منطق و زن خودنما

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

جناب آقای علم الهدی! امام جمعه محترم مشهد!

اینجانب سیدابراهیم نبوی طنزنویس و از علاقمندان حضرتعالی، استدعای عاجزانه دارد که بخاطر رعایت حال اینجانب کمی از فعالیت های شبانه روزی خود بکاهید و بگذارید ما طنزنویسان که از علاقمندان و دوستداران شما هستیم، آرام آرام از این چشمه فیاض درک کنیم و کاسبی کنیم. نگاه کنید که ملاحسنی چقدر رحیم است یا امام جمعه سابق تبریز، بنابراین کمی آرامش و آسایش داشته باشید. پدر مرحوم اینجانب همیشه می فرمودند که آدم همیشه باید دست به زانوی خودش بزند و بگوید یاعلی.

من سالها همین کار را می کردم و هروقت دست به زانوی خودم می زدم و می گفتم “یا علی” فورا یکی از همسایگان که صدای « یا علی» من را شنیده بود، و فکر می کرد من آماده هل دادن ماشینش هستم، از من کمک می گرفت و مرا وادار می کرد ماشینش را هل بدهم و آخرش هم تشکری می کرد و ما همچنان بی رزق و روزی می ماندیم. من هی توضیح می دادم که من به زانوی خودم دست زدم و گفتم “یا علی” ولی آن آقا می گفت زانو چه ربطی به هل دادن ماشین دارد؟

البته دوبار دیگر که همین کار را کرده بودم و گفته بودم: “یا علی”، همسایه دست چپی ما برای بلند کردن یخچال و همسایه بالایی ما برای تکان دادن چراغ گاز خودش از ما استفاده کرد و هر کدام پول ناچیزی به ما دادند و باز هم کاچی به از هیچی. بالاخره اگر خدا هم کریم نباشد، علی خودش به داد ما شیعیان می رسد.

البته در زمان دکتر احمدی نژاد ما مشکلی برای تامین رزق و روزی زن و بچه نداشتیم، و هر چه مردم بیشتر زیر خط فقر می رفتند، ما طنزنویسان بیشتر غنی سازی می شدیم، دکتر اگرچه خودش شتر را با بارش و دکل را با 78 میلیون دلارش غیب کرد، اما هر جمله ای که ایشان می گفت، برای ما یک منبع درآمدی بود و از این جهت ما سپاسگزارش هستیم. حالا دعای ما مستجاب نمی شود، و هی وزرا و معاونین ایشان را زندانی می کنند، تقصیر ما نیست. اما بعد از اینکه دکتر خودکار و ساعت های اهدایی به موزه ریاست جمهوری را با خودش برد خانه و آخرین ته مانده حساب ریاست جمهوری را خالی کرد و رفت، ما با چند سر عائله، همین طور زیر خط فقر داشتیم گل یا پوچ بازی می کردیم، و از بخت بد یا گل می خوردیم یا پوچ می آوردیم.

اما در این یکی دو سالی که آن جناب در خراسان فعال شدید، روزنه امیدی که شبیه سوراخ رزق ماست، هر روز گشاد تر و گشاد تر می شود و از این جهت کمال امتنان را از شما و گشادی حاصل از حضرتعالی داریم. البته مرحوم ابوی فرموده بودند که برای کار کردن “هیچ وقت چشمت به دست مردم نباشد”، ما هم چند مدتی چشممان به دهان مردم بود اما برخلاف “صاایران” و آقازاده های صاحب سهام آن، ما هر روز بدتر از دیروز می شدیم، تا اینکه در این یکسال چشممان هر روز به دهان شماست و تازه فهمیدیم که زانو و یا علی اصلا منبع درآمد خوبی نیست و دهان شما بهترین درآمد برای ماست. و از همین بابت خواستم از طرف خودم و افراد تحت تکفل اینجانب کمال امتنان را از شما به عمل بیاورم.

هر روزی که شما سخنرانی یا مصاحبه می کنید، بعضی روزها یک یا دو تا مقاله طنز از آن در می آید و گاهی بیشتر، مثلا همین دیروز پنج مقاله از یک سخنرانی شما بیرون آوردم و از طریق نوشتن آنان نه تنها درآمد مناسبی را کسب کردم، بلکه موفق شدم مقداری هم پس انداز کنم. مثلا همین دیروز که شما فرمودید “نمی توان با زنان خودنما با منطق برخورد کرد.” واقعا چه حرف زیبایی است. اگر کسی شعور نداشته باشد، فکر می کند شما منظورتان این است که با زنان خودنما نمی توان برخورد با منطق کرد، ولی برعکس با زنانی که خودنما نیستند می توان منطقی برخورد کرد یا با مردان می توان برخورد منطقی کرد، در حالی که اصولا شما در هیچ موردی برخورد منطقی نمی کنید، یعنی حتی اگر زنی خودنما نباشد، یا اصلا زن خودتان هم باشد که به والده آقا مصطفی ارادت هم داشته باشید، اصولا با او هم برخورد منطقی نمی کنید. بر اساس دستورعمل شما می توان یک کتاب پنجاه طیف خاکستری (گری) نوشت

حالا بعضی ها شعور ندارند و فکر می کنند مثلا شما با دیگران برخورد منطقی می کنید؟ در حالی که افرادی مثل من که چشمشان به دهان شما دوخته و برای شنیدن حرف شما سینه سوخته اند، می دانند که اصولی ممه منطق را لولو سالهاست برده است و آن را با دکل و شتر و بار خورده است. عاقلان می دانند که شما در اینجا تواضع به خرج دادید و فقط نام زنان خودنما را آوردید، وگرنه ما عاشقان پاک و طنز نویس سینه چاک شما می دانیم که شما نه با زنان، بلکه با رئیس جمهور و مجلس و استکبار و حتی میخ و چکش و ساعت و صندلی هم برخورد منطقی نمی کنید. البته اتاق آقای گری جای خوبی است شاید یکیش را در شاندیز و گلستان همان اطراف مشد ساخته اید. نوش جانتان.

بالاخره هر چه باشد، “منطق یعنی روش درست فکر کردن” و اصولا کسی درست فکر می کند که اصلا فکر کند، وگرنه روحانیت محترم و بخصوص حضرتعالی چه نیازی به فکر کردن و به طریق اولی به منطق دارید؟ و همین است که شما و روحانیون عزیز را به عنوان منبع درآمد ما طنزنویسان همیشه از انسانها متمایز می کند. مثلا همین جمله ای که دیروز فرمودید که « ملاک برگزاری کنسرت های موسیقی حدود الهی است.» و چه حرف زیبایی بود. این مسئولان و برخی مردم ساده فکر می کردند ملاک برگزار نشدن کنسرت ها مثلا غربی بودن موسیقی، یا فتنه گر بودن این اشخاص یا ایجاد فضای فساد یا چیزهای دیگر بوده که همه شان اشتباه می کردند و فقط شما درست می گفتید که ملاک برگزاری کنسرت حدود الهی است.

البته هیچ کس متوجه نمی شود که این حدود الهی چقدر است و حدودا چند سانت است و از کجا تا کجاست، ولی همین که حدودا معلوم است، خودش حدود سی سانت جای شکر دارد. همین که الآن معلوم است که حدودا همه موسیقی ها بخاطر اینکه در آن صدای خوبی می آید یا مردها لباس تمیز می پوشند و خانمهای مرتب و خوش لباس به آنجا می روند، همین حدودا بدترین کار است.

البته اگر آقای شجریان به جای تحریر دادن مثل مداحان عزیز شیهه بکشد، یا تماشاگران اگر به جای کف زدن، کف بروند یا کف کنند، و خانمهای نوازنده به جای زدن تار، زار بزنند، و شاعران به جای سرودن شعر، به تلاوت چیز شعر بپردازند، و ملت به جای سوت در سالن سنگ بزنند، کلا حدود الهی حدودا رعایت می شود و دیگر هیچ مشکلی وجود ندارد.

و چه زیبا فرمودید که “نوازندگی زن بی حجاب از انکر منکرات است.” یعنی همین جمله شما کافی است که امت شهیدپرور با سر برود توی شب اول قبر و به جای خواهر نوازنده انکر منکر، دو تا برادر نکیر و منکر ظاهر شوند و در همان شب اول چنان کنسرتی اجرا کنند که شب اول قبر یک ماه تمدید شود.

آقای علم الهدی!

اینجانب به عنوان یک طنزنویس سینه سوخته از تلاش های بی دریغ شما کمال امتنان را دارم، اصلا ناراحت نباشید، ممکن است هر کسی که شما را می بیند، به شما یک طوری نگاه کند که انگار شما حالتان خراب است، یا وقتی اسم علم الهدی می آید، همه بزنند زیر خنده، زیاد مهم نیست، همین الآن در یک مجلس رسمی اگر ناغافل صدایی دربرود هم مردم زیر خنده می زنند، پس چه باک اگر کسی به شما بخندد، در حالی که ما طنزنویسان شاکر و سپاسگزار شما هستیم. لطفا هر کاری می خواهید بکنید، ولی از حرف زدن خودداری نکنید و بگذارید روزی ما و هنر طنز ایرانی قطع نشود. فقط خواهشمند است در روز بیش از دو سوژه ندهید که اسراف نشود و ما هم به کارمان برسیم.