موضوع زن دغدغه جدی جامعه ماست

نویسنده

‏ کیان آشنا ‏

‏”امروز موضوع زنان در جامعه‌ ما طرح مدل‌برداری شده از سرزمین دیگر نیست، بلکه موضوعی است که به یک ‏دغدغه جدی تبدیل شده و درون‌جوش جامعه ایران است و تا زمانی که به یک دستاورد جدید نرسد و با معدل مورد ‏قبول، تایید خرد جمعی را نگیرد این موضوع در گفتمان‌ها و گرایش‌های گوناگون جامعه مطرح خواهد بود.“‏‎ ‎

با این سخنان خسرو آذربایجانی، مسوول دبیرخانه سی‌ و یکمین یادمان دکتر علی شریعتی، مراسم بزرگداشت سی ‏و یکمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی فرصتی شد تا برخی از دغدغه‌های فکری و اجتماعی جامعه ایران مورد ‏بررسی قرار گیرد.‏

از همین رو به گزارش دبیرخانه سی‌ و یکمین یادمان دکتر علی شریعتی موضوع “زن و شریعتی” که عنوان ‏مراسم سی و یکمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی در روز پنج‌شنبه 29 خرداد بود، توانست ادامه طرح موضوع ‏زنان و طرح دیدگاه‌ها و ارائه راهکارهایی شود که درون‌گفتمانی و بیرون‌گفتمانی، پس‌زمینه تفکر نواندیشی دینی با ‏گرایش دیدگاه شریعتی باشد. بنابراین پروین بختیارنژاد فعال در حوزه زنان و روزنامه‌نگار به عنوان اولین ‏سخنران سمینار زن و شریعتی در این جلسه که درحسینیه ارشاد برگزار شد به مسئله نواندیشی دینی و مسائل ‏امروز زنان پرداخت.‏

‎ ‎پرهیز از کلی گویی‎ ‎

پروین بختیارنژاد ضمن سخنانی با استناد به آثار دکتر شریعتی گفت: به‌رغم آنکه زنان یکی از مخاطبان جدی و نه ‏دست دومی شریعتی بودند ولی پرسش‌ها و موضوع‌های خاص آنها پس از سه دهه از رفتن شریعتی امکان طرح ‏پیدا می‌کند، به‌راستی چه اتفاقی شرایط چنین پرسش‌گری در مورد زنان را فراهم آورده است؟ آیا این اتفاق، تغییر ‏و تحولات عمیق ذهنی و عینی در حوزه زنان نیست؟ ‏

بختیارنژاد در ادامه با اشاره به حضور گسترده زنان در عرصه آموزش و آموزش عالی در سال‌های آغازین دهه ‏‏70 که به یک‌باره جامعه ایرانی را با یک رخداد بزرگ مواجه ساخت، گفت: پیشی گرفتن زنان در مراکز آموزش ‏عالی از مردان یک خبر جدی بود.‏

او با اشاره به گزارش سال 2008 دیده‌بان اجتماعی‎ (socialwatch) ‎در خصوص تساوی حقوق جنسیتی در ‏بررسی سه بعد، از جمله تحصیلات، مشارکت در اقتصاد و مشارکت سیاسی، گفت: در ایران نرخ برابری آموزش ‏و تحصیل زنان 95 درصد، نرخ مشارکت اقتصادی 46 درصد و نرخ برابری در مشارکت سیاسی 21 درصد ‏عنوان شده است که در مجموع نرخ برابر جنسیتی در ایران را به 54 درصد می‌رساند، می‌بینیم که در این ‏گزارش هم نرخ رشد زنان در آموزش و تحصیل تحسین‌برانگیز است.‏

بختیارنژاد در ادامه با اشاره به رشد حضور زنان در شوراهای شهر و روستا، تعداد کتاب‌های منتشره شده توسط ‏زنان، تعداد آثار زنان فیلم‌ساز، تعداد زنان ورزشکار و تعداد زنان کارآفرین، یادآور شد: سهم زنان از مدیریت ‏بخش دولتی و غیردولتی 82 درست است.‏

به این ترتیب بختیارنژاد نتیجه گرفت که اگر امروز پس از سه دهه امکان سخن در مورد زنان وجود دارد به یمن ‏تحولات در حوزه زنان است. او سپس گریزی گذرا به وضعیت زنان در 150 ساله اخیر داشت‎.‎‏ به این ترتیب ‏طرح مسائل زنان توسط نواندیشان دینی چون سید احمدخان، محمد اقبال، شیخ‌محمد عبده و سپس متفکرانی چون ‏قاسم امین مواردی بود که بختیارنژاد به تبیین آنان پرداخت‎. ‎

وی سپس پرونده نواندیشان وطنی را در خصوص زنان مورد بررسی قرار دادو گفت: گرچه همدلی‌های موردی ‏از سوی برخی از آنان مطرح شده ولی تنها کسی که با جدیت و از سر اعتقاد عمیق فکری خود، زنان را هم ‏موضوع و هم مخاطب خود قرار داد، شریعتی بود. او بارها درباره زنان و با زنان سخن گفت، شریعتی به عنوان ‏یک مصلح و جامعه‌شناس به زنان جامعه خود نگاه کرد و دو چهره زن آن روز توجه او را به خود جلب کرد؛ زنی ‏که اسیر سنت‌های موهوم و خرافی سنت‌هاست، که او از آنها به عنوان زنان مقلد فاقد آگاهی یاد می‌کند و نیز زنی ‏که اندک شناختی از غرب ندارد و فقط مصرف‌کننده کالاهای آنهاست.‏

به اعتقاد بختیارنژاد، شریعتی زن سومی را یاد می‌کند که او “نه چهره موروثی را می‌پذیرد و نه چهره تحمیلی.“‏

بختیارنژاد در ادامه گفت که اگر بخواهیم از روش شریعتی به عنوان یک الگوی گفت‌وگو با زنان و در مورد زنان ‏استفاده کنیم، از جمله مواردی که در مورد زنان می‌توان حرف زد، اشکال مختلف خشونت است. او افزود: ‏خشونت علیه زنان به مفهوم هر گونه عملی است که مبنای جنسیتی داشته و فرآیند آن منجر به آسیب جسمانی، ‏جنسی، روانی یا رنج و محنت زنان شود.‏‎ ‎

او در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به بیانیه جهانی رفع هرگونه خشونت علیه زنان در سال 1993 و با ‏بیان اینکه در 102 کشور از 192 کشور عضو سازمان ملل هیچ قانونی برای مجازات خشونت علیه زنان وجود ‏ندارد، گفت: در کشور ما نیز پدیده خشونت در خانواده باز‌تولید و رشد سرطانی شدید در عرصه سیاست، اجتماع، ‏فرهنگ و هنر دارد. اما هیچ‌گونه تمهیدی چه دولتی و چه غیردولتی برای مقابله با خشونت‌های خانگی پیش‌بینی ‏نشده است.‏

او سپس به مصادیقی از خشونت علیه زنان اشاره کرد. ماده 1133 ماده 1130 و 1108 قانون مدنی از جمله ‏مواردی بود که این سخنران به تبیین آنها پرداخت‎. ‎

قتل‌های ناموسی، اختلافات خانوادگی و همسرکشی از مواردی بود که بختیارنژاد در پرونده خشونت در خانواده به ‏آنها اشاره کرد و بر این اساس گفت که ازدواج‌های تحمیلی و زودرس، وجود اختلاف سنی زن و شوهر، عدم‌ ‏آشنایی با مسائل قانونی و عدم‌توانایی در امر طلاق و عدم‌پذیرش طلاق در خانواده آن زنان و صرف زمان و ‏هزینه زیاد در امر دادرسی از طریق مراجع قضایی و ناآشنایی با این مراجع و مراکز حمایتی و عدم‌اعتماد به نفس ‏کافی این زنان را به سمت همسرکشی سوق داده است. او افزود: این افراد در سنین پایین خشونت را تجربه کرده و ‏شاهد خشونت در خانواده‌های خود بوده‌اند. این زنان که دارای تحصیلات پایین و درآمد متوسطی هستند، خشونت ‏فیزیکی، روانی و جنسی و مالی را شاهد بوده‌اند. ‏

عدم حضانت فرزندان، نداشتن حق قضاوت، وزارت و ریاست‌جمهوری نیز از دیگر مواردی بود که این سخنران ‏به تبیین آنها پرداخت.‏

کلام آخر بختیارنژاداین بود: “نواندیشان دینی اعم از زن و مرد بهتر است از گفتن سخنان کلی پرهیز کنند و به ‏جزءجزء پرسش‌های جامعه زنان در خصوص ابعاد مختلف حقوقی آنها بپردازند. بیشتر اشکال خشونت که در ‏عرایضم به آنها اشاره کردم ریشه در تفکرات سنتی و دیدگاه‌های کلاسیک دارد که نواندیشان می‌باید با پاسخ‌های ‏صریح و شفاف همچون برخی پیشگامان تاریخی خود با جدیت به آنها بپردازند و سوالات و مشکلات حقوقی زنان ‏را پاسخ دهند و متاسفانه نواندیشان دینی در ایران، در حوزه زنان، از بسیاری از نواندیشان دینی جهان اسلام کمتر ‏‏‌سخن‌ گفته و غیرفعال‌تر و عقب‌تر هستند.“‏

سخنران بعدی این جلسه هاله سحابی پژوهشگر بود که در مورد “نواندیشی دینی و قرآن” سخن گفت.‏

‎ ‎بازگشت به قران‎ ‎

هاله سحابی در سخنان خود با اشاره به تلاش‌های جریان نواندیشی دینی برای بازگشت به قرآن ونقش شریعتی ‏گفت که از این پس فهم قرآن ملی شد و همه به اندازه خود از چشمه زلال آن برداشت کردند:امروز اما آن ایده ‏بازگشت به قرآن ما را در برابر پرسش جدی‌تری قرار می‌دهد؟ بازگشت به کدام قرآن و چگونه؟ چگونه باید از ‏این کتاب که 1400 سال پیش نوشته شده، راهنمایی گرفت؟ آیا روشمندی را باید آموخت و با آیات، برخوردی ‏تاریخی داشت؟ نسبت ما با این متن و جزئیات و آیات آن چیست؟

سحابی در پاسخ به این سئوال توجه به دو پرسش اساسی را ضروری دید: نخست آنکه آیا همه چیز در قرآن هست؟ ‏آیا همه آنچه بشر بدان نیازمند است و آن حکمتی که از آغاز تاریخ تا قیامت انسان باید بداند در قرآن خلاصه شده ‏است؟ و دیگر بشر چیزی بر آن نمی‌افزاید؟ دوم آنکه آیا این کلمات، عبارات و آیه‌هایی که در قرآن آمده است ‏جاودانی است؟ آیا این جمله‌ها در این زمینه با هم تفاوت ندارند و هم‌سنگند؟ آیا اساسا برخی از این آیات از همان ‏آغاز برای جاودانگی آمده‌اند و یا برای پاسخ به نیازی خاص؟‏

او در ادامه در خصوص بازگشایی پرسش دوم خود، پرسش دیگری را مطرح کرد: آیا هر آنچه در این کتاب ‏درباره موضوع زنان آمده، برای همیشه بوده است؟ یا از همان آغاز هم تعدادی از این آیات موقتی بوده‌اند و یا در ‏مدت کوتاهی به آیه دیگری تبدیل یافته‌اند؟

او به نکته دیگری هم اشاره داشت: بحث ما فقهی، کلامی و روایتی و حتی عقلانی و فلسفی نیست. می‌خواهیم ‏ادعای خود قرآن را در این‌باره بدانیم. بنابراین استدلال ما فقط درون قرآنی است.‏

سحابی افزود: در این پژوهش ساده، به عبارات گوناگونی در قرآن برخورد می‌کنیم که تحت هر یک از این ‏عناوین، موضوعی درباره زنان مطرح شده است، مثل زوج، ازدواج، بنت، امرأة، اناث یا انثی، نساء و یا صفاتی ‏مونث مثل طیبات، مؤمنات ومحصنات تحت هر یک از این لغات با نگاه متفاوتی به موضوع زنان پرداخته شده ‏است. در این میان لغت‌های بالا پراکندگی یکسانی در میان آیات مکی و مدنی دارند و در همه سال‌های بعثت در ‏میان آیات وحی آمده‌اند. ولی کلمه نساء از 60 مورد که آمده 56 مورد آن در مدینه و آن هم از سال پنجم هجری به ‏بعد آمده است. چند موردی هم که در آیات مکی است مربوط به نساء قوم بنی‌اسرائیل و قوم لوط است، صفات ‏مونث نیز در سال‌های 8 و 9 هجری آمده است‎. ‎

بنابراین او بحث‌های قرآنی زنان را حول سه محور مشخص تقسیم‌بندی کرد:موضوع آفرینش انسان و سرشت زن ‏و مرد و هدف و آرمان ‌آفرینش زن، داستان‌های تاریخی درباره تعدادی از زنان متعین و احکام و دستورات قرآن ‏درباره زنان.‏

هاله سحابی در ادامه فقط به بخش احکام پرداخت و چند نکته را یادآوری کرد‏‎:‎

‏1-‏‎ ‎بیشترین کلمه به‌کار رفته در این بخش کلمه نساء است. زوج و انثی و امرأة نادراست‏‎. ‎

‏2- در این بخش به نقش زن در خانواده و تنها و تنها در رابطه با مرد، اشاره شده است. نقش و مسوولیت دیگری، ‏حتی خانه‌داری و مادری، تربیت فرزند و کار تولیدی برای او ترسیم نشده است‎. ‎

‏3- در این آیات هرگز خطابی به “زن” صورت نگرفته و از زنان کاری خواسته نشده است. (تنها آیه 22 احزاب ‏خطاب به زنان پیامبر است) در تمامی این آیات از نیمه دیگر جامعه خواسته شده است که نکاتی را درباره زنان ‏رعایت کنند یا درباره ایشان تصمیمی بگیرند.‏

مثال‌هایی در مورد خطاب مردانه موضوع دیگری بود که این سخنران به آن اشاره کرد: در میان این آیات یک ‏تعریف موضوعی به چشم می‌خورد که خطاب به مردان است و نساء را به‌لحاظ بیولوژیک، توصیفی از آنان ارائه ‏می‌دهد.‏

‏ او در ادامه با بیان اینکه در قرآن توصیف حقوقی نیز از وضعیت نساء شده است که همراه با توصیفی از یتیمان ‏آمده و با موضوع آنان تلفیق شده است، به آیه سوم سوره نساء اشاره کرد و گفت:در این آیه محور، عدالت و ستم ‏ناکردن قرارداده شده است.‏

سخنران سپس باز هم به آیات دیگری از قرآن اشاره کرده و گفت:غیر از این توصیف‌ها درباره بیشتر موضوعات ‏به مردان خطاب شده است، پرداختن مهر زنان (چهارم نساء) حلالیت ازدواج با چه کسان (24 و 25 نساء) ‏وجوب غسل و تیمم و ( ششم مائده) موضوع ارث. او در ادامه به موضوع طلاق اشاره کرد و گفت: بیشترین ‏آیات مربوط به مسائل خانواده را آیات طلاق تشکیل می‌دهد، بیشترین کاربرد کلمه معروف و تقوی در این مورد ‏آمده است.‏

او افزود: در قرآن طلاق به عنوان جایگزینی بر جدال و آزار زنان در صورت عدم‌تفاهم مطرح شده است. ‏

هاله سحابی با اشاره به آیه 20 سوره نساء گفت که برای اراده طلاق از سوی مرد شرطی گذاشته نشده است‎.‎او ‏سپس افزود: در جای دیگر (231 و 232 بقره) درباره زنانی که طلاق داده شده‌اند نه به خود آنان بلکه به شوهران ‏آنها دستور داده می‌شود‎.‎

ازدواج با مشرکان، شیر دادن نوزادان و مسئله تنبیه زنان موضوع‌های دیگری بود که این سخنران به آن اشاره ‏کرد و در صدد تبیین آن برآمد‎.‎

او در ادامه با بیان اینکه در اینگونه آیات خطاب بیشتر مردان هستند، به نکات دیگری درباره عبارات مرتبط با ‏بخش احکام پرداخت: اولا کلمه نساء از ریشه سنی یا نیسان یا نسیه به معنای فراموش کردن یا به تاخیر افتادن ‏است. به قول آقای طهماسبی بنابراین نساء می‌تواند به معنی فراموش‌شدگان یا طبقه فراموش شده باشد. با توجه به ‏توصیف همراه با یتیمان این سخن قابل توجیه است. برعکس کلمه مذکر که به معنای بسیار به یاد آورده شده ‏می‌باشد. البته کلمه مقابل نساء، رجال است که به معنای مرد سیاسی یا مردی که از محسوسات مرد بودن عبور ‏کرده باشد و متعین شده باشد،است.‏

او سپس با این فرض، فهم خود را این‌گونه بیان کرد: قرآن با توجه به فضای موجود به طبقه مطرح و بسیار به یاد ‏آورده شده، درباره گروه فراموش شده به ویژه یتیمان و مستضعفان آنان توصیه‌هایی و حقوقی را یادآوری می‌کند‎. ‎در واقع این احکام با آنچه در جامعه عرب جاهلی حاکم بوده سه نوع برخورد داشته، یا آنکه آن احکام را پذیرفته و ‏امضا کرده، یا آن سنت‌ها را به کلی برانداخته و سنت جدیدی پایه‌گذاری کرده و یا آنکه در پروسه‌ای درازمدت و ‏تدریجی تغییر داده است.‏

او در ادامه گفت: در مورد زنان آنچه در قرآن کاملا برانداخته شده، کشتن فرزندان و زنده به گوری دختران است، ‏دیگر به ارث رفتن زنان پس از مرگ همسر، به‌زور شوهر دادن زنان و دیگر دادن استقلال مالی به زنان و حق ‏تصرف در اموال خودشان که پیش از آن اصلا رسم نبود. این حقوق مالی به ویژه در آیات طلاق خیلی آشکار ‏است. در مورد کشتن دختران باید گفت که نخستین سنت که پس از جاهلیت همزمان با مبارزه با بت‌پرستی (یعنی ‏سال آغاز بعثت) برانداخته شد همین به گور سپردن دختران بود که به شفافی و قاطعیت با آن برخورد شد. تغییرات ‏دیگری هم ایجاد شد که محتوای آن رویکرد درازمدت داشت، مانند احترام و خوش‌رفتاری با زنان، پرداختن مهریه ‏به خود آنان، نگهداری آنها پس از طلاق و مرگ شوهر، رعایت عدالت بین زوجات، بسنده کردن به یک همسر و ‏آنچه در قرآن پذیرفته و امضا شده به حق سرپرستی و قیمومیت مردان بر زنان آن هم مقید به شرط و قیدی ‏مشخص (فضل و انفاق).‏

هاله سحابی در ادامه سخنان خود با اشاره به برخی از آیات قرآن که در آن سفارش‌هایی به صاحبان روزی بیشتر ‏و آزادی بیشتر شده است، گفت: اینها نشان از آن دارد که متن قرآن متنی شورشی یا انقلابی نیست اگر چه روح آن ‏روح توحیدی و برهم‌زننده امتیازی‌‌بندهای شرک‌آلود است ولی لفظ آن و بیان آیه به آیه آن اصلاحگر است. یعنی ‏خطاب به قدرت می‌کند که کارها را اصلاح کن، نه آنکه به ضعیف با بیان صریح بگوید قیام کن و حق خود بگیر، ‏بلکه تکلیف و مسوولیت را بر دوش صاحبان فضیلت قرار می‌دهد. و البته با این شرط قیمومیت مردانی که برتری ‏امکانات دارند را بر نساء فراموش‌شده می‌پذیرد، بی‌هیچ شرط ایمانی حتی‎.‎

او سپس با این وصف برای جمع‌بندی آیات بخش احکام گفت‎: ‎

‏1-‏‎ ‎احکام قرآنی در مورد زنان نگاهی قیمومیتی و سرپرست‌واره دارد‎.‎

‏2- رویکرد احکام در جهت حفظ کرامت زنان و خوش‌رفتاری است‏‎.‎

‏3- در این احکام بر استقلال مالی و با نستاندن مهر از آنان تاکید شده است‎. ‎

‏4-‏‎ ‎طلاق امری قانونی است و جایگزینی برای دعوا و تشنج ولی اصل بر بقای پیوند زناشویی قراردارد.‏

هاله سحابی در ادامه با اشاره به تعدیل برخی احکام در دوران حیات پیامبر، بخش دیگر سخنان خود یعنی دو ‏محور داستان‌های حقیقی و تاریخی از زنان و بخش فلسفه آفرینش را به طور فشرده مرور کرد. او در بحث نقل ‏تاریخی به عنوان 14 تن اشاره کرد که تنها یک تن (مریم) با نام خود اوست و بقیه نام مادر موسی، دختران شعیب ‏وهمسر فرعون دارند و کلمه به‌کار رفته در این بخش امرأة است که نام زنی متعین را می‌رساند. یکی هم از سما به ‏عنوان امرأة تملیکهم زنی که بر آنان فرمان‌روایی می‌کرد نام برده شده است.‏

هاله سحابی گفت: در این بخش بر خلاف بخش احکام نقش‌ها و مسوولیت‌های دیگری هم غیر از رابطه زناشویی ‏برای زن می‌بینیم. مسوولیت‌هایی مثل مادری، دعای مادرانه، مادر‌خواندگی و تربیت فرزند، شیردادن فرزند با ‏وحی که مادر موسی را در اوج محبت مادرانه قرار می‌دهد و این با اجرت‌المثل گرفتن بخش احکام خیلی تفاوت ‏دارد. عشق زمینی و شیدایی (که با کامجویی مردمحور فرق دارد) و یا حتی دانایی و مدیریت یک ملکه که حتی در ‏برابر یک نبی ممتاز و قدرقدرت کم نمی‌آورد و در سوره نمل به گونه ظریفی بدون داوری که شیوه قرآن است، تنها ‏صفات یک طرف را در برابر صفات طرف دیگر قرار می‌دهد‎. ‎

هاله سحابی در ادامه افزود: با توجه به آیه 32 نساء هم راه خروجی بر سلسله دور سنت، جامعه و قانون وجود ‏دارد و اکتساب است. یعنی آن فضائل را که موجب نصیب می‌شد تنها با اکتساب و به‌دست آوردن می‌توان تغییر ‏داد. اکتساب علم،‌ هنر، معرفت و مهارت. همه اینها نصیب را بالا می‌برد. برای زنان آن نصیبی باقی می‌ماند که ‏خود کسب کرده‌اند. با این اکتساب‌هاست که زنان از نساء نوعی به امرأة و زنی متعین تبدیل و تحول می‌یابند و ‏مستقل می‌شوند و آزاد. حد و نهایتی هم ندارد. منعی بر آن نمی‌تواند زد، اگرچه راه سخت و پرفراز و نشیب است. ‏

هاله سحابی در پایان نتیجه گرفت: با این حساب آنچه به عنوان احکام در قرآن درباره نساء آمده و از مردان و ‏دیگران خواسته شده تا در مورد زنان رعایت کنند، توصیه‌ها و دستوراتی است برای رسیدن به شرایط حداقل، ‏برای کشاندن طبقه‌ای از زیر صفر به صفر و صفر خطی است که از آنجا خود به اکتساب می‌تواند بپردازد. از ‏زنانی که زنده به گور در کودکی یا در خانه شوهر اجباری در بزرگی به گور می‌شدند یا به ارث می‌رفتند، یا ‏توانایی مالی و استقلال مالی نداشتند، نمی‌توان توقع اکتساب داشت. بنابراین آیات احکام قرآن برای ارتقای نسبی ‏سطح شرایط حداقلی است برای رسیدن به حد اکتساب با ایجاد حقوق حداقل مثل احکام می‌شود به سکویی رسید و ‏از آن پس پله‌پله این خود زنان هستند که درجاتی را به‌دست می‌آورند. جمله پایانی نتیجه‌گیری سحابی چنین بود: ‏این اکتساب فضائل صفت جمعی است، تا وقتی هر زن به طور فردی به درجات خود برسد، نصیب جمعی پیدا ‏نمی‌شود ولی اگر زنان با هم باشند و در به دست آوردن فضائل به هم کمک کنند، حتما این ارتقای حقوق درجه به ‏درجه اتفاق خواهد افتاد. به این ترتیب نوبت به مرضیه مرتاضی‌لنگرودی از فعالان حوزه زنان رسید تا او از ‏نسبت خود و شریعتی بگوید.‏

‎ ‎شریعتی و ارائه مدل نو از زن‏‎ ‎

مرضیه مرتاضی‌لنگرودی که عنوان سخنان خود را در این نشست “من و شریعتی” قرار داده بود، با بازخوانی ‏شرایط دوران جوانی خود گفت: در ان دوران در برابر و در واکنش به “نوگرایی” سطحی تقلیدی، مدل دیگری از ‏تفکر مطرح شده بود که نوگرایی نقادانه، مردمی و به اصطلاح ملی بود که مجموعه‌ای از نوگرایی‌ها را در بر ‏می‌گرفت. مثل نوگرایی در شعر و عبور از سنت‌های کلاسیک شعری که با نیما شروع شده بود. اما زمان ما زمان ‏فروغ بود. تقریبا همه همکلاسی‌های من،‌ای شب از رویای تو رنگین شده را، از برداشتند و یا‌ای آدم‌ها که در ‏ساحل نشسته شاد و خندانید، نیمایوشیج و آیدای شاملو را‏‎.‎

این سخنران با بیان اینکه نسل من، نسلی نوگرا بود که سابقه 50 سال تجددخواهی از مشروطه به این طرف را به ‏دنبال خود داشت از نفوذ و گسترش تجددخواهی مشروطه خواهان نخبه، در نسل او و به لایه‌های متوسط و پایین‌تر ‏اجتماع یاد کرد.‏

مرتاضی‌لنگرودی در ادامه با بیان اینکه شریعتی برای ما از “حق متفاوت بودن” سخن گفت، افزود: شریعتی ‏کوشش داشت از شاگردانش انسان‌های مدرن با رفتار عقلانی و اندیشمند بسازد. او بحث بازگشت به خویشتن ‏خویش را مطرح می‌کرد و این بازگشت را به نفع حق متفاوت بودن و اندیشیدن در دین تبیین می‌کرد‎. ‎

او با بیان اینکه انسان دینی مدل شریعتی، بی‌شک انسان مدرنی است که به مدد “شک” پوسته‌اش را، تو بخوان چهار ‏زندانِ طبیعت، جامعه، تاریخ و خویش را می‌ترکاند و از بهشت “امن” در “خود” ماندن به کویر حیرت و پرسش ‏هبوط می‌کند، گفت که، این بار “خود” را به مدد شناخت عناصر سازنده خویش (علم و وحی) چنان که می‌خواهد و ‏می‌فهمد و می‌شناسد، می‌سازد. هر انسان تنها در بازگشت به خویشتن خویش است که به راستی “نو” می‌شود و از ‏انسان در خود، به انسان برای “خود” ارتقا می‌یابد‎.‎

مرتاضی لنگرودی در ادامه گفت: حق متفاوت بودن، انسان مدل شریعتی را تشویق به کندوکاو و جست‌وجوی در ‏خویش و نهایتا بازگشت به خویش می‌کند. این‌چنین است که انسان مدل شریعتی، تبدیل به انسان خودآگاه عامل و ‏کارگزار رستاخیز می‌شود‎.‎

مرتاضی‌لنگرودی با بیان اینکه مکانیزم پوسته‌شکنی و رفت و برگشت و خودیابی و خودآگاهی برای زن و مرد ‏تفاوتی ندارد، تفاوت در خویشتن خویش است، گفت: زن آرمانی و دلخواه شریعتی بیش از آنکه شاد، اهل زندگی و ‏بگو بخند باشد، زنی مبارز و دل شکسته است.‏

مرتاضی‌لنگرودی با مقایسه شریعتی با “کی یرکه گارد” که عقیده داشت فقط می‌شود از کسانی چیزی آموخت که ‏رنج کشیده باشند و یا در برابر مرگ قرار گرفته باشند، زیرا تنها در آن لحظه است که فرد به معنای واقعی فرد ‏می‌شود و به دور از هر نقاب، گفت که برای شریعتی نیاز به خودیابی و خودآگاهی همواره در موقعیت‌های ‏بحرانی و تراژیک مطرح می‌شود، نه در آرامش. برای همین شریعتی زن امل را از سنت و زن آلامد را از “نو” ‏پوشی‌اش خارج می‌کند و آنها را در بحران برهنگی و سراسیمگی و از زندگی و زنده بودن شرمنده می‌سازد.‏

پایان سخنان مرتاضی‌لنگرودی ذکر چند نکته بود: “دریغ که پس از جنگ پس از شهریور بیست، بیست سال ‏اختناق را که می‌توانست بزرگترین عامل بیداری و آگاهی و حرکت و نجات و سرچشمه آموزش‌ها و تجربه‌های ‏بزرگ باشد گذراندیم و از آزادی تنها به بازگشت به ارتجاع عصر قاجاری را شعار خویش کردیم‎.‎‏ ‏‎ ‎دریغ آنگاه که ‏به سیاست رو کردیم، نفت، ملیت، نفی امپریالیسم، استعمار غربی، اما ای‌کاش به جای شعار نفت ما یک شعار ‏فکری داشتیم به جای تلاش برای بازستاندن نفت از دست غرب،‌ای کاش به بازستاندن آنچه از نفت عزیزتر است ‏بر می‌خاستیم و آن باز گرفتن ایمانمان، آگاهی و اندیشه‌مان و خویشتن انسانی‌مان بود که از ما گرفتند و به دنبال آن ‏خیلی چیزهای دیگر از جمله نفت را‎.‎‏ افسوس که در این هر دو راه، چه نیروهایی که به مهلکه افتادند و چه ‏امکاناتی که از دست رفت. اگر در آن سو به جای مشتی نیرومند و کوبنده بر روی ظلم، مشتی نیرومند و کوبنده بر ‏این دیوارهای شرک قرون وسطایی که گرداگرد عقل و دین و اندیشه ما کشیده شده‌اند فرود می‌آمد، راه برای تابش ‏نور به خلوتگاه و تکیه‌گاه‌ها و حجره و حوزه و اندیشه و احساس دینی ما باز می‌شد، آنگاه مذهب ما هزاران ‏آموزگار شهادت در میان توده داشت و در این سو به جای آنکه نهضتی تنها روی سرش راه برود در حالی که ‏دست‌هایش در جیب است و پاهایش در هوا معلق و رها، کاری می‌کرد که این «مرد»؟! بر روی پاهایش راه برود ‏و با دست‌هایش کار کند و با سرش بیندیشد‎.‎‏”‏

افسوس‌هایی که مرضیه مرتاضی‌لنگرودی از هدر رفتن امکانات و به مهلکه افتادن نیروها در این دو راه ذکر کرد، ‏آغازگر سخنان ناهید توسلی پژوهشگر و مدیر مسؤول نشریه نافه شد تا او سخنان خود را با عنوان “شریعتی، ‏عقلانیت و اشراق فراجنسی” ارائه دهد‏‎.‎

‎ ‎دغدغه اصلی شریعتی “انسان” بود‏‎ ‎

ناهید توسلی با بیان اینکه موضوع زن، که در این دو دهه اخیر در ایران یکی از موضوعات محوری و بحث‌انگیز ‏در حوزه اجتماعی/ فرهنگی/ سیاسی/ اقتصادی شده در دورانی که شریعتی به فعالیت‌های نواندیشانه دین و ‏اسلامی جامعه ایران مشغول بود، موضوع محوری نبود، گفت که شریعتی در آن زمان به “انسان” می‌اندیشد، به ‏پدیده‌ای فراجنسی.‏

او گفت: اکنون که این پدیده یعنی “وضعیت انسانی زن” در ایران به مسئله‌ای جدی و کلان و بسیار حیاتی در همه ‏حوزه‌ها بدل شده و بسیاری از روشنفکران ما بر این عقیده‌اند که “شرط لازم روشنفکری در ایران امروز دفاع از ‏آزادی زنان و پشتیبانی قاطع از بایستگی برابری حقوق است”، باورمند هستیم می‌خواهیم نسبت خودمان را در ‏حوزه حقوق انسانی برابر و عادلانه زن در یک چنین جامعه‌ای تعریف کنیم‎.‎

به این ترتیب توسلی با بیان اینکه در بینش و باور شریعتی پدیده‌ای به نام جنس، نژاد، رنگ، با ارزش‌گذاری‌های ‏جنسیتی، نژادی و رنگی غیرانسانی مردانه حاکم بر جهان علم و فلسفه، قرآن و دین، شعر و ادبیات وجود نداشت، ‏در عین اینکه در اندیشه او مذکر/ مونث و کارکردهای متفاوت طبیعی و غیرذات‌انگارانه (بی هیچ‌گونه ‏ارزش‌گذاری) دیده می‌شد، گفت: ما به عنوان روشنفکر نواندیش، با توجه به شرایط زمانی خود برخی از ‏مولفه‌های اندیشواری او نمی‌توانیم با او همدلی و همراهی کنیم بنابراین در آن حوزه‌ها منتقد شریعتی خواهیم بود، ‏اما منتقدی سازنده‏‎.‎

او با بیان اینکه نگاه شریعتی به جهان هم نگاهی تاریخی اسطوره‌ای بود و هم نگاهی اجتماعی، گفت: این هر دو ‏نگاه در تجمیع زیستی خود در شریعتی او را به “انسانی” چندبعدی تبدیل کرده بود. او انسان را بیرون از طبیعت ‏و طبیعت را جدا از انسان مفهوم نمی‌کرد. نوعی توحیدنگری یا یکپارچه‌نگری در بینش او مشهود بود. یعنی آن ‏دوانگاری و دوآلیسمی را که در جهان طبیعی وجود دارد موجود او توحیدی و یکپارچه می‌دید. شریعتی مانند همه ‏روشنفکران دوران‌های تاریخی، از جمله پیامبران بر این باور بود که باید میان این شقاق و دوگانگی فرهنگی- ‏تاریخی- اسطوره‌ای و در پی آن شقاق در ارزشگذاری نسبت به پدیده‌های برآمده از قدرت (که من آن را اقتدار ‏مردپدرانه می‌نامم) ایجاد وحدت و یکپارچگی کرد، زیرا این دوآلیسم موجود در طبیعت چون به گونه دیالکتیکی ‏عمل می‌کند و هیچگاه ایستا و متصلب نیست و بلکه پویا و دینامیک است در نمودش در هستی یگانه و یکپارچه و ‏توحیدی است. توسلی سپس چنین نتیجه گرفت: شریعتی نواندیشی را در واسازی و بازسازی دوباره از هر پدیده ‏می‌دانست‎.‎

توسلی در ادامه ذکر این نکته‌ را ضروری دید که: فراموش نکنیم شریعتی در دوران تاریخی زیستی‌اش هم به ‏مسائل در زمانی و هم به مسائل همزمانی می‌پرداخت. شریعتی و متن او باید با همان ابزار ساخت‌شکنی و ‏بازسازی تفسیر و تاویل شود‎.‎

او گفت: شریعتی به عنوان نواندیشی دینی که به ساخت‌شکنی متن آن‌سان که دریدا می‌گوید و بازسازی و نوسازی ‏اندیشه‌ای متن آنچه اقبال لاهوری می‌گوید در زیرمجموعه فرهنگی، که خودآگاهی دادن به جامعه است، بر مبنای ‏اصلاح دینی، به نوعی به پروتستانیسم اسلامی در جامعه دینی ایران باورمند بود. در اندیشه او نگاه تشکیلاتی که ‏نوعی نگاه متصلب است بسیار ضعیف بود. شریعتی نواندیشی دینی را با تولید اندیشه و نقد سازنده روشنفکری ‏است، مدنظر داشت.‏

او در ادامه با طرح این پرسش که آیا انسان به معنی خاص و انیس با خدا بودن‌اش فراجنسی نیست؟ گفت: از ‏ویژگی‌های اندیشواری جامع‌نگر شریعتی که در بحث امروز، در مورد “زنان” می‌تواند بسط پیدا کند بحث سنت و ‏مدرنیسم است و برزخ میان این دو. شریعتی هم سنت را نقد می‌کند و هم مدرنیسم را. او سنت‌های متصلب دین و ‏دینداری همزمان با عقلانیت مذکر مدرنیته نقد می‌کند. در عین اینکه در همان حال متهم به ایدئولوژیک کردن دین، ‏گونی‌پوش کردن زنان، خراب کردن وضعیت اقتصادی ایران، بی‌توجهی به جنبش مشروطیت، رمانتیک بودن و ‏خلاصه بسیار اتهامات دیگر نیز می‌شود. این نیست مگر آنکه شریعتی از عقلانیت خود همراه با اشراق درونه ‏خویش که در او فعال و زنده است و حیات دارد نیز هزینه می‌کند‎.‎

او با بیان اینکه دغدغه اصلی شریعتی “انسان” بود، گفت: شریعتی را چه در حوزه اجتماعی چه در حوزه دینی و ‏چه در حوزه کویری و نیز اجتماعی هرگز نباید از زمانی‌که در آن می‌زیسته است جدا کنیم‎.‎‏ ‏

او گفت: انسان، برای شریعتی مجموعه واحدی از زن و مرد انگاشته می‌شد‎.‎

توسلی با اشاره به “ابژه” شدن زن از سوی حاکمیت مردانه، گفت که شریعتی در دورانی می‌زیست که کم‌کم ‏مدرنیته گفتمان مسلط می‌شد. این مدرنیته که بر عقلانیت مردمحور استوار بود انسان را از منشاء قدسی‌اش جدا ‏می‌کند و خودبنیاد می‌شود. اینجا عقل غربی و مدرن عقلی مذکر می‌شود و به همین دلیل است که از درون ‏عقلانیت مذکر مدرنیته، که پاسخ سرگشتگی انسان را نمی‌دهد پست‌مدرنیسم بی‌تعریف بیرون می‌جهد‎.‎

او با بیان اینکه شریعتی، همیشه از “انسان” و از آزادی و برابری و دموکراسی و عدالت و عشق و هنر و زیستن ‏‏”انسان فراجنسی” سخن می‌گفت، افزود: شریعتی، انسان را سوژه‌ای دینامیک، پویا و در حال شدن می‌دید؛ الی‌الله ‏المصیر- شدن به سوی خدا به سوی کل هستی، اگر به سه نوع “زن” در فاطمه فاطمه است اشاره می‌کند، مقصود ‏زنانی‌اند که در حاکمیت مرد/ پدر‌سالارانه پس از دوران کشاورزی جهانی به ابژه تبدیل شده و با خویشتن انسانی ‏خویش بیگانه‌اند، اینجاست که به زن نوع سوم اشاره می‌کند‎.‎

او در ادامه با بیان اینکه در این روند انسان خود مسوول ساختن “سرنوشت” انسانی خود است گفت که اندیشه ‏ژرف‌ساز کلان و عمده شریعتی بر پایه‌های “دین” یعنی اسلام استوار است و او از این مولفه - که در جامعه‌اش ‏گفتمانی نه تنها غالب بلکه فراغالب است – استفاده می‌کند. اینجاست که متهم به ایدئولوژیک کردن دین یا اسلام ‏می‌شود. در حالی که اساسا شریعتی چون نگاه دینامیک و پویا و زنده به دین یا به اسلام دارد، این اتهام در ‏چارچوب ساختار اندیشه‌ای شریعتی جایی برای توجیه ندارد مگر آنکه اتهامی عکس‌العملی در رابطه با زمان‌ حال ‏باشد. در غیر این صورت ایستا کردن دین که از پایه پدیده‌ای دینامیک و روشنگرایانه است ناگزیر به ذهنیت و ‏تفسیر و تاویل خوانش گوینده باز می‌گردد و بی‌شک ناشی از عدم‌درک نگاه سیال و غیر‌متصلب شریعتی به هر ‏پدیده‌ای است‏‎. ‎

او افزود: شریعتی عقل و عشق را با هم می‌آمیزد و برآیند هر دو را در انسان تجمیع می‌کند. اینجاست که عقل و ‏اشراق در شریعتی فراجنسی و فراجنسیتی می‌شود و “انسان”، که مجموعه عقل و اشراق است پدیده‌ای نه مرد و ‏نه زن بلکه پدیده‌ای دوگانه واحد تلقی می‌شود‎.‎‏ با پایان سخنان ناهید توسلی، نوبت به آخرین سخنران این نشست ‏رسید. ‏

‎ ‎چرا بحث زن‎ ‎

رضا علیجانی پژوهشگر در حوزه زنان که سخنان خود را با عنوان زن‌شناسی شریعتی ارائه کرد، ابتدا به این ‏موضوع اشاره کرد که چرا بحث زن؟

او گفت: “انسان” دو نیمه است اما، یک نیمه آن (زن) همواره “دیده” نشده است. و امروز در جامعه ایران به ‏عنوان یک حرکت و جنبش “واقعا موجود” که مدیر و سخنگوی خویش است، در حال دیده شدن است. علیجانی ‏افزود: هابرماس و آلن تورن، هر دو، درک آینده ایران را موکول به ادراک وضعیت زنان ایرانی که سازنده فردای ‏ایران خواهند بود، دانسته‌اند‎.‎

علیجانی در ادامه توسعه همه‌جانبه بدون حضور و مشارکت زنان را غیرممکن دانست و به این موضوع پرداخت ‏که چرا زن و شریعتی؟ براین اساس او گفت: “جریان چپ نواندیشی مذهبی، برخلاف دیگر طیف‌ها و بیشتر از ‏بسیاری از اندیشمندان «زن» را دیده‌ و در این‌باره سخن گفته و یا موضع مترقی داشته ‌است. شریعتی سرسلسله ‏آنهاست. و دیگرانی چون طالقانی، محمدتقی شریعتی، طاهر احمدزاده، ابوذر ورداسبی، پیمان، اشکوری، موحدین ‏‏(از تشکل‌های هوادار شریعتی)، مجید شریف”‏

علیجانی در ادامه بحث خود مدل شریعتی را در حوزه زنان در تاریخ متاخر، اثرگذارتر از دیگر مدل‌ها، همچون ‏مدل اشرف دهقانی (زن چریک “فاقد جنسیت”) و مدل اشرف پهلوی (فمینیسم دولتی “فقط جنسیت”)، ارزیابی کرد‏‎.‎

روش برخورد با مقوله “شریعتی و زنگ، محور دیگر سخنان علیجانی بود‏‎.‎‏ “زمانه ما با زمانه شریعتی ‏تفاوت‌هایی جدی دارد. بین ما و او یک انقلاب (و یک نظام و حاکمیت) فاصله است. ما یک مرحله جلو آمده‌ایم و با ‏پرسش‌ها و مشکلات جدیدتری مواجهیم.” او افزود: امروز با ایجاد شکاف در دیوار ستبر سنت، زنان به بحث ‏حقوق مساوی با مردان در همه حوزه‌ها و حتی به طرح مباحثی چون خرد مذکر و خرد مؤنث رسیده‌اند‎.‎

بر این اساس او گفت: با شریعتی و میراث او، از جمله در مورد زن، برخورد “تاریخی – الهامی” و “راهبردی – ‏کاربردی” می‌کنیم. میراث او در این‌باره، همچنان دارای عناصر و مولفه‌های بسیاری برای درس‌آموزی و ‏الهام‌گیری است. و البته این برخورد مستلزم رجوع مجدد و دقیق به متن شریعتی و شناخت تحلیلی و نقد ‏‏(درون‌پارادایمی) برای تداوم آن پروژه برای نوزایی و تغییر اجتماعی در جامعه است.‏

او سپس با اشاره به دیدگاه‌های شریعتی در سال‌های مختلف1351 در خصوص مسائل زنان به مبانی فکری و ‏تحلیلی شریعتی درباره زنان پرداخت:‏

‏- اندیشمندان و مصلحان بشری به‌جز استثنائاتی چون محمد(ص) در تاریخ معمولا زن را یا ندیده‌اند و یا به تحقیر ‏در او نگریسته‌اند‎.‎

‏- شریعتی معتقد به نگاه تاریخی به مسائل زنان است و بر این اساس معتقد است: مذکرنگری عمدتا ریشه در ‏مسائل اقتصادی داشته و بر این اساس “سود” به “ارزش” تبدیل شده است. وضعیت تاریخی رابطه زن و مرد نیز ‏شکل ارباب – رعیتی داشته است‏‎.‎

‏- علت عقب افتادن زن این بوده که زن بر اساس مناسبات مردسالار عقب نگه داشته شده و این وضعیت نگذاشته ‏است زن رشد کند. پس ریشه وضعیت تبعیض‌آمیز زنان سلطه تاریخی است، نه نقض و نقصان در زنان‏‎.‎

‏- در طول تاریخ مرد نیز خواسته است بر زن تسلط مستبدانه‌ای داشته باشد. در خانواده پدرسالار زن “ابزار ‏جنسی” و “کلفت بی‌جیره و مواجب” است‏‎. ‎

‏- “زن‌شناسی” اندیشمندان سنتی نه‌تنها تحت‌الشعاع مناسبات و سلطه جنسیتی حاکم بر جامعه، بلکه تحت تاثیر منافع ‏جنسیتی فردی خود آنان نیز بوده است. آنان طبق منافع و مصالحشان تمایل دارند وضعیت زنان همچنان در همین ‏وضعیت سلطه‌آمیز باقی بماند. در زن‌شناسی دینی (متولیان دین)، تمایلات و منافع فردی آنان نیز دخیل است ‏‏(همانند منافع طبقاتی‌شان در قرائت اقتصادی‌شان از دین). و آنچه به نام سنت اسلامی از طریق اینها بر زنان ‏تحمیل می‌شود مربوط به سنت‌های دوره پدرسالاری و حتی برده‌داری است‏‎. ‎

‏- از نظر شریعتی که هم معلم دبیرستان‌های دخترانه و هم استاد دانشجویان دختر و پسر بوده است، هوش و ‏تیزبینی عقلی دختران و زنان هیچ تفاوتی با مردان ندارد. به علاوه آنکه زنان از احساس و لطافتی افزون‌تر نیز ‏برخوردارند که همیشه در فرهنگ مردسالار، با بدفهمی، به ضعف و لوسی و سطحی بودن تعبیر می‌شده است‎. ‎

بر این اساس او ضمن اعتقاد به تساوی ذاتی و انسانی زن و مرد و “نقش، حق و شخصیت” هم‌ارز مردان برای ‏زنان؛ اما به سرشت خاص زنانه نیز اعتقاد دارد و آن را نه‌تنها نقطه ضعف بلکه ممیزه مثبت زن می‌داند‎. ‎

‏- یک منظر مهم نگرش شریعتی به جامعه و پدیده‌های اجتماعی، از جمله در مورد زنان، “جماعت‌گرایی” و نه ‏‏”فردمحوری” و من‌گرایی است (عشق فراحقوق نه عشق مادون حقوق). او از این منظر به نقد خانواده اتمیزه شده ‏در غرب مدرن می‌پردازد.‏

اما بن‌مایه‌های تحلیل جامعه‌شناختی و استراتژیک شریعتی درباره وضعیت زنان در جامعه خویش نیز حاوی چنین ‏نکاتی است‏‎:‎

‏- زن در جوامع شرقی و اسلامی بیش از همه از مذهب سنتی رنج کشیده است‎. ‎

‏- چهره زن در جامعه جدید دچار تغییری سریع و جبری شده است. هیچ چیز هم نمی‌تواند جلوی این تغییر را ‏بگیرد‎. ‎

‏- تفکیک سه چهره از زن در جامعه جدید: زن سنتی – زن متجدد (شبه‌مدرن) و زن روشنفکر (آگاه و مسوول)‏

‏- شریعتی در رابطه با زن اروپایی تحلیلی دولایه دارد. در یک لایه معتقد است قرون وسطی ضدزن بود. زن ‏موجود منفوری بود که از وجودش در فضای گناه پراکنده می‌شد. اما این فشارها عکس‌العمل ایجاد کرد. اما وی ‏زن امروز اروپایی را زنی می‌داند که بر اساس آگاهی، تلاش و مبارزه و فرهنگ به آزادی رسیده است. او زنی ‏صاحب فرهنگ، اهل کار مولد و آزاد و صاحب‌ حقوق است. هر چند فردگرایی منفعت‌محور حاکم بر فرهنگ ‏

جدید او را دچار “تنهایی” نیز کرده است (تنهایی زن مدرن).‏

شریعتی در لایه دوم، به برخورد سرمایه‌داری با مسئله زن توجه کرده است. سرمایه‌داری به زن به عنوان نیروی ‏کار جدید خود؛ از منظر تفنن و مصرف نگریسته است. و به ویژه در کشورهای تحت سلطه زن را مظهر سکس و ‏عامل تنوع در مصرف‌زدگی دیده است. در این راستا تلاش شده آزادی به آزادی جنسی تقلیل داده شود. اینک عشق ‏را از بین برده است. اما در معبد سکس اولین قربانی خود زن است. زن به کنیزی مدرن برای مرد تبدیل شده ‏است‎. ‎

‏- شریعتی بین “تمدن” و “تجدد” فاصله‌گذاری و تفکیک می‌کند. زن شبه‌مدرن و متجدد در ایران نیز با زن اروپایی ‏آزاد، که آزادی‌اش را از تلاش فرهنگی و مبارزه و تغییر شخصیت و نقش اجتماعی‌اش به دست آورده، متفاوت ‏است. آزادی او ناشی از قیچی آجان! است نه تغییر و مبارزه خود او. زن شبه‌مدرن و آلامد در ایران نه دچار ‏تغییر تفکر شده است و نه تحول شخصیت. او تنها به کار توسعه مصرف و تحریک شهوت آمده است و تمامی ‏ارزش او در لباس‌ها و اسافل اعضایش است. او نه “احساس” زن دیروز را دارد نه “شعور” زن امروز را‏‎. ‎

‏- شریعتی بر شناخت نادرست “زن غربی” در جامعه ما تاکید می‌کند. “چهره زن غربی” که ما می‌شناسیم ساخت ‏ایران است و زنان غربی اندیشمند، محقق، اهل کار مولد، فرهنگ، مبارزه سیاسی در اینجا شناسانده نمی‌شوند و ‏تنها زن “بار” معرفی و شناسانده می‌شود. استبداد نیز به شدت مروج آزادی جنسی، به جای همه آزادی‌هاست‎. ‎

‏- شریعتی به فاصله‌گذاری و تفکیک “مذهب” و “سنت”‌های تاریخی و قومی نیز می‌پردازد. او معتقد است زن در ‏صدر اسلام شخصیت یافته بود. اما بعدا در سنت تاریخی به “ضعیفه” تبدیل شد. زنی که به جرم زن بودن، زندانی ‏خانه است و مثل جنس قاچاقی است که باید سخت از آن مراقبت شود‎. ‎

‎ ‎تجلیل از بانویی کهنسال‏‎ ‎

با پایان سخنان رضا علیجانی نوبت به بخش ویژه این سمینار رسید. تجلیل از بانوی کهنسالی که سال‌هاست ‏کتاب‌های شریعتی را در بساط خود در پیاده‌روهای مقابل دانشگاه تهران به فروش می‌رساند. کبری قدسی نظام ‏آبادی زن 85 ساله در طول 31 سال گذشته در آن زمان‌ها که کتاب‌های شریعتی بیشتربا نام علی خراسانی، ‏سبزواری و سربداری وجود داشت و چه آن سال‌هایی که مجموعه آثار شریعتی با جلدی مشکی به چاپ می‌رسید، ‏اقدام به فروش این کتاب‌ها کرده است. این زن که همسر کارگر خود را حدود 30 سال پیش از دست داده است، ‏روز پنج‌شنبه با شاخه‌های گل دوستداران راه شریعتی مورد تقدیر خاص قرار گرفت.‏

به این ترتیب احسان شریعتی که برای تجلیل از این زن کهنسال به پشت تریبون دعوت شده بود پس از ایراد ‏سخنان کوتاهی، لوح یادبودی را از طرف بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی و دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر ‏شریعتی که دو نهاد برگزار کننده این سمینار بودند به وی تقدیم کرد‎.‎