با مسافران همیشه سال

نویسنده
رها حسینی

» یاد یاران/ نوروز ۹۳

 

فصل‌ها را دوره می‌کنیم و سال‌ را نو، تا رنگ دیگری به زندگی‌مان ببخشیم، این شاید عجیب‌ترین خصلت بشر باشد که از دیرباز تا به امروز ادامه داشته؛ اینکه با همه‌ی احساسات تازه و پیچیده‌اش، سالی جدید را انتظار بکشد و گذران عمر را برای لحظه‌هایی هر چند کوتاه به بهانه‌ی سال نو از یاد ببرد. سال نو اما با همه‌ی تازگی‌ها، احساس دیگری را نیز با خود همراه دارد؛ در همین لحظه‌ی نو شدن است که همه گذشته‌ی آدمی با سرعتی بی‌انتها به یاد آورده و فراموش می‌شود و در این میان، مرگ مهمترین معمای زندگی به بخش پررنگ ماجرا تبدیل می‌شود، چراکه سالی نیست که در آن کسی با زندگی وداع نکرده باشد تا بازماندگان و دوستداران‌اش، با حسرت از او یاد کنند. به همین بهانه، مروری می‌کنیم بر زندگی نویسندگان و هنرمندانی که در سال ۹۲ درگذشتند، سالی که نوروزش با خبر مرگ چندین هنرمند همراه بود.

علیشاه مولوی: شاعر معترض

 شاعر بود و درد جامعه داشت و از همین روی بود که مضمون اغلب شعرهایش به جامعه برمی‌گشت. او که ۲۲ دی‌ماه ۱۳۳۱ در خوزستان و در خانواده‌ای کارگری چشم گشوده بود، در جوانی وارد دنیای سیاست شد و همزمان دغدغه‌های سیاسی و بشردوستانه‌اش را در شعرهایش فریاد کرد و به سرعت به شاعری اجتماعی بدل شد. علیشاه مولوی از نیمه‌ی دوم دهه‌ی چهل خورشیدی به‌صورت جدی وارد دنیای هنر شد و علاوه بر ادبیات، در تئاتر و سینما هم هنرنمایی کرد. این شاعر دردکشیده که سابقه‌ی همکاری با مجله‌های برجسته‌ای همچون آدینه، دنیای سخن، کارنامه و نافه دارد، پس از انقلاب و در اعتراض به سانسور و ممیزی، شعرهایش را برای چاپ به وزارت ارشاد نفرستاد و در عوض آنها را در نشریه‌های ادبی منتشر کرد. از او که در میانه‌ی اسفند ۹۲ با زندگی وداع کرد، چندین مجموعه شعر با نام مستعار باقی مانده که اغلب‌شان در نیمه‌ی دوم دهه‌ی پنجاه خورشیدی چاپ شده‌اند.

منصور کوشان: مرگ در تبعید

شاعر، نویسنده، پژوهشگر و روزنامه‌نگار بود، کسی که چندین جایزه را در کارنامه‌ی ادبی خود داشت و از اعضای جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران به شمار می‌رفت. این شاعر و نویسنده‌ی سرشناس در سال ۱۳۷۳، برای جمع‌آوری امضای بیانیه‌ای در اعتراض به فضای بسته و اعمال سانسور در ایران تلاش‌های فراوانی کرد و چهار سال بعد با اوج‌گیری قتل‌های زنجیره‌ای و درحالی که برای سفری کوتاه‌مدت از ایران خارج شده بود، ناگزیر شد باقی عمر را در تبعید بگذراند، اتفاقی که تلخی آن را هیچگاه از یاد نبرد و تا زمان مرگ در ۲۷ بهمن سال ۹۲ از آن رنج کشید. کوشان پنج دی‌ماه ۱۳۲۷ در اصفهان چشم گشود و از دوران جوانی به طور جدی وارد عرصه‌ی هنر شد و به ویژه به فعالیت‌هایی در زمینه‌ی تئاتر و نمایشنامه‌نویسی پرداخت. این شاعر و نویسنده که به خاطر فعالیت‌هایش در زمینه‌ی روزنامه‌نگاری نیز شناخته شده است، در سال ۵۷ روزنامه ایران را بنیان گذاشت که خیلی زود توقیف شد. سردبیری مجله‌ی دنیای سخن، انتشار مجله‌ی تکاپو و سردبیری مجله‌ی آدینه از دیگر فعالیت‌هایش در این زمینه است.

از کوشان که در سال ۲۰۱۰ جایزه‌ی اوسیستکی را از آن خود کرد، هشت مجموعه شعر، ۱۴ رمان و مجموعه داستان، ۱۱ نمایشنامه و و ۱۰ کتاب در زمینه‌ی نقد و ادبیات برجای مانده است.

ژیلا مهرجویی: طرحی زیبا از زندگی

طراح صحنه و لباس بود، کسی که ۱۱ مهرماه ۱۳۲۴ در تهران چشم گشود. او که خواهر داریوش مهرجویی، کارگردان برجسته‌ی ایرانی است، در سال ۵۱ در رشته‌ی کارگردانی فارغ‌التحصیل شد و برای ادامه‌ی تحصیل راهی پاریس شد و سرانجام در رشته‌ی جامعه‌شناسی سینما فوق لیسانس گرفت. این هنرمند برجسته پس از آن به عنوان دستیار کارگردان، منشی صحنه و طراح لباس مشغول کار شد و ساخت چندین مستند را نیز در کارنامه‌ی هنری خود ثبت کرد. او که با کارگردانان برجسته‌ی ایرانی همکاری کرده است، سابقه‌ی برگزاری دو نمایشگاه در زمینه‌ی لباس‌های سنتی ایران را در پاریس دارد. خانم مهرجویی که دریافت چندین سیمرغ بلورین طراحی صحنه و لباس را در کارنامه‌ی خود دارد، هشتم آذرماه ۹۲ با زندگی وداع کرد.

مازیار پرتو: سینما، دوربین، حرکت

فیلمبردار، فیلمساز و تدوینگر بود و فیلمبرداری فیلم‌های مشهوری چون قیصر ساخته مسعود کیمیایی، روز واقعه به کارگردانی شهرام اسدی، طوقی و تهران روزگار نو از ساخته‌های علی حاتمی را در کارنامه‌ی خود داشت. این هنرمند برجسته ۲۲ آبان ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد، هنر خواند و در جوانی وارد دنیای سینما شد و به فعالیت‌هایی همچون کارگردانی، فیلمبرداری و تدوینگری پرداخت. او که مدرک فیلمبرداری از دانشگاه تهران داشت، سال‌ها به عنوان فیلمبردار در وازرت فرهنگ و هنر فعالیت کرد و پس از انقلاب، عمده تمرکز خود را روی فیلمبرداری و تدوین گذاشت. این هنرمند سرشناس، آخرین سال‌های عمر خود را در آمریکا گذراند و سرانجام دوم بهمن ۱۳۹۲ در کالیفرنیا درگذشت.

هوشنگ کاوه : سینما در عصر جدید

 در پایه‌ریزی صنعت سینمای ایران نقش مهمی داشت، و از تهیه‌کنندگان و دوبلورهای بنام ایران به شمار می‌رفت. او که مالک سینما عصر جدید بود، تهیه‌کنندگی فیلم‌هایی همچون داش‌آکل، مردانه بکش و شکوه جوانمردی را برعهده داشت. کاوه در سال ۱۳۰۵ در بابل زاده شد و از ۱۶ سالگی وارد دنیای سینما شد. او که در سال ۷۳ به عنوان پیشکسوت سینما در اولین دوره‌ی خانه سینما انتخاب شده بود، ۲۰ آبان ۱۳۹۲ در آمریکا درگذشت. هوشنگ کاوه تا سال ۸۸ در ایران زندگی و فعالیت کرده و آخرین سال‌های عمرش را در آمریکا گذرانده بود.

اسماعیل ارحام صدر: زندگی در تئاتر

از بازیگران پیشکسوت تئاتر به شمار می‌رفت، کسی که علاوه بر بازیگری، دستی هم در طراحی صحنه، طراحی دکور، طراحی لباس، پوستر و بروشور داشت. او که در سال ۱۳۰۷ در اصفهان زاده شده بود، سال‌ها به فعالیت در حوزه‌ی تئاتر پرداخت تا اینکه سی‌ام مهر ۱۳۹۲ با زندگی وداع کرد.

محمود ذوالفنون: آوای ماندگار

 از نوازندگان برجسته‌ی ویولن بود، هنرمندی که در خانواده‌ای اهل موسیقی بزرگ شد و در طول عمر ۹۳ ساله‌اش آواهایی ماندگار را از خود به یادگار گذاشت. این نوازنده و مدرس ویولن در سال ۱۲۹۹ در آباده چشم گشود، اما چند سال بعد و پس از پایان دوره‌ی ابتدایی همراه خانواده راهی شیراز شد و در همان‌جا بود که آموزش موسیقی را آغاز کرد. ذوالفنون در سال ۱۳۲۳ به قصد تحصیل در رشته‌ی موسیقی راهی تهران شد و چند سال بعد به عضویت ارکستر انجمن موسیقی ملی درآمد. با آغاز به کار رادیو در ایران، به آن پیوست و تا سال ۵۷ به فعالیت خود در رادیو ادامه داد. اما با وقوع انقلاب راهی آمریکا شد و تا پایان عمرش در ۲۷ مهر ۱۳۹۲ در این کشور زندگی کرد.

رضا خمسه‌ای: خیمه شب‌بازی تا مرگ

از هنرمندان کهنه‌کار خیمه‌شب‌بازی بود، کسی که بارها به نمایندگی از ایران در جشنواره‌های مختلف جهانی حاضر شد. خمسه‌ای در سال ۱۳۱۳ چشم گشود و از کودکی همراه پدر خود به خیمه‌شب بازی پرداخت و پس از مرگ پدر هم این حرفه را ادامه داد. این هنرمند برجسته که از ستون‌های خیمه‌شب‌بازی در ایران به شمار می‌رفت، ۱۵ مهرماه ۹۲ و درحالی که سال‌های آخر عمر خود را در تنگدستی بسر می‌برد، چشم از دنیا فروبست.

مرشد ولی‌الله ترابی: نقال قصه‌های کهن

نقال، داستان‌نویس و طومارنویس بود، کسی که چندین بار مقام اول نقالی را در کشور به دست آورد و از پیشکسوتان این عرصه به شمار می‌رفت. او که زاده‌ی سال ۱۳۱۵ است، در دوران کودکی به همراه خانواده از تفرش راهی تهران شد و از سال ۱۳۳۵ نقالی را شروع کرد. تهیه و تنظیم چند طومار نقالی و گردآوری روایت‌گوناگون شاهنامه در کتابی به نام مشکین‌نامه از آثار این هنرمند ارزشمند است، کسی که ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ درگذشت.

محمود استاد محمد: خراط شهر قصه

نمایشنامه‌نویس، بازیگر تئاتر و کارگردان بود. او که آبان ۱۳۲۹در تهران چشم گشوده بود، در دوره نوجوانی وارد دنیای تئاتر شد و در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایش شهر قصه به شهرت رسید. او که نوشتن نمایشنامه‌های متعددی را در کارنامه‌ی خود دارد در سال ۱۳۶۴ به کانادا مهاجرت کرد و پس از سال‌ها زندگی در غرب در سال ۱۳۷۷ به ایران بازگشت و فعالیت‌هایش را ازسر گرفت. این هنرمند برجسته سوم مرداد ۱۳۹۲ و پس از سال‌ها دست و پنجه نرم کردن با سرطان کبد با زندگی وداع کرد.

پروین غفاری: موطلایی شهر ما

خواننده بود و بازیگر سینما و تلویزیون، کسی که در کتاب خاطراتش از خودش به عنوان معشوقه‌ی محمدرضا شاه یاد کرد، کتابی که تنها یکبار در ایران و در سال ۷۶ منتشر شد. او که در سال ۱۳۰۹ در خانواده‌ای متوسط و از مبارزان مشروطه چشم گشوده بود، ۱۱ تیرماه ۹۲ در خانه‌ی خود در نوشهر درگذشت.

فهیمه رحیمی: رکورد دار کتاب‌های پرفروش

نویسنده بود و از رمان‌نویسان محبوب ایران به شمار می‌رفت، کسی که با داشتن هفت کتاب در لیست ۴۷ کتاب پرفروش ایران، رکورد دار این فهرست به حساب می‌آمد. این نویسنده‌ی کتاب‌های عامه‌پسند خرداد ۱۳۳۱ در تهران زاده شد و در ۹ سالگی اولین متن جدی ادبی‌اش را قلم زد. او که در ۱۷ سالگی ازدواج کرده و مدتی هم در حوزه‌ی علمیه درس خوانده بود، پس از مهاجرت به کرج به طور جدی به فعالیت ادبی پرداخت و سرانجام در سال ۱۳۶۸ اولین رمان‌اش را منتشر کرد که با استقبال زیادی روبرو شد. این نویسنده‌ی رمان‌های عشقی که ۲۳ رمان منتشر کرده و اغلب آنها بارها تجدید چاپ شده‌اند، ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ با زندگی وداع کرد.

جلیل شهناز: زمزمه تار

از سرشناس‌ترین نوازندگان تار و سه تار ایران به شمار می‌رفت، کسی که همکاری با هنرمندان برجسته‌ی ایران را در کارنامه‌ی خود داشت و از چهره‌های ماندگار هنر و موسیقی ایران محسوب می‌شد. او که دستی هم در نوازندگی ویولن، سنتور و تمبک داشت، اول خرداد ۱۳۰۰ در اصفهان چشم گشود و از همان کودکی به تحصیل موسیقی پرداخت. این هنرمند معتبر از سال ۱۳۲۸ نوازندگی در رادیو اصفهان را آغاز کرد و سال ۱۳۳۶ به دعوت رادیو تهران، راهی پایتخت شد و با رادیو سراسری همکاری کرد. این استاد برجسته‌ی موسیقی ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ در بیمارستان آراد تهران درگذشت.

فریدون حافظی: رقص مرگ

از نوازندگان موسیقی سنتی ایران بود؛ نوازنده‌ی تار و از خوانندگان خوش‌صدایی که ۱۶ خرداد ۹۲ با زندگی وداع کرد. این هنرمند برجسته در سال ۱۳۰۱ در کرمانشاه زاده شد و همزمان با مهاجرت به تهران در سال ۱۳۲۳، به طور جدی وارد دنیای موسیقی شد. او که با هنرمندان مشهوری همکاری کرده است، دستی هم در نواختن عود و پیانو داشت و به آهنگسازی هم می‌پرداخت که رقص گیسواز معروفترین آثارش به شمار می‌رود.

صادق تیرافکن: عکسی از مرگ

عکاس بود و هنرمند مفهومی، کسی که چندین نمایشگاه در ایران و جهان برپا کرد و ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ پس از تحمل سال‌ها سرطان درگذشت.

سعدی افشار: آخرین سیاه

بازیگر بود، کسی که اغلب در نمایش‌های سیاه‌بازی و تخته‌حوضی بازی می‌کرد و هم او بود که تا سال‌ها، چنین نمایش‌هایی را در ایران زنده نگه می‌داشت. این بازیگر کمدی در سال ۱۳۱۳ چشم گشود، تا ششم ابتدایی درس خواند و ۱۷ ساله بود که برای اولین بار روی صحنه‌ی تئاتر رفت، کاری که تا پایان عمر ادامه‌اش داد. او که تنها بازمانده‌ی نمایش سیاه‌بازی در ایران بود، و به خاطر سبک منحصر به فردش، از بازیگران برجسته‌ی این هنر به شمار می‌رفت، سی فروردین ۱۳۹۲ با زندگی وداع کرد.

احمد ابراهیمی: میراث‌دار بنان

شاگرد غلامحسین بنان، آوازخوان برجسته‌ی ایرانی بود و از ردیف‌دانان سرشناس ایران به شمار می‌رفت. این خواننده‌ مطرح در سال ۱۳۰۵ در کردستان و در خانواده‌ای اهل موسیقی چشم گشود. ۱۲ ساله بود که راهی تهران شد و از سال ۱۳۲۷ خوانندگی زیر نظر استادان بنام آن دوران را آغاز کرد. او که سابقه‌‌ی همکاری با رادیو و برگزاری چند کنسرت در کنار هنرمندان بزرگ را دارد، از سال ۱۳۴۲ در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد و تا زمان بازنشستگی به فعالیت خود ادامه داد. این هنرمند پرآوازه در اولین روزهای تیر ۱۳۹۲ در تهران درگذشت.

پرویز مرزبان: دایره المعارف هنرهای تجسمی

مترجم، مفسر و استاد هنر بود، کسی که کتاب‌های مهم و مرجعی همچون تاریخ هنر دیویس جنسن و تاریخ تمدن ویل دورانت را به فارسی برگردانده است. این شخصیت بنام در سال ۱۲۹۶ در تهران چشم گشود و پنجم اردیبهشت ۹۲ در تهران درگذشت. فرهنگ مصور هنرهای تجسمی و خلاصه‌ تاریخ هنر از جمله‌ کتاب‌هایی هستند که مرزبان قلم زده است.

داریوش صفوت: در برابر “گل‌ها”

 نوازنده سنتور و سه تار و موسیقی‌شناس برجسته‌ی ایرانی بود. او که نوازنده‌ای چیره‌دست و از اساتید موسیقی ایران به شمار می‌رفت، ۲۷ فروردین ۹۲ با زندگی وداع کرد، کسی که در سال ۱۳۰۷ در شیراز زاده شد و از همان نوجوانی پا به دنیای موسیقی گذاشت. در ایران حقوق خواند اما این موسیقی بود که تا همیشه با او ماند و حتی برای تدریس راهی فرانسه‌اش کرد. صفوت همچنین از کسانی بود که مرکز حفظ و اشاعه‌ موسیقی را بنیان گذاشت.

باقر عاقلی: پژوهشگر تاریخ ایران

نویسنده و روزنامه‌نگار بود و از مورخان و پژوهشگران برجسته ایران محسوب می‌شد. مجموعه دو جلدی روزشمار تاریخ معاصر ایران و مجموعه‌ی سه جلدی شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران از مشهورترین آثار این نویسنده‌ی ارزشمند به شمار می‌روند، کسی که پژوهش‌های مهمی را از خود برجای گذاشته است. عاقلی در سال ۱۳۰۸ در قزوین چشم گشود و ۲۲ فروردین ۹۲ با زندگی وداع کرد. او که دکترای علوم سیاسی داشت، نزدیک به ۳۰ کتاب و شمار زیادی پژوهش و مقاله از خود برجای گذاشته است.

عسل بدیعی: شمعی در باد

بازیگر سینما و تلویزیون بود، کسی که در سال ۷۵ و با بازی در فیلم سینمایی بودن یا نبودن جلوی دوربین رفت و تا پایان عمر کوتاهش، تصویر دختری مهربان را از خود به یادگار گذاشت. او که ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران زاده شده بود، در اولین روزهای بهار ۱۳۹۲ به کما رفت و ۱۲ فروردین مرگ مغزی او اعلام شد تا مرگ‌اش آغازی باشد بر زندگی چندین انسان دیگر، همچنان که در اولین فیلم سینمایی‌اش همین دغدغه را به نمایش گذاشته بود. این بازیگر جوان و خوش‌چهره‌ی سینمای ایران سابقه‌ی بازی در فیلم‌هایی همچون شیرین عباس کیارستمی، شمعی در باد از پوران درخشنده، دست‌های آلوده ساخته‌ی سیروس الوند و چندین مجموعه‌‌ی تلویزیونی را در کارنامه‌ی هنری خود داشت.

امیرهوشنگ کاووسی: بنیان‌گذار نقد تحلیلی

نویسنده و منتقد سینما بود، کسی که از او به عنوان بنیان‌گذار نقد تحلیلی در سینمای ایران یاد می‌کنند و هم او بود که واژه‌ی فیلم‌فارسی را در انتقاد به فیلم‌های رایج سینمای ایران پیش از انقلاب به کار برد. کاووسی خرداد ۱۳۰۱ در تهران چشم گشود، دبستان و دبیرستان را در ایران گذراند و در سال ۱۳۲۵ برای تحصیل در رشته‌ی حقوق و علوم سیاسی راهی پاریس شد، اما عشق به سینما موجب شد که آن را رها کند و به فکر تحصیل در مدرسه‌ عالی آموزش سینماتوگرافی بیفتد. او پس از آنکه دکترای خود را در رشته‌ی جامعه‌شناسی سینما از فرانسه دریافت کرد، راهی ایران شد و نخستین فعالیت‌های هنری‌اش را در دهه‌ی سی و با کارگردانی کلید زد و همزمان به نقدنویسی پرداخت، فعالیتی که با گذر عمر پررنگتر شد و او را در صدر جدی‌تری منتقدان سینمای ایران قرار داد. این هنرمند سرشناش دوم فروردین ۱۳۹۲ در تهران درگذشت.