مطرود هم قبیله، محکوم خویشم

نویسنده
مهرداد زمانی

» اکران تهران

نگاهی به فیلم “ پرویز “

برخی از فیلم ها به ترازی از کیفیت در پرداخت متن و اجرا می رسند که امکان و استعداد تغییرزاویه ی نگاه “مخاطب / منتقد ” ، از تحلیل سینماییِ اثر، به سوی تحلیل های روانشناختی شخصیت ها و یا تحلیل های جامعه شناسانه و حتی سیاسی از متن را درخود می پروانند ، تا در عمل نقد فیلم را ،به سمت برداشت های منتقد از کیفیت پیوند اثربا دیگر دانسته های علوم مختلف مانند جامعه شناسی ، سیاسی ، روانشناسی و… سوق می دهد. دلیل اصلی این امکان یابی  ،کیفیت پردازش و اجرای فیلم  است که کلیه ی مراحل تکوین آن - ازایده پردازی ، گسترش طرح ، شخصیت پردازی و قصه نویسی تا اجرا و پردازش - به صورت دقیق برآورد و اجرا شده است .

به زعم نگارنده ، فیلم “پرویز “  اثر ” مجید برزگر” ، یکی از بهترین نمونه های اخیر این گونه از فیلم ها در سینمای ایران است که به دلیل کیفیت بالای شکل بندی آن ،می توان از بحث و تحلیل ساختاری فیلم ، به نفعِ نقد مضمونی اثر، گذر کرد .

از این منظر فیلم “پرویز ” روایت دقیقی از فرآیند پروراندن یک موجود ِ عاصی و ضد نظم در متن یک سیستم به ظاهر آرام و متعادل است .

بر طبق آموزه های جامعه شناختی که در این مورد با تحلیل های ریاضی ، به قوانین مهندسی نیز تسری می یابند ،هر سیستم پایداری ، تا مادامی که عاملی بیرونی برآن وارد و یا اعمال نشود ، همچنان به تعادل قبلی ادامه می دهد . اما به محض ورود این نیروی عامل خارجی ، تغییرات درون سیستمی برای هضم تغییرات و رسیدن به تعادل جدید  آغاز می شود .وضعیت جدید نیز بسته به استعداد سیستم در حفظ پایداری خود و همچنین شدت و نوع نیروی عامل خارجی،یا به سوی حفظ کلیتِ پایدارِ قبلی و هضم  محرک بیرونی پیش می رود ویا تحت تاثیر تغییرات ، تغییر ماهیت داده و سیستم دگرگون شده ی تازه ای را از درون خود می زاید . قوانین ناظر بر این تجربه  را می توان در قوانین ترمودینامیک فیزیک ، تحلیل ساختارهای یک گروه اجتماعی  و یا سیستم های مهندسی ردیابی کرد .

با این مقدمه و از این زاویه ی دید، “پرویز” روایت انهدام یک سیستم به ظاهر پایدار از درون خود است . در این فیلم ، مجید برزگر برطبق آموزه های کلاسیک فیلمنامه نویسی ، یک سوم های فیلم خود را چنین برآورد و اجرا نموده است :

-      یک سوم  ابتدایی : تعریف سیستم متعادل ِ اولیه و نمایاندن سازوکار درونی و کیفیت ارتباطات هر یک اجزا با یکدیگر

-       یک سوم میانی : چگونگی ورود و تاثیرگذاریِ نیروی عامل خارجی به سیستم متعادل

-      -یک سوم انتهایی: روند تغییرات درون سیستمی   که مقارن با انهدام آن و بازساخت سیستم جدید با کارکرد های متفاوت اجزای قبلی است.

پرویز ، بر اساس خصوصیات فیزیکی و روانی خود ، و برمبنای اصل تعیین هویت هرفرد بر اساس کارکردش در” سیستم / جامعه “ ، برای پذیرفته شدن خود در متن ،نقش یک خدمتگزار عمومی را برای خود دست وپا کرده و برآن است تا با انجام دقیق هریک از این خدمات و برجسته نمودن نقش عمومی خود - از کارگزاری برای مدیریت مجموعه ی مسکونی و پادویی خشکشویی محل تا رانندگی سرویس مدرسه و از همه مهمتر ارائه ی خدمات به پدر خود به عنوان نماد قدرت غالب بر این سیستم – کمبودهای شخصیتی اش را جبران نماید.

در میانه و با ورود همسر تازه ی پدر به خانه ی پدری پرویز ، همه ی مناسبات قبلی به تدریج رو به تخریب پیش می رود . در واقع با جایگزین شدن همسر به جای پرویز و واگذاری نقش اجتماعی پرویز به او ، همه ی هویتی که “جامعه / مجتمع مسکونی ” به او بخشیده بود ، از او سلب می شود . با انهدام فردیت پرویز ، و سپس رانده شدن او از سیستم، علیرغم همه ی مقاومت هایش، او پیگیر ساخت نقش دیگری برای خود به منظور ورود مجدد به سیستم قبلی می شود .

نقطه ی اصلی و اوج درام در همین مرحله اتفاق می افتد . در کنش و واکنش میان “ سیستم ” و “ پرویز” به عنوان جزء رانده شده از آن  ،  هیچ استعدادی برای جابجایی ،ویا تولید و باز آفرینی نقش تازه برای “پرویز ” وجود ندارد تا از از پی آن ، شخصیت فردی او در قالبی اجتماعی نیزهویت یابد و جزیی از جامعه ی محل زندگی اش تلقی شود .

برآیند همه ی این موارد ، “پرویز ” را به سوی تعریف هویتی تازه ، که همان  نقش تخریبگرانه ی نظم تازه ی  سیستم باشد ، وا می دارد . می توان چنین انگاشت که همه ی کنش های نابهنجار و دفعی ِ “پرویز ” ، نشانه های بیرونی از کشش درونی او برای تعریف نقش و بازیافت هویت اجتماعی تازه است .درواقع او دراثررانده شدن ازسیستم ، برآن است تا از دید خود راس هرم نهاد قدرت این جامعه را ،واژگون و تخریب نماید .

“مجید برزگر ” با چیدن دقیق و حساب شده ی همه ی کنش های تخریبگرانه ی “پرویز “، از مسموم کردن سگ ها و گربه های محله تا قتل صاحب خشکشویی  و… گام به گام او را در رسیدن به راس هرم ذهنی ِ “پرویز ” مهیا ترمی کند . گویاهمه ی این اعمال، که از منظر حقوقی و یا  صفحه ی حوادث روزنامه ها ، در ذیل عنوان “ جنایت” دسته بندی می شوند ،پیش نیاز شکل گیری کنش نهایی “پرویز ” در مقابل “پدر/ نماد استبداد و ظلم در ذهن پرویز ” است که به او این توانایی را می بخشد تا دربرابر او سیگار بکشد و او را وادارسازد  تا بالاخره حرف هایش را بشنود .

با این کلیات  فیلم “پرویز ” روایت دقیق کیفیت ساخت و شکل گیری “ عناصر تخریبگر ” از درون خود یک سیستم است که به دلیل وجود سازوکارهای ِ قاهرانه ، نه تنها هیچ استعدادی برای حفظ عناصروجودیِ خود ندارد، بلکه با ایجاد محدودیت در شعاع دایره ی اشتراک میان فرد و نهاد قدرت ، دم به دم بر تعداد خارج شده گان از خود نیز می افزاید .

از این حیث فیلم “پرویز ” با چنین ساختار دقیق و قابل ستایشی ، یک سند  از کیفیت هرم قدرت سیاسی ، در این برش از تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران است .

موخره : این نوشتار بر آن بود تا با گذر از تحلیل درونی ِ متن فیلم ، به تعریف  ارتباط فیلم با جامعه ی سیاسی  این روزهای ایران بپردازد . حال آنکه ساختار دقیق فیلم و جزیی نگری های” مجید برزگر” در ساخت و پرداخت شخصیت “پرویز ” - مانند عقده های جنسی فروخورده اش که در مواردی مانند نگاه به مانکن ها ولذت از عریان نمودن آنها ،نشانه گذاری شده - می تواند محل شکل گیری بحث و نوشته های مستقل دیگری باشد .

 

عنوان مطلب برگرفته از شعر ترانه ی “ کندو “  سروده ی ایرج جنتی عطایی