هرچند هیچ گزینهای در جغرافیای زمان و مکان کنونی سیاستورزی در ایران، مناسبتر و واقعیتر از خاتمی نیست؛ و هیچ نامزدی جز او -در شرایط واقعی و وضع موجود- امکان تحمیل شکست به اقتدارگرایان، و وادار ساختن و تمکین آنان به “تغییر بازی” را ندارد؛ اما، تصمیم نهایی شخص او برای حضور یا عدمحضور در انتخابات آتی، حکیمانهترین و سنجیدهترین انتخاب است.
اینک، با انجام دیدار خاتمی و رهبری نظام، جامعه بیش از پیش، منتظر اعلام نظر رییسجمهور پیشین ایران، برای نامزدی مجدد کرسی ریاستجمهوری است. بهنظر میرسد تصمیم نهایی خاتمی، به علل و دلایل گوناگون، چنان که آمد، حکیمانه و سنجیده خواهد بود.
این مدعا از آنرو مطرح میشود که سیدمحمد خاتمی از یکسو در معرض بیشترین تماسها و تاکیدها و خواهشها و توصیهها برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری دهم -و نیز، در معرض ملاحظات و هشدارها و زنهارها برای عدم حضور- است؛ و از سوی دیگر، با توجه به تجربهی دو دوره حضور در جایگاه عالیترین مقام اجرایی کشور، بیش از تمامی موافقان و مخالفان نامزدیاش، از وضع ساخت قدرت در ایران و پیچیدگیها و صورتبندی نیروهای حاضر و موثر در آن، آگاه است.
این دو حوزه، از منظری دیگر، در همان دو شرطی که چند ماه پیش، خاتمی خود برای نامزدیاش ابراز کرد، قابل مشاهده و تحلیل است؛ این که با مردم بر سر برنامهها و نگاهاش به اصلاحات، توافق کند؛ و اینکه امکان پیشبرد و تحقق برنامههایش در حکومت، وجود داشته باشد.
تماسهای متعدد گروهها و لایههای اجتماعی گوناگون کشور با خاتمی -بهصورت مستقیم و بیواسطه، یا بهشکل غیرمستقیم و باواسطه- انبانی از تمناها و درخواستها و تقاضاها را در عین برخی ملاحظات و زنهارها و تردیدها، در برابر او قرار داده است. او از جملهی این تحلیلها -نفیا” یا اثباتا”- اطلاع لازم و کافی دارد؛ اینچنین، نیک دریافته است که جامعهی امروز ایران (یا به تعبیر دقیقتر لایههای اجتماعی گوناگون و نهادها و نیروهای اجتماعی و سیاسی مختلف) چگونه به آیندهی ایران و مناسبات و تحولات ساخت قدرت و جامعه مدنی، مینگرند و چه تحلیل و نگاهی به انتخابات 88 ابراز میکنند.
مهمتر، تحلیل خاتمی از مولفههای تاثیرگذار در بلوک قدرت است. خاتمی تجربهی هشت سال ریاستجمهوری با بحرانها و مشکلات و چالشهای گونهگون و متعدد را پشتسر دارد: قتلهای زنجیرهای، فاجعهی کوی دانشگاه، توقیف فلهای مطبوعات، بازداشت گروهی نیروهای ملی-مذهبی و بعدتر، دانشجویان، لوایح دوگانه، و…، و سرانجام، انتخابات مجلس هفتم.
آنهایی که خارج از ساخت قدرت، موانع و مشکلات و تهدیدها و محدودیتها را برای خاتمی فهرست میکنند، گاه از یاد میبرند که او در صف نخست تمام این چالشها و بحرانهای هولناک و هدف اول، بوده است. اطلاعات و دادههای هیچ یک از همراهان و منتقدان خاتمی، قابل مقایسه با اطلاعات او نیست. ضمن اینکه باید بسیار سادهانگار بود که خاتمی را از تحلیلهای عمده و جاندار و اصلی ابراز شده در این سالها، بیخبر و بیاطلاع، دانست. اینچنین، او به قدر لازم و کافی، بر ابعاد تحلیلهای منتقدان، مسلط و از آنها، آگاه است. حتی، آن بخش از تحلیلهایی که خاتمی را از منظری روانشناختی مورد ارزیابی قرار میدهند، برای خود او “ملموس”تر و به حتم، از زاویهای “شخصی”، قابل درک و تامل بیشتر است.
مستقل از این دو وجه، که خاتمی شخصاً تواناترین فرد برای اتخاذ تصمیم نهایی در مورد آنهاست؛ نباید از یاد برد که سیدمحمد خاتمی، بهمثابهی روشنفکری متعهد و مسئول، آگاهانه و با لحاظ کردن حداکثر ملاحظات اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی، و تدقیق در “منافع ملی” تصمیمگیری خواهد کرد. حتی بزرگترین منتقدان و مخالفان خاتمی نیز کمتر در صداقت و نجابت و دانش و آگاهیهای او، تشکیک میکنند.
پس، تصمیم نهایی خاتمی برای حضور در رقابت معنادار سال 1388، با توجه به موارد پیش گفته، تصمیمی از روی ترس و یاس، یا غرور و جاهطلبی، یا بیتعهدی و تشویش، یا سیاستبازی ماکیاولیایی، یا… نخواهد بود.
به تصمیم نهایی خاتمی، باید محترمانه، گردن نهاد؛ چه تصمیم او، حکیمانه و با لحاظ کردن حداکثر فاکتورها و اطلاعات و تحلیلها، و بهدور از هوا و هوس شخصی یا منافع کوتاهمدت، اتخاذ شده است.
نکتهی مانده، همین که: به نظر میرسد خاتمی در طی ماههای اخیر، به قدر لازم “پازل” خود را برای اتخاذ تصمیم نهایی، تکمیل کرده باشد. در تعلیق نگه داشتن جامعهی منتظر -چه از زاویهی ایجابی و چه از زاویهی سلبی- دیگر قابل توجیه بهنظر نمیرسد. انرژیهای بالقوه و متراکم قابل توجهی، در انتظار سخن نهایی خاتمی، ماندهاند. این انرژیها، تاثیرات غیرقابل انکاری بر روند و فرجام انتخابات 88 خواهند داشت.
تصمیم حکیمانهی خاتمی، نیازمند اعلامی بههنگام است؛ مفروض است که خاتمی در اعلام نظر نهایی خویش نیز، حکیمانه رفتار کند. چنین باد!