یادداشت علی دهباشی به مناسبت سیزدهمین سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب
رهرو نهضت نوین فرهنگی ایران
بیست و چهارم شهریور سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب است ( بروجرد ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ ـ تهران ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) بدون شک او از جایگاه خاصی در فرهنگ و ادب ایران برخوردار است. به همین مناسبت مقاله ای را که می خوانید ارائه می کنیم
گذشت کاروان عمر نرمک نرمک ما را به سیزدهمین سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب نزدیک میسازد و جای خالی او را دیگر بار به خاطرمان می آورد که در سایه گسترده این درخت پر برگ و بار بود که تمامی رهروان ودلبستگان ادب و فرهنگ فارسی و ایرانی فرصت آسایش می یافتند.
استاد ما دکتر عبدالحسین زرین کوب دانش آموخته و رهرو نهضت نوین فرهنگی ایران بود که از سالهای آغازین سده اخیر با ظهور فرهیختگانی چون علامه علی اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینی، ملک الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر، مجتبی مینوی، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح اللّه صفا، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، و… آغاز گشته و می کوشید تا با نگاهی منتقدانه و عالمانه به میراث ادبی و فرهنگی ایران زمین، گوهر بی همتای ادب و فرهنگ فارسی را از ویرانی و آلودگی رهانیده و زبان کهن فارسی را از حشو و زوائد بیجا پیراسته و نهال ادبیات نوین ایران را بارور سازد. از این روی دکتر زرین کوب به نسلی از دانشوران ایران تعلق داشت که مفهوم امروزین و ژرف سنّت و فرهنگ ایرانی را پرورش داده اند. فعالیّت شبانه روزی این مرد برجسته و کم نظیر در راستای اهداف ژرف وی و دیگر یاران متقدّم و متأخرش، شکل دهنده نهائی ترین تصویر و توصیف عالمانه از فرهنگ، تاریخ و ادب ایرانزمین است.
دکتر زرینکوب در دوره ای برای تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قدم نهاد که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسی همچون بدیع الزمان فروزانفر، ملک الشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، و… در قید حیات بودند. در واقع ویژگی خاص این گروه آن بود که جملگی بلاواسطه دانش آموخته مدارس سنّتی و لاجرم بر مباحث و مبانی سنّتی ادب ایران که علاوه بر لغت و معانی و بیان و بدیع با علوم دیگر از قبیل حکمت، تصوّف، و قرآن و حدیث سخت آمیخته است، مسلّط بودند. با اینهمه آنچه بیش از همه با ادبیات کهن ایرانی و بویژه نثر فارسی پیوند خورده، تاریخ است. همین رابطه تنگاتنگ است که موجب خلق شاهکاری عظیم چون شاهنامه گردیده که هم تاریخ است و هم ادب، یا تاریخ بیهقی که آکنده از ظرائف و توصیفات متعالی ادبی و همچنان از بهترین نمونه های نثر نویسی فارسی است. و در پرتو همین سنّت بود که استادان نامداری چون قزوینی، تقی زاده، فروغی، نفیسی، عباس اقبال و… جملگی در هر دو زمینه ادب و تاریخ برجسته شدند و همچنان پیوستگی این دو معنا را در بستر هویت فرهنگی ایران زمین حفظ کردند.
استاد ما نیز ادیب و تاریخنگار بود. در او تاریخ و ادبیات در هم پیوسته بود، تاریخ را از چشم ادبیات می دید و در ادبیات تاریخ را میجست. در این باره خود چنین می گفت که “در هیچ زمینه به اندازه تاریخ وقت صرف نکردم و در هیچ زمینه هم به قدر تاریخ با دشواریهای یأس انگیز مواجه نشدم… حتی در اشتغال به حکمت و عرفان و در مطالعات راجع به کلام و ادیان همه چیز را از پشت عینک تاریخ نگاه کردم. تاریخ برای من تبلور اندیشه ها و تجربه های انسانی شد. در حکمت، در عرفان، در هنر و ادبیات مواردی بود که به جدّ و با تأمل جوهر و حقیقت نکته مورد نظر را در تاریخ می یافتم. از همان ایّام با تاریخ بزرگ شدم، با تاریخ خوگر شدم و هر جا برایم مشکلی پیش آمد جوابش را از تاریخ گرفتم. در مدارس سالها تاریخ تدریس کردم ـ از سومر و مصر تا انقلاب اکتبر و جنگ جهانی. در دانشکده ها تاریخ اسلام، تاریخ ایران، تاریخ ادیان، تاریخ علوم، و تاریخ ادبیات و هنر موضوع عمده درس و مسأله عمده تحقیق در سالهای عمرم بود”. (نقل از حکایت همچنان باقی). حاصل سالها ممارست و مطالعه وی را در متون مختلف ادبی و تاریخی عربی و فارسی در جامعیّت آثار وی می توان دید.
ولی این جامعیّت آثار تنها نتیجه تحقیق و تدبّر در متون کهن نبوده بلکه به همان میزان که او در منابع کهن مطالعه داشت در تحقیقات جدید و روشمند و تطبیقی اروپائیان نیز مسلط بود. دکتر زرینکوب در سالهای نوجوانی انگلیسی و فرانسوی را آموخت. در دوران جنگ دوّم از صاحب منصبان ایتالیائی و آلمانی حاضر در ایران این دو زبان را نیز فرا گرفت، و بعدها در دوران تدریس در دانشگاه کالیفرنیا به یادگیری زبان اسپانیائی پرداخت. آشنائی با این زبانها به او امکان می داد تا از آخرین تحقیقات اروپائیان در ادبیات ایران و مشرق زمین، همچنین ادبیات تطبیقی بهره گیرد، علاوه بر آن در بنیانهای فکری غربیان بخوبی تفکّر و تدبّر نماید. جامعیّت آثار وی نیز از همین سرچشمه میگرفت که او از نگاه امروز به گذشته می نگریست و از نگاه سنّت در پدیده های امروزین نظر میافکند. غرب را بخوبی و بر مبنای چند دهه مطالعه و تدبّر در بنیادهای فکری غربیان شناخته و آنگاه تلفیقی نیک از روشها و سنجه های مغربزمین و مظروف فرهنگ و ادب ایران ارائه نمود.
با این حال بهره گیری وی از غربیان فقط در بر گرفتن آن دیدگاهها و سنجه ها محدود نمی شد، بلکه در روش کار نیز بسیار از آنان آموخته بود. در طول مطالعات طولانی و ممتد خود، مداوم از مطالب یادداشت برمی داشت که حاصل آن یادداشتها را می توان در تعلیقات فراوانی که در انتهای کتابهای وی جای دارند، مشاهده نمود. این تعلیقات متعدّد که گاه حتّی خسته کننده به نظر میرسند، خواننده را از دیدگاهها و نظریات موجود قدیم و جدید آگاه می سازد، در عین حال صحت رأی نویسنده را که بر مبانی علمی و منطقی استوار گردیده نشان میدهد. این ویژگی در آثار دکتر زرین کوب است که تحقیقات او را از سایر محققّان همعصر وی متمایز و مشخص ساخته و آن را به عنوان بهترین نمونه تحقیق علمی ممتاز میگرداند. در عین حال در این آثار نشانهای از خشکی معمول در تحقیقات علمی به چشم نمی خورد و همین امر موجب گردیده تا آثار دکتر زرین کوب با استقبال خوانندگان عادی و غیردانشگاهی نیز رو به رو شود.
براستی رمز اقبال خوانندگان معمولی به آثار زرین کوب چیست؟ چه عاملی موجب گردیده تا علیرغم اشاره و ذکر نامها و شخصیتهای بیشمار و انبوه یادداشتها و نظریات متفاوت که به نظر شخص غیر محقّق گیج کننده مینماید، کتابهای وی چون ورق زر پرخریدار و مطالب آن شیرینتر از عسل باشد؟ پاسخ این سؤال را باید در نثر زرین کوب جستجو کرد. او که برخلاف بسیاری از همعصران خود ارتباط نوشتاری با مخاطب را بر رابطه گفتاری ترجیح میداد، از نثری آهنگین و پر از تلمیح استفاده می برد که حقیقتا معیاری برای پارسی نویسی صحیح در عصر ما محسوب میشود. او که خود یکی از صاحبنظران نقد ادبی در دوران ما بود، با تسلّط بر فنون بلاغت و غور در آثار ادبی درجه اول فارسی توانست با تکرار و جابجائی اجزای جمله، استفاده از جملات استفهامی به نثری جاندار دست یابد که جذابیّت موضوع را با شیرینی گفتار دو چندان می نمود. بواقع ارتباط او با نسل بزرگی از مخاطبانش ـ حداقل از دهه چهل تا آخرین سالهای عمرش، یعنی سالهای پایانی دهه هفتاد ـ زیباترین ارتباط کلامی بوده و کیفیت نثر آثار وی به مکتبی خاص در مفهومنگاری مقولات ادبی، تاریخی، و عرفانی ایران بدل گشته است.
آنچه از دکتر زرین کوب به صورت مکتوب باقی مانده موضوع های مختلفی را در بر میگیرد، درست همان گونه که خود نیز در طول حیات پُربارش نسبت به هر چیزی کنجکاوی نشان میداد. در میان آثار پرشمار وی از شعر و داستان و نمایشنامه تا مباحث تحقیقی مربوط به فرهنگ، ادیان، کلام، تصوّف و تاریخ و ادبیات و نقد ادبی و فلسفه تاریخ و همچنین برخی ترجمه ها به چشم میخورد. این ترجمه ها یادگار دوران جوانی است و از میان آنها میتوان به تاریخ ادبیات فرانسه (و. ل. سولینه)، بنیاد شعر فارسی (دارمستتر). شرح قصیده ترسائیه (مینورسکی)، متافیزیک (فلیسین شاله)، برخی قطعات ادبی (نظیر مازپا اثر لرد بایرون) و مهمتر از همه فن شعر (ارسطو) اشاره کرد.-
در میان تألیفات وی، نخستین گروه آثار تاریخی را باید نام برد. اگر از جزوه مختصر تاریخ تطّور شعر و شاعری در ایران (۱۳۲۳) صرفنظر کنیم، نخستین تألیف بلند دکتر زرّین کوب دو قرن سکوت (۱۳۲۸) است که شاید بیش از همه آثار وی با مجادله و مناقشه رو به رو شده و احساسات تندی را له و علیه خود برانگیخته است. کتاب که از قضاوتها و احساسات تند دوره جوانی در مورد متجاوزین عرب بی بهره نیست دو قرن از تاریخ ایران را از حمله اعراب و سقوط سلسله ساسانی تا برآمدن صفّاریان در سیستان مورد بررسی قرار می دهد. وجه تسمیه کتاب نیز آن است که در این دو قرن اثری از نوشتار فارسی دیده نمیشود. در هر حال آن قضاوتهای تند در اثر تاریخی بعدی نویسنده تاریخ ایران بعد از اسلام (۱۳۴۳) تعدیل شد، گرچه این کتاب نیز در محاق سانسور زمان گرفتار شد، و فصلی از آن حذف، جلد دوّم آن نیز معدوم و نهایتا فقط بخشی از جلد اوّل آن در سال ۱۳۵۰ منتشر گردید. گو آنکه فصل حذف شده سرانجام در دهه ۱۳۶۰ با عنوان دفتر ایام به چاپ رسید. دفتر ایّام با این جمله آغاز میگردد: “پادشاهان جهان از بدرگی، دنیا را همواره به خاک و خون کشیده اند و کسانی را که در فطرت با آنها هیچ تفاوت نداشته اند در زنجیر یاساهای خودخواهانه خویش به بندگی و فرمانبرداری واداشته اند.” بیدلیل نبود که تاریخ ایران با آن همه دشواری روبرو شد. تاریخ ایران گرچه به علّت کژفهمی ها نیمه کاره ماند، و تنها جلد اوّل آن تا پایان روزگار صفّاریان مجال چاپ یافت، ولی به دلیل فصل اوّل خود که شامل تحقیقی منحصر به فرد در منابع تاریخ ایران است همواره محلّ مراجعه محققان قرار خواهد گرفت.
دو کتاب بعدی بامداد اسلام (۱۳۴۶) و کارنامه اسلام (۱۳۴۸) گرچه کوتاه ولی بدون شک شاهکارهای تاریخنگاری نویسنده محسوب میگردند. کتاب اوّل به تاریخ اسلام از ظهور تا پایان دولت اموی میپردازد و کتاب دوّم دستاوردهای اسلام را برای جامعه بشری جهانی مورد بررسی قرار میدهد. هر دو کتاب از نثری حماسی و لحنی موجز بهره داشته و عاری از هر گونه ایجاز مخلّ و اطناب ممل به رشته تحریر در آمدهاند و بدون شک از آثار ماندگار نویسنده محسوب می گردند.
کتاب بعدی تاریخ در ترازو (۱۳۵۴) حاوی تفکرات نویسنده درباره فلسفه تاریخ و تاریخنگاری است، که قاعدتا باید مبنائی برای نگارش دو اثر بعدی تاریخی وی، تاریخ مردم ایران (جلد اوّل ۱۳۶۴،و جلد دوّم ۱۳۶۷) و روزگاران ایران (۳ جلد، ۱۳۷۵) قرار گرفته باشد، هر چند که یافتن چنین رابطه ای دشوار مینماید. در عین حال روزگاران را میتوان به نوعی برآورده شدن رؤیای دیرینه دکتر زرینکوب برای نگارش یک دوره کامل تاریخ ایران ارزیابی کرد و هر چند که این اثر از ثبت کامل وقایع و رویدادهای تاریخی بسیار فاصله دارد ولی در عین حال تأملات نویسنده را درباره ادوار مختلف تاریخ ایران و نیروها و عوامل دخیل را در بر دارد.
نقد ادبی و معیارهای آن دوّمین گروه از آثار دکتر زرین کوب میباشد. نگارش رساله تاریخ تطوّر شعر و شاعری در ایران در عنفوان جوانی بخوبی ردّپای این موضوع را در اندیشه های نویسنده نشان می دهد، کماآنکه در کنار ترجمه فن شعر ارسطو، موضوع رساله دانشنامه خود را نیز به نقد ادبی اختصاص داد. این رساله پس از تکمیل با عنوان نقد ادبی در سال ۱۳۳۸ در دو جلد به چاپ رسید که همچنان یکی از کتب مرجع فارسی در این زمینه محسوب می گردد. شعر بیدروغ، شعر بینقاب (۱۳۴۶) و آشنائی با نقد ادبی (۱۳۷۲) آثار دیگر دکتر زرین کوب در بررسی و تدوین معیارهای نقد ادبی است که بویژه کتاب اوّل به دلیل اشتمال مباحثی در خصوص نقدشعر قدیم و معاصر واجد اهمیّت هستند.
جدای از آثار فوق که به بررسی اصول نظری نقد ادبی اختصاص دارد، دکتر زرّین کوب را باید یکی از پرکارترین نویسندگان در زمینه نقد عملی به حساب آورد. مقالات وی در این زمینه که از سالهای جوانی در مجلاّت ادبی عصر همچون سخن، یغما، راهنمای کتاب و… به چاپ می رسید چنان تشخّص و معروفیتی داشتند که مورد علاقه بزرگانی چون ملک الشعرای بهار و علاّمه محمد قزوینی قرار گرفتند، و آن گونه که مرحوم حبیب یغمائی گفته است، ملک الشعرای بهار “چون مجله یغما به دستش میرسید نخست مقاله وی را می خواند و به من سفارش می کرد که در هر شماره از زرین کوب مقالتی داشته باشم.” (نقل از ارمغانی برای زرینکوب) ادبیّات قدیم و جدید، هر دو، محل توجّه دکتر زرین کوب بود، کماآنکه در سالی که به دلیل مسافرت سردبیر ثابت آن ایرج افشار، مسؤولیت سردبیری مجله راهنمای کتاب بدو سپرده شد، بخشی را برای بررسی ادبیات معاصر در آن گشود که پس از وی نیز ادامه یافت. با این همه خود گفته بود که «در نقد شعر از درگیری به آنچه “منتقد” را در مشاجرات حادّ هر روزینه وارد میکند عمدا پرهیز کردم، چرا که این مشاجرات محیط تفاهم می خواهد و بدون آن هر چه به نام نقد عرضه شود نقد بازار است.” نقش بر آب در هر حال مقالاتی چون نقد “از صبا تا نیما” و یا داوریهای وی در “از گذشته ادبی ایران” از نمونه های ماندگار نقد ادبی صحیح و راهگشا در روزگارماست.
تحقیقات در باب زبان و فرهنگ و نیز ادبیات ایران موضوعی بود که در سراسر دوران حیات توجّه دکتر زرین کوب را به خود مشغول داشت، و در سایه این فعالیّت پیگیر توانست فهم ایستا و ناپیراسته چند نسل قبل را بتدریج و در پرتو نهضت نوین ادبی ایران دگرگون سازد. به انگار او “امروز دیگر نمیتوان آنچه را “تاریخ ادبیات” و “سبک شناسی” می خوانند از قلمرو “نقد ادبی” بیرون شمرد. چون، آنچه نسل امروز از نقاد و ادیب می خواهد فهم درست شعر و ادب گذشته و قضاوت درست در آن باب است. تحقیق در سرگذشت شاعر و محیط او، مطالعه در نسخه های موجود از آثار شاعر، شیوه زبان و بیان او، و اینگونه مباحث، اگرچه در جای خود مهمّ است لیکن به هر حال جز بدان قدر که ضرورت دارد مطلوب نیست و افراط در این بحثها، سبب خواهد شد که مردم ـ خاصه جوانان ـ از ادب واقعی که مطلوب آنهاست مهجور بمانند و بیهوده در جستجوی آنچه مطلوب نیست سرگشته شوند.” (از مقدمه با کاروان حلّه)
مجموعه ای از مقالات او که با نام کاروان حلّه منتشر شد و حاوی تحقیقی در احوال بیست شاعر فارسی زبان از رودکی تا بهار است، به زبان اردو نیز ترجمه و منتشر شد. مقاله “جهان صائب” با گذشت چندین دهه از تألیف آن هنوز سخت خواندنی است. از گذشته ادبی ایران (۱۳۷۵) که نوعی تاریخ ادبیات محسوب می شود، در کنار سیری در شعر فارسی (۱۳۶۳) دانشجوی جوان را با سلاحی برای بازشناختن سره از ناسره در ادبیات فارسی مجهز می سازد.
در عین حال تتبّع استاد تنها به زمینه های ادبی منحصر نمی گردد، بلکه جنبه های گوناگون فرهنگ ایران از باورها و خرافات عامه مردم درباره جن یا استخاره تا آداب و سنن مردم نظیر سفره ایرانی، در کنار تحقیق در خصوص تسامح کوروشی یا “از گذشته تاریخی ایران چه میتوان آموخت؟” که به صورت مقالات متعدّد در کتابهای نه شرقی، نه غربی، انسانی، یادداشتها و اندیشه ها، و از چیزهای دیگر گرد آمده اند، نشانگر وسعت دامنه تحقیقات وی در زمینه فرهنگ ایران است.
ولی کدام محقّقی است که به تحقیق در عرصه ادب و فرهنگ ایران بپردازد و بتواند از بحث درباره آنچه که یکی از پرشکوهترین و رفیعترین قلل ادبیات و فرهنگ فارسی شمرده می شود، یعنی تصوف و عرفان، برکنار بماند. به واقع آثاری که دکتر زرین کوب در این پهنه آفریده، از بدیعترین و ابتکاریترین نوشته های وی است. در اینجا ما نه فقط با نثر و کیفیت تدوینی منحصر به فرد، بلکه با دیدگاهی نو و نگاهی تحلیلی ـ انتقادی آشنا میشویم. بهترین نماینده این آثار هم به لحاظ ساختاری، هم بحث نظری، هم نثر عالی و هم محتوای منحصر به فرد در ایران همانند ندارد. ارزش میراث صوفیه، جستجو در تصوف ایران، و دنباله جستجو در تصوف ایران اینک به کتابهائی مرجع و ماندگار در موضوع خود تبدیل شده است.
پنجمین گروه از نوشته های دکتر زرین کوب را تک نگاریهای متعدّد او درباره بزرگان ادب و عرفان فارسی تشکیل میدهد. از این دسته آثار اوست از کوچه رندان درباره حافظ که با بررسی منابع عصر و جستجو در اشعار شاعر با بیانی شیوا و بلیغ به باز سازی وقایع دوران حیات وی بویژه در شیراز پرداخته و از خلال آن در زندگی و سپس در اندیشه شاعر به کندوکاو میپردازد و پس از نومیدی از یافتن وی در مسجد و خانقاه، سرانجام سراغ او را در کوچه رندان میگیرد. فرار از مدرسه همچون اثر پیشین تسلّط نویسنده را بر منابع عصر و رویدادهای تاریخی دوران حیات امام محمد غزالی بخوبی نمایان میسازد، و صدای بال سیمرغ به زندگی و اندیشه عطّار میپردازد، و همانندی بسیار وی را با امام محمّد غزّالی کشف میکند. در دیدگاه دکتر زرین کوب غزّالی و عطّار دو پایه مثلثی هستند که رأس آن را مولوی تشکیل داده و بر روی هم تجلّیگاه اوج عرفان ایرانی هستند. حاصل تلاشهای استاد برای بررسی متعالی ترین چهره عرفان ایرانی یعنی مولوی که در کتابهای سرّنی، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، و کتاب گمشده نردبان آسمان، که گویا خوشبختانه بخشهائی از آن کتاب را دکتر زرین کوب مجددا به قلم در آورده و قرار است با نام نردبان شکسته منتشر گردد، گنجانده شده است او را به عنوان یکی از خبره ترین مولوی شناسان عصر ما مطرح میسازد. دیگر تک نگاریهای وی یعنی شعله طور درباره زندگی و اندیشه حلاّج، و پیر گنجه در جستجوی ناکجا آباد درباره نظامی گنجوی و خمسه بیمانند او، که در طی حیّات استاد منتشر گردیدند، همچنین آنچه درباره فردوسی، سعدی، و نیز کوروش کبیر در سالهای نهائی عمر خویش به رشته تحریر در آورده و قرار است از این پس منتشر گردد نشانگر پشتکار و دامنه تلاش استاد در گذشته ما دکتر زرین کوب است.
آثار استاد در زمینه دین و فلسفه و مکتبهای باطنی و کلامی ششمین گروه را در دسته بندی نوشته های وی تشکیل میدهند. این علاقه وی که از سالهای جوانی در مقالاتی کوتاه چون “زندقه و زنادقه”، و “ابن تومرت، مهدی مغربی” و… تجلّی می یافت، و در سالهای میانسالی در مقالاتی مفصّل چون “یگانه یا دو گانه؟ کشمکش خدایان در ایران باستان”، “از آن سوی افق”، “غزالی در اعترافات و اندیشه هایش”، “چشمانداز فکر معاصر”، “افلاطون در ایران”، “اندیشه فلسفی: جهش ها و بن بست ها” ـ که عمدتا در با کاروان اندیشه به چاپ رسیده اند ـ به گُل نشست، در سالهای پسین عمر در کتاب گرانسنگ در قلمرو وجدان ثمرهای به بار آورد که بدون شک در قلمرو بررسی عقاید و ادیان و اساطیر نظیری برای آن نمیتوان جستجو کرد.
و سرانجام در آخرین مرحله باید به آفریده های ادبی دکتر زرین کوب اشاره کرد که به صورت شعر، داستان و نمایشواره هائی منتشر شده و برخی از آنها همچون داستان “درختهای دهکده” و یا منظومه “با مولانای روم، از سرّنی” سخت به دل مینشیند، تا حدّی که شاعر پرآوازه معاصر فریدون مشیری درباره آنها چنین اظهار نظر کرده است که “بیگمان تنها همین یک شعر و تنها همین یک داستان کافی است که او را به نام شاعری توانا و داستان نویسی زبردست بشناسیم.” (نقل از یادگارنامه استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب)
در طول این سالهای طولانی، جامعه ایران به آفتهای سیاسی و ایدئولوژیک بسیاری دچار شد، امّا زرین کوب جز صراط مستقیم فرهنگ و ادب و تاریخ ایران راهی برنگزید و شصت سال پی در پی در آفاق این حقیقت متعالی ـ ادب و فرهنگ ایران ـ زیست. زرین کوب فهم ظریف و دید ژرفی را نسبت به ادبیات کلاسیک ایران عرضه کرد و این نگاه و روایت جدید، یعنی نقد و تحلیل و تصحیح آثار ادبی ـ اعم از منظوم و منثور ـ اتفاقا همان نوشداروی عزیزی بود که برای ماندن در جهانی که به سوی «جهانی شدن» و هضم فرهنگهای مقاوم پیش میرود، نیازمندش هستیم. بحران هویت که گریبان همه ملتهای پیرامونی را گرفته، با تلاش مردانی ستبر همچون زرین کوب، نتوانسته است در حقیقت و مبانی فرهنگ و هویت تمدنی ایرانیان خللی وارد آورد. چنین حقی که زرین کوب برعهده همه ما دارد و رمزهای مصونیت ذهن ایرانی، از بیگانگی و هدم و غارت را به تک تک شاگردان و خوانندگانش آموخته است، بزرگترین میراث این استاد ارجمند و همان داستان گویا و شیوای زندگی اوست.
منبع: سایت مجله بخارا