داریو بالکارسل
دولت بریتانیا از بحرانی که به دنبال دستگیری 15 ملوان بریتانیایی توسط ایران به وجود آمده بود پیروز خارج شد. تهران پس از 13 روز “گروگان”های دستگیر شده را با سر و صدای بسیار آزاد کرد. به راستی که روزهای پرتنشی پشت سر گذاشته شد. جدا از مسایل ظاهری، برنده دیگری نیز در این بحران وجود داشت: اتحادیه اروپا. طی این جریان، یک درجه دیگر به توان واسطه گری اتحادیه اروپا افزوده شد و همه چیز بسیار حرفه ای و توأم با احتیاط پیش رفت.
آزادی این سربازان در نهایت پس از انجام گفتگوهای سخت به تحقق پیوست. خاویر سولانا و علی لاریجانی با یکدیگر به مذاکره پرداختند. لاریجانی به عنوان نماینده ایران در مذاکرات هسته ای هیچ ارتباطی بین پرونده اتمی و بازداشت ملوانان نمی دید، ولی به هرحال وی شخصیتی است که سولانا کاملاً به او اطمینان دارد. در این خصوص، کسی نمی داند که آیا به راستی دو ناو کورنوال از خط مرزی آب های ایران گذشته بودند یا خیر.
این مسأله می توانست به شرایط غیرقابل کنترلی تبدیل شود؛ درست مانند اقدام گاوریلو پرینسیپ، یکی از آشوب طلبان سارایوو، که در سال 1914 منجر به گرفتن جان میلیون ها نفر شد، چهار امپراتوری را متلاشی کرد و بیش از دوازده کشور را به جنگ کشاند. چند روز قبل از دستگیری سربازان بریتانیایی، پادشاه عربستان که درواقع یکی از متحدان سنتی امریکا به شمار می آید اعلام کرد اشغال عراق یک اقدام نامشروع است. در همان روزها، گزارشی از سوی پنتاگون و توسط داگلاس فیت، معاون سابق وزیر دفاع امریکا صادر شد که در آن بر نبود ارتباط بین القاعده و حکومت صدام حسین تأکید شده بود.
پس از آن دخالت دیگر محافظه کاران امریکایی مسایل را پیچیده تر کرد. جان بولتون نیز به نوبه خود مقاله زننده ای را به چاپ رساند [9 آوریل 2007] و در آن برای سربازان بریتانیایی اظهار تأسف کرد که چرا به سوی نیروهای ایرانی آتش نگشوده اند. وی در مقاله خود به شکلی ضمنی به کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه امریکا نیز حمله کرد. او در ارتباط با ایران نوشت: “دولت تهران بیش از پیش گروه های تروریستی را از نظر مالی حمایت می کند.” به گفته او، فرصت مجازات دشمن از دست رفت.
ولی نباید فراموش کرد که واقعیت از رؤیا جداست. تونی بلر و مارگارت بکت، وزیر امور خارجه بریتانیا، از کوره در نرفتند و در شرایطی بسیار مشکل توانستند راه حل مناسب را یافت کنند. سولانا در مدت 2 روز، حدود 40 ساعت فعالیت کرد. مسلماً تهران بدون اعمال تحریم های جدید از سوی سازمان ملل می توانست این بحران را به بهانه قدرت نمایی تشدید کند. درواقع دولت ایران مجبور بود بریتانیایی ها را آزاد کند، وگرنه خطرات غیرقابل تحملی به وجود می آمد، چه برای جمهوری اسلامی و چه برای جهان غرب. خوشبختانه گاهی منافع سران ایرانی و غربی بر هم منطبق می شوند. تهران می بایست در این جریان کمی احساس حقارت کند، ولی در عوض سخاوتمند و بخشنده ظاهر شود.
درعین حال، ایران همچنان به جدال طلبی می پردازد. دولت تهران مطمئناً این حق را دارد که توان صلح آمیز هسته ای خود را افزایش دهد، ولی مطمئناً بدون متحمل شدن خطرات شدید نخواهد توانست به سوی بمب اتمی گام بردارد. NPT هرگونه راهی را که به سلاح هسته ای ختم می شود بسته است: ولی هند، پاکستان و اسراییل این راه را پیموده اند و ایالات متحده نیز هیچ اعلام جنگی علیه آنها نکرده. آژانس اتمی به ریاست محمد البرادعی همواره به انجام مذاکره توصیه می کند. ازطرف دیگر، سولانا و نمایندگان فرانسه، آلمان و بریتانیا از قطعنامه 1737 شورای امنیت [تصویب شده در دسامبر 2006] که برای ایران بسیار سخت به نظر می رسد حمایت کردند.
به هرحال، هنوز مسلم نیست که آیا ایران با فعالیت های بی وقفه خود واقعاً به سوی دستیابی به بمب گام برداشته باشد: تقریباً در طول دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی، روند برنامه اتمی متوقف شد. حکومت آیت الله های ایران به صورت مجموعه ای که توسط احمدی نژاد رهبری شود نیست: در حقیقت، 7 نهاد قدرتمند در کنار یکدیگر حکمرانی می کنند. آیت الله خامنه ای، رهبر اصلی این مجموعه، همچنین فرماندهی کل سازمان اطلاعات نظامی و نیروهای مسلح را دراختیار دارد.
ساموئل نان، یک شخصیت دموکرات، و هنری کیسینجر، به عنوان یک شخصیت جمهوری خواه در تلاشند تا مسایل هسته ای را به طور کامل لغو کنند؛ رویکردی که امکان اجرای آن به هیچ وجه ساده نیست و به علاوه برای قدرت های بزرگ نیز اقدامی زیان بار و نامشروع محسوب می شود. به هرحال، در صورت اجرای چنین رویکردی، هزینه های سالانه ایالات متحده برای حاضرباش یا آماده باش در منطقه های پرخطر کره خاکی و تجربه نمونه های مشابه با نمونه ملوانان بریتانیایی به طرز چشمگیری کاهش پیدا خواهد کرد.
مترجم: علی جواهری