انتصابی قابل درک

حسین باستانی
حسین باستانی

محمود احمدی‌نژاد، دیروز روح الله حسینیان را به عنوان مشاور سیاسی – امنیتی رییس جمهور منصوب کرد و دلیل این انتصاب را “تعهد دینی و انقلابی و سوابق و تجربیات ارزشمند حسینیان دانست. انتصاب روح الله حسینیان، پیش از هر چیز، از زاویه بازتاب این انتصاب در دستگاه امنیتی کشور، اقدامی قابل درک است.

به طور مشخص، به نظر می رسد انتصاب حسینیان، در دستگاه امنیتی موجود که از “چپ گرایان” دوره رییس جمهور سابق نیز کاملا تصفیه شده، در حفظ و بهبود رابطه رییس جمهور با “راست گرایان” حاکم بر این دستگاه، از تاثیر مثبتی برخوردار خواهد بود. فراموش نباید کرد که حسینیان، در برحه ای بسیار حساس که گمان می شد همه چهره های جناح راست، نیروهای تندروی دستگاه امنیتی را فراموش کرده اند، با تمام قوا برای دفاع از این نیروها به میدان آمد و به خاطر این “استقامت”، تاثیر بسیار مثبتی در میان نیروهای فوق بر جای گذاشت. سخن از زمانی است که به دنبال پی گیری قتل های زنجیره ای روشنفکران توسط دولت خاتمی در سال 77 و افشای نقش داشتن نیروهای وزارت اطلاعات در این قتل ها، شخصیت های جناح راست با “نامردی” به نفی هر گونه ارتباط و همفکری خود با نیروهای عامل قتل ها پرداختند و متعاقبا، تریبون های رسانه ای آن جناح، با تبلیغات وسیع مدعی شدند که عاملان، مشتی “خائن به نظام” و “جاسوس آمریکا و اسراییل” بوده اند که کسی پیشتر از “هویت واقعی” آنان مطلع نبوده است.

در چنین شرایطی بود که روح‌الله حسینیان، در 20 دی 77، در اولین قدم با حضور در تلویزیون و توصیف عاملان قتل ها به عنوان افرادی “مذهبی” و “اهل فکر”، مقتولان را “از مخالفان نظام” و بعضا “مرتد” و “ناصبی” [کسانی که به معصومین توهین کرده و واجب القتل اند] دانست. پس از آنکه هویت سعید اسلامی (امامی) پس از اعلام “خودکشی” وی در زندان به عنوان عامل عملیاتی اصلی قتل ها معرفی شد، نقش حسینیان در دفاع از نامبرده و همفکرانش برجسته تر شد. روح الله حسینیان، بر خلاف تریبون هایی چون کیهان، که علی رغم دوستی دیرینه مدیر مسوول آن با سعید اسلامی، پس از مرگ مشکوک وی انبوهی از اتهامات “امنیتی” و حتی “اخلاقی” را به نامبرده وارد می کرد، در مجلس ختم او شرکت کرد و در اظهار نظری جنجالی تاکید نمود: “سعید اسلامی کسی است که اگر انصافی بود و می‌آمدند در رابطه با امنیت، خدمات ایشان را تشریح می‌کردند، آن وقت ما می‌فهمیدیم که آن بنده خدا، چه خدمت بزرگی در بحرانی‌ترین زمان‌ها انجام داده است.” (صبح امروز-7 شهریور 78)

 

حسینیان حتی ابایی نداشت که به صراحت انجام قتل ها توسط سعید اسلامی و نیروهایش را نیز مورد دفاع قرار دهد: “من نفی نمی‌کنم. من تحلیل خودم این است که سعید اسلامی، به احتمال خیلی زیاد در جریان قتل‌ها بوده، چون سعید اسلامی واقعاً اعتقادش این بود که مخالفین جمهوری اسلامی باید از دم تیغ گذرانده بشوند و در این زمینه‌ها تجربه هم داشت.” (صبح امروز-28 شهریور 78) وی همچنین اولین کسی از شخصیت های جناح راست بود که نسبت به نحوه مرگ سعید امامی نیز به صراحت ابراز تردید کرد و بعد از آن، با سخن گفتن علنی از شکنجه متهمان قتل ها و برخی اعضای خانواده شان (برای “اعتراف” به آن که دشمن نظام، جاسوس بیگانه و منحرف اخلاقی بوده اند) جنجال بسیار آفرید. این رویه او، در شرایطی که نیروهای دستگاه امنیتی کشور با خشم ناظر اتهامات، بدرفتاری ها و نهایتا “خیانت” سایر مسوولان راستگرای کشور به دستگیر شده های وزارت اطلاعات بودند، به افزایش باز هم بیشتر وجهه او در میان این نیروها و به ویژه همکاران سعید اسلامی انجامید. وجهه ای که احتمالا، تا کنون برای نامبرده محفوظ مانده است.



خلاصه کنیم: با توجه به سوابق روح الله حسینیان، به ویژه پس از ماجرای قتل های زنجیره ای، می توان گفت که آقای احمدی نژاد، با انتصاب وی به سمت مشاور سیاسی – امنیتی خود، امکان بهتری را برای تعامل با دستگاه امنیتی” راستگرای” کشور – که در آن، “تصفیه شده های” وزارت اطلاعات در زمان خاتمی دوباره به کار دعوت شده اند - ایجاد کرده است.

 

با انتصاب روح الله حسینیان، ساختارمدیران امنیتی دولت نهم، بیش از پیش از منطقی واحد تبعیت خواهد کرد. کافی است به یاد آوریم که در این دولت، وزیر اطلاعات محسنی اژه ای، وزیر کشور مصطفی پورمحمدی ، قائم مقام وزارت کشور محمد باقر ذوالقدر .. و اکنون، مشاور ویژه رییس جمهور در امور امنیتی ، روح الله حسینیان است؛ که هر یک از آنها، سوابقی کاملا مشخص و کمابیش مشابه در فضای امنیتی کشور دارند.

پیش بینی رفتار امنیتی حاصل از چنین جمع “هماهنگی”، البته کار چندان دشواری نخواهد بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روح الله حسینیان:

احمدی نژاد دشمن را فشرد

 

اعتماد: به اسارت گرفتن دوباره نظامیان متجاوز انگلیسی بی شک نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران بود. انگلیسی ها در طول تاریخ معاصر ایران همواره با ایرانیان منش ارباب بی مروتی را داشته اند که فاقد هر گونه ترحم، انصاف و انسانیتی بوده. اشغال بوشهر هنگام مناقشه ایران در هرات، قرارداد تقسیم نفوذ ایران به سه منطقه نفوذ با روسیه در سال 1907، اشغال ایران در جنگ جهانی اول و دوم، تهدید مرزهای ایران در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، طراحی کودتای 28 مرداد، حمایت احمقانه از شاه در سال 1357 و مخالفت با نهضت اسلامی ایران، حمایت از قرارداد استعماری رویتر، قرارداد رژی، قرارداد دادرسی، قرارداد نفتی 1312، تحمیل قرارداد کنسرسیوم در سال 1334 و دخالت های سیاسی در عزل و نصب وزرا و نخست وزیران، خصوصاً بعد از شهریور 1320 و… همه نشان از این مدعاست.اما عجب این است که حاکمان انگلیس هنوز پیام انقلاب اسلامی را درک نکرده اند و همچنان در حال و هوای دهه های گذشته سیر می کنند. البته بریدن از گذشته، آن هم برای عده یی اشرافی که هنوز نخوت اربابی در دماغشان باد انداخته بسیار سخت است. آنها هنوز فراموش نکرده اند که سفیرشان در ایران نخست وزیر تعیین می کرد و یک روز در میان در کاخ شاه توماری از رهنمودها را برای شاه قرائت می کرد.اهمیت به اسارت گرفتن پانزده نظامی متجاوز انگلیسی زمانی مشخص می شود که بدانیم، انگلیسی ها نقشه یی جعلی را تهیه و منتشر کردند که حتی دولت عراق هم مدعی آن نیست و این می رساند که انگلیسی ها می خواستند بنای اختلاف مجددی را در اروندرود بریزند که با عمل تجاوزگرانه خود به آن رسمیت دهند.اسارت نظامیان انگلیس این توطئه شیطانی را خنثی کرد و نشان داد مرزداران شجاع ملت ایران بیدارند و از مرزهای ایران اسلامی پاسداری می کنند و به انگلیسی های توطئه گر اجازه نمی دهند بساط اختلاف دیگری را پهن کنند.اما مهم تر از همه تحقیر دولت انگلیس بود. دولت انگلیس که با نقشه های شیطانی خود ایرانیان را آزمایش می کرد، پاسداران شجاع اسلام چنان پوزه اش را به خاک مالیدند که بلر و حزب شیطانی اش تا سال ها باید تاوان این حماقت را پس بدهند.از طرف دیگر این عمل شجاعانه ایران به امریکاییان و دولت ها نشان داد در جنگ روانی، ایرانیان مرعوب نشده اند؛ نه تهدیدات امریکاییان، نه قطعنامه های شورای امنیت و نه جنایت های دولت های اروپایی هیچ کدام کارگر نیفتاده اند. به همین جهت بوش، بلر، شیراک و سولانا با هم به فغان آمدند و سر بر سقف کوبیدند.اما مهم ترین قسمت سناریویی که انگلیس سطر اولش را نوشت و ایران آن را به اتمام رساند، آزادی اسرای انگلیسی بود. ایرانیان بی اعتنا به عربده های غربی ها سیزده روز نظامیان انگلیسی را نگه داشتند، وقتی عربده ها فرو کشید و رجزها به خواهش ها تبدیل شد و دلالان سیاسی ناامید شدند رئیس جمهور اسلامی ایران در یک مراسم بزرگ مطبوعاتی ابتدا پاسداران انقلاب اسلامی را که بار دیگر برای ملت ایران عزت آفریدند مورد تشویق قرار داد و به آنها درجه شجاعت اعطا کرد و سپس به مناسبت تولد پیامبر اسلام و معراج عیسای مسیح و عید فصح عفو اسرا را اعلام کرد. مراسم آزادی، مرا به یاد جوانمردی های مبارزان مسلمان انداخت؛ رئیسعلی دلواری، عمر مختار، عزالدین قصام. این مردان شجاع وقتی که اسرای انگلیسی و ایتالیایی و یهودی را از موضع شجاعت و رأفت اسلامی آزاد می کردند، چنان ضربه هولناکی به دشمن وارد می کردند که تا مدت ها دشمن سرگیجه می گرفت و انگیزه سربازان خود را فرسوده می یافت.اقدام بسیار ظریف و هوشیارانه احمدی نژاد در جمع بین شجاعت و رأفت نشان از درایت و برنامه یی بسیار کارشناسی شده می داد که در ابتدای امر، دشمن را وادار به چنگ و دندان نشان دادن کرد و چون طرفی نبست پوزه به خاک مالید و سرانجام چنان از گردونه خارج شد که بازیگر اصلی در این کارزار احمدی نژاد به نمایندگی از مردان و زنانی شد که شجاعانه دشمن را میان انگشتان خود فشردند و سپس جوانمردانه به او گفتند به خانه ات بازگرد. فقط باید در این میان از شر حسودان داخلی و خارجی به خداوند پناه برد؛ حسودانی که چشم پیروزی دولت احمدی نژاد را نخواهند داشت و دست به هزاران شایعه خواهند زد.