنیم و ببینم که این مراجع از چه منظری به این مساله نگاه می‎کنند و نگران چه چیزهایی هستند. اگر بحث فقهی باشد صراحتا نمی‎توانند بگویند که حرام است. همانگونه که فتاوای مراجعی مانند آیت الله سیستانی هم همین را می‎گوید که نفس نشان دادن چهره پیامبر یا امامان اشکال شرعی ندارد به شرط آنکه به آنان توهینی نشود. البته همینجا یک مساله دیگر هم وجود دارد که توهین هم هیچ تعریف حقوقی، فقهی و اخلاقی مشخصی ندارد. اما در کل همه معتقد هستند که توهین به همه افراد بد است و الزاما فقط مشمول پیامبران و امامان نمی‎شود. به طور کلی دو مولفه را می شود در مورد توهین مطرح کرد. اول “عرف” جامعه و اکثریت افکار عمومی است که البته در هر زمانی عرف جامعه یک تعریف مخصوص همان دوره را از توهین دارد. دومین مؤلفه هم “قصد” است. یعنی ممکن است من در مورد شما کلمه‎ای را به کار ببرم که از دید من توهین نباشد اما افکار عمومی آن را توهین تلقی کند. لذا اگر هیئت منصفه دادگاهی در این مورد بررسی کند و اعلام کند عنصر معنوی جرم یعنی قصد توهین وجود نداشته است عملا فرد تبرئه می‎شود.

حال طی سی و پنج سال اخیر شاهد هستیم هر چیزی که خلاف دیدگاه آقایان باشد را به عنوان “توهین به مقدسات” قلمداد می‎کنند. به طور مثال حرف من در کنفرانس برلین سال ۲۰۰۰ که گفته بودم حجاب امری اختیاری است به عنوان توهین به مقدسات اعلام شد. این یک امر نظری است. یعنی ممکن است حرف من درست یا غلط باشد اما این چه ربطی به توهین به مقدسات دارد؟

حالا این بحثی که آقای وحید خراسانی هم مطرح می‎کند جالب است. ایشان می‎گوید اگر چهره حضرت عباس را در فیلم‎ها به نمایش درآوریم دیگر مردم مثل سابق برای او گریه نمی‎کنند. گویا گریه کردن جزو واجبات شرعی است! این گریه کردن را مدتها پس از رخداد عاشورا همین افراد باب کردند و به عنوان یک سنت مذهبی جا انداختند و در واقع به آقای وحید خراسانی و مانند او باید گفت این شما هستید که گریه کردن را امر مذهبی قلمداد کردید و شما هستید که مقدسات را به این شکل برای مردم تعریف کردید. اینها حرف‎های بی مرز و معیاری است که این آقایان خودشان ساخته‎اند و الان در آن گیر کرده‎اند. الان مساله این است که اگر بزرگان و روحانیت دین را واقع بینانه تر به مردم نشان بدهند و فارغ از اسطوره‎سازی‎ها در مورد غم‎ها و شادی‎ها و خصوصیات فردی این افراد حرف بزنند، آن باورهایی را که این افراد برای مردم ساخته اند از بین می‎رود و با شکستن این باورها متولیان دین از تقدس و جایگاهی که تاریخ و خودشان برای خودشان ساخته‎اند می‎افتند. اگر پیامبر و امامان و حضرت عباس زمینی شوند، آن وقت بر سر مراجع دینی و ولی فقیه هاله ای از نور دیده نخواهد شد و منافع مادی و منزلت اجتماعی برآمده از چنان تقدسی هم از بین می‎رود.

 

بحثی دیگری که مطرح است روایت متفاوتی است که برخی معتقدند فیلم رستاخیز از واقعه کربلا بیان می‎کند. آیا در مورد اتفاق کربلا و پیش و پس از آن روایت واحدی وجود دارد یا ما شاهد تعدد روایات هستیم؟

در مورد حوادث تاریخی که فاصله زمانی بیشتری با ما دارد، اسناد کمتری در موردشان وجود دارد و نتیجتا ابهامات هم پیرامون آنها بیشتر است. خصوصا باید بدانیم که یا بسیاری از این اسناد ساخته و پرداخته ذهن روایت کنندگان است یا اینکه جعلیاتی است که بعدها به دلایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و همچنین دعواهای فرقه‎ای و مذهبی ساخته شده است. البته در انبوه این روایات کلیات مشترکی وجود دارد که می‎توان به طور نسبی به آنها اعتماد کرد. البته در صورتی که معارض نداشته باشند و یا از جهات علمی و عقلی مشکل نداشته باشند. اما در مورد جزئیات واقعه کربلا از حرکت امام حسین از مدینه به مکه و اقامت چند ماهه ایشان در این شهر و سپس حرکت کردن به سمت عراق و برخورد با موانع پیش رو و سربازان حکومتی تا محاصره شدن و اتفاقات منجر به روز و عصر عاشورا، در منابع روایات مختلفی وجود دارد و حتی در این میان ما شاهد انواع و اقسام تناقضات هستیم. به طور مثال در مورد شخصیت حّر و اتفاقات پیرامون ایشان تا عروسی حضرت قاسم که در گذشته از جمله روضه‎های بسیار اشک درآور بوده است و امروزه بسیاری از جمله مرحوم مطهری آن را جعلی می‎دانند یا مسائلی که در مورد علی‎اکبر و علی‎اصغر مطرح می‎شود.

 

از چه زمانی روضه خوانی به این شکل وسیع در سطح جامعه گسترده شد؟

روضه خوانی بعد از دوران آل بویه به عنوان یک سنت اجتماعی و سیاسی مهم اوج گرفت. از آنجا که از آن دوران به بعد عزاداری خیابانی و عمومی باب شد و یکی از اهداف آن رقابت و مقابله با اهل سنت بود می‎بایست عواطف را برانگیزد و شیعیان را در برابر اهل سنت بسیج کند. به همین دلیل اشک و گریاندن اصالت و موضوعیت پیدا کرد. می‎بایست داستان‎هایی گفت و یا ساخت که بتواند عواطف مردم را تحریک کرده و از مردم اشک بگیرد. اگر اتفاقات به همان شکل واقعی و صادقانه روایات شود ممکن است کسی گریه نکند. از این رو جعل و خرافه نیز رایج شد. روایت درست کرده‎اند که اگر کسی برای امام حسین گریه کند یا بگریاند یا خود را به گریه کردن بزند بهشت بر او واجب می‎شود. پیش از این به جریان علی‎اکبر اشاره کردم. امروز علی‎اکبر در ذهن مردم، روضه‎خوان‎ها و مداحان ما جوانی هجده ساله است. یک جوان هیجده ساله ناکام به این معنا که ازدواج نکرده است. حالا اگر به همین منابع موجود رجوع کنیم متوجه می‎شویم که امام حسین صاحب سه پسر به نام‎های علی‎اکبر، علی‎اوسط و علی‎اصغر بود. یعنی پسر بزرگتر علی‎اکبر است و پس از ایشان علی‎اوسط یا همان امام زین‎العابدین و سپس علی‎اصغر است. همین افراد می گویند که امام زین‎العابدین در کربلا بیست و پنج ساله است در حالی که برادر بزرگتر یعنی علی‎اکبر هیجده ساله است! جالب‎تر این است که امام سجاد در کربلا صاحب همسر و فرزند بوده و یکی از فرزندان ایشان یعنی امام محمد باقر در واقعه کربلا چهار یا پنج ساله بوده است. خب حالا اگر بگویند علی اکبر بیش از بیست و پنج سال داشته وهمانگونه که امام صادق در زیارتنامه‎ای که برای علی اکبر موجود است که می‎گوید “السلام علیک و علی اولادک”، مشخص می‎شود که ایشان صاحب همسر و فرزندانی بوده است. حال باید علی اکبر هجده ساله و ناکام معرفی شود تا بیشتر عواطف تحریک شود و بیشتر اشک مردم در بیاید.

پس اگر واقعیت‎ها مطرح شود و تصویر این افراد در فیلم‎ها و نقاشی‎ها ارائه شود بر روی اسطوره‎هایی که در طول تاریخ ساخته شده است تاثیر گذاشته و تصویری زمینی به وجود می‎آید و این مساله منجر به ضعیف شدن مقام مداحان و منبری‎ها و تعزیه‎خوان‎ها و در نتیجه متولیان دین خواهد شد.

اما عزاداری به این شکل و در این حد گسترده از زمان صفویه آغاز شده و در دوره قاجار در اشکال مختلف از جمله تعزیه پرورده شده و به امروز رسیده است.

 

با این تفاسیر شما در این راه مشکل اصلی بین هنرمندان، مسئولین و مراجع دینی را در چه چیزی می بینید؟

در حال حاضر مشکل اصلی این است که چگونه می‎توان مسائل تاریخی و آن هم تاریخ دین و بزرگان دین را در رسانه‎هایی مانند سینما و تلویزیون نشان داد و چگونه می توان آنها را به تصویر کشید که هم تا حدودی تاریخی باشند و هم هنری و هماهنگ با معیارهای سینما باشند. اما مشکل بزرگ‎تر تفاوت دیدگاه‎ها و نگرش‎های اکثریت قریب به اتفاق اهل هنر و سینما با دیدگاه‎های صاحبان قدرت و مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی است. مسئولان می‎خواهند روایت و خوانشی خاص و غالبا سطحی و عامیانه از اسلام و تاریخ اسلام و تشیع را به نمایش در آورند. در هرحال آقایان تلویزیون و سینما را با منبر و تعزیه اشتباه گرفته‎اند در حالی که فیلم، تئاتر و سینما زبان خاص و الزامات و ضوابط ویژه خودش را دارد.

با همه این احوال سؤالی که وجود دارد این است که آیا جمهوری اسلامی در طی سی و پنج ساله اخیر تصاویر و روایت هایی را که از تاریخ اسلام در قالب فیلم و سریال به مردم نشان داده عین واقعیت است؟ به هیچ وجه این گونه نیست. فقط نکته این است که آقایان با آن نحوه روایت تاریخی که در تولیدات سفارشی‎شان آمده است مشکلی نداشتند. به طور مثال آیا سریال امام علی که سریال بسیار خوبی هم بود تماماً واقعیت تاریخی است؟ ابوذر، طلحه و زبیر دقیقا همان‎گونه که به تصویر درآمده‎اند در تاریخ ثبت شده اند؟ اصلاً. یا سریال تنهاترین سردار که فخیم زاده ساخت آیا بر اساس واقعیت های تاریخی بود؟ خیر. یک روایت خاص، آبکی، سطحی و بی‎محتوا از زندگی امام حسن بود. این مسائل محتوایی در مورد سریال امام رضا و همچنین سریال سربداران هم صدق می‎کند. فکر می‎کنم که راه حل مشکل این است که آقایان باید اجازه دهند این فیلم‎ها و سریال‎ها ساخته شده و هنرمندان آثار خود را بسازند و پس از آن در مورد آن نقد و تحلیل ارائه شود. در این صورت خلاقیت توسعه می‎یابد و قطعا آثار هنری و سینمایی بهتر و خلاقانه‎تری عرضه خواهد شد. نه اینکه با سانسور وارد بشوند و مانع هر نوع نوآوری و خلاقیت بشوند. فاجعه بزرگ تر آن است که هر وقت ایرادی چه واقعی و یا توهمی، در فیلمی می‎بینند فورا پای استکبار و آمریکا و اسرائیل را به میان می‎کشند و مدعی می‎شوند که دشمنان در این کارها نقش دارند. اخیرا هم شاهد بودیم که در برخوردی سرکوبگرانه، آقای آهنگران گفت که این حمله به مداحان کار آمریکا و استکبار جهانی است. واقعا جای تاسف است که آثار هنری را هم به خارجیان نسبت می‎دهند.