شبکه های ماهواره ای مذهبی شیعه وسنی در منطقه خاورمیانه پدیده ای است که یکی از ابعاد پنهان جنگ مذهبی جاری در خاورمیانه را تشکیل می دهد. این پدیده نوظهور بویژه طی یکی دو سال اخیر بار دیگر بحث پیرامون آزادی بیان وحدود آن را در فضای رسانه ای دامن زده است. عملکرد برخی از این شبکه های تندرو ونقش مخرب آنها در تعمیق اختلافات مذهبی وسر باز کردن مجدد زخم درگیری های خونبار مذهبی قابل انکار نیست.
سرنگونی صدام حسین در سال ۲۰۰۳ توسط ارتش ایالات متحده آمریکا سرآغاز فصلی تازه در توازن قوا میان اقلیت شیعه در منطقه خاورمیانه واکثریت سنی مذهب آن بود. صدام بعنوان نگهبان دروازه شرقی وحامی منطقه عمدتاً عرب و سنی نشین خاورمیانه شناخته می شد. سقوط وپس از آن اعدام تحقیرآمیز او به دست حکومت شیعه عراق عملاً حاوی این پیام بود که اکثریت شیعه عراق حاضر نخواهد بود سهمی فراتر از یک سهم جمعیتی برای هموطنان سنی خود قائل شود وبر همین اساس نیز منصب تشریفاتی ریاست پارلمان به اهل تسنن واگذار شد.
اما از سوی دیگر تغییر موازنه قوا تنها به عراق وفقط در کارزار جاری در فضای سیاسی این کشور محدود نماند واز لحاظ مذهبی وآرایش نیروهای اجتماعی نیز تغییرات مهمی، نه تنها در عراق بلکه در کل منطقه در پی داشت. گردش آزادانه سرمایه های مادی واقتصادی کلان تجار و بازرگانان شیعه یکی از پیامدهای تغییرات در عراق و پس از آن در دیگر کشورهای منطقه بود. همراهی این تحول با تحول مهم دیگری در عرصه ارتباطات و رسانه عملاً این تصور را در نخبگان شیعه وبطور مشخص برخی مراجع شیعه پدید آورد که فضای نسبتاً آزاد بوجود آمده به مدد ابزار رسانه های جمعی وبویژه شبکه های ماهواره ای فرصتی مغتنم برای شیعیان را رقم خواهد زد که با تکیه بر آن هم امکان دفاع از حقوق اقلیت شیعه در منطقه را پی گیرند وهم به آرزوی دیرینه خود در یافتن فرصت و ابزار گفتگو با افکار عمومی اکثریت سنی منطقه جامه بپوشاند.
براساس چنین تحلیلی، نخست شبکه های مذهبی شیعه به زبانهای مهم منطقه از جمله عربی وفارسی شکل گرفتند و از همان آغاز با طرحی مذهبی ابتدا در پی دفع و رفع پرسشها و شبهات اندیشه شیعی برآمدند. مرجعیت سنتی مستقر در نجف بعنوان مرجع شیعیان در “حوادث واقعه” در آغاز وارد عمل نشد وآنچنانکه در تحولات مرتبط با عراق نیز صراحتاً بیان داشته بود، مدبرانه از ورود به عرصه نزاع حتی در اندازه استفاده از ابزار رسانه وشبکه های ماهواره ای برای تبلیغ تشیع خودداری کرد وعلیرغم اصرار وپای فشاری برخی نخبگان اقتصادی واجتماعی شیعه از ورود مستقیم به این عرصه اجتناب نمود.
عدم ورود این جناح از مرجعیت شیعه عملاً فضا را برای ورود بازیگران قدرتمند دیگر به عرصه رسانه های مذهبی شیعه گشاده ساخت، و طیفی با محوریت آیت الله سید صادق شیرازی، از مراجع تقلید ساکن در قم و از قضا منتقد نظام جمهوری اسلامی، در این عرصه قدم پیش گذاشت وبا تکیه بر شبکه گسترده نمایندگانش از ایران تا کویت وعربستان وبحرین ودر نهایت اروپا وآمریکا، با تکیه بر شبکه قوی اقتصادی بویژه در خاورمیانه، عملاً فضای رسانه ای شبکه های مذهبی شیعه را در دست گرفت. تا آنکه امروز بیش از چهارده شبکه ماهواره ای شیعه به زبانهای مختلف تحت اشراف مستقیم وغیر مستقیم بیت ونزدیکان این مرجع تقلید اداره می شود.
گفتمان این شبکه های ماهواره ای هرچند در آغاز تنها بر مسأله دفاع از عقاید و باورهای شیعیان در برابر اندیشه مخالف پای می فشرد، اما بتدریج وبه اقتضای کار رسانه ای وضرورت تأمین برنامه و البته بویژه پس از بهار عربی در سه سال قبل، به سمت افراط گرایی وتندروی کشیده شد. این نگاه بویژه از سوی طیف موسوم به طیف لندن از اعضای بیت شیرازی پیگیری وترویج می شود تا آنجا که در نهایت شبکه ای به نام فدک با مدیریت یک روحانی کویتی به نام یاسر الحبیب راه اندازی شد که در آن علناً نمادهای مذهبی اهل سنت مورد لعن وطعن قرار می گرفتند وبرای نخستین بار در همین شبکه سالروز ترورعایشه همسر پیامبر اسلام بدست معاویه جشن گرفته شد!
در نهایت کار بدانجا رسید که کسانی از منسوبان آیت الله شیرازی واز جمله یاسر الحبیب مفاهیمی همچون تقیه را که از باورهای اساسی مذهبی شیعه بشمار می رود به چالش گرفته واز در انکار ضرورت تقیه در عصر حاضر برآمدند.
این طیف با تکیه بر فضای دو قطبی شیعه و سنی در منطقه بویژه پس از آغاز نا آرامی ها در سوریه و دخالت ایران و سرکوب اکثریت سنی در آن کشور، از حق شیعه در توهین به نمادهای مخالفان گفت. این جریان تا بدانجا پیش می رود که حتی سیاستهای مذهبی جمهوری اسلامی در ترویج وحدت اسلامی در منطقه را به بشدت آماج انتقاد قرار داده وآنرا خیانت به آرمانها تشیع قلمداد می کند.
این رویکرد آیت الله شیرازی، از سوی جمهوری اسلامی و اکثریت سنی منطقه بی پاسخ نماند و به تأسیس شبکه های سنی مذهبی همچون صفا و وصال انجامید که تنها مأموریت شان ترغیب وتشویق مسلمانان سنی به جهاد علیه شیعیان «کافر ومشرک» بود. این شبکه ها به عنوان پاسخ به آن افراط گرایی راه تفریط در پیش گرفتند و حکم به تکفیر تمامی شیعیان از مردم ایران تا لبنان و مصر دادند.
حکایت جمهوری اسلامی با این شبکه های ماهواره ای، حکایتی از نوع دیگر است. از آن جا که در جمهوری اسلامی تأسیس وراه اندازی شبکه های خصوصی ممنوع است، شبکه های شیعه در خارج از ایران وبا استفاده از ماهواره هایی چون هاتبرد ونایل ست وگلکسی به ارسال صدا وتصویر می پردازند. آن ها به جای دریافت مجوز رسمی برای تأسیس شبکه، به داشتن دفتر واستادیوی تولید برنامه در ایران اکتفا کردند. مسأله ای که در آغاز بویژه از سوی برخی نهادهای جمهوری اسلامی مورد استقبال قرار گرفت وبه نظر می رسد جمهوری اسلامی آنرا به مثابه ابزاری در جهت تبلیغ گفتمان شیعی در منطقه می دانست. این سکوت توأم با رضایت مقامات ایران بیش از بیش به این تصور دامن زد که جمهوری اسلامی در نهایت به این شبکه های به عنوان ابزاری در جهت ترویج مقدمات مذهبی گفتمانولایت فقیه می نگریسته است.
مسأله اما به همین جا محدود نماند واز آنجا که بیت شیرازی ها سابقه ای دیرینه در نقد جمهوری اسلامی واندیشه های بنیانگذارش داشت، این شبکه بویژه در بخش های زبان فارسی خود مانند سلام و امام حسین به تریبونی برای بیان نقد مذهبیون سنتی به سیاستهای جمهوری اسلامی بدل گشت که در آن گاه به تصریح وگاه به کنایه های روشن به سیاستها مذهبی، اجتماعی وبعضا سیاسی جمهوری اسلامی می تاختند. همین رویکرد مقدمه تغییر رویکرد نظام به این شبکه ها وبرخورد امنیتی با این شبکه های شد که این روزها در حجم گسترده تبلیغات حکومتی بر علیه بیت آیت الله شیرازی وشبکه های تلویزیونی وابسته به وی مشهود است.
بسیاری بالاگرفتن شعله نزاع مذهبی در منطقه از سوریه تا لبنان و مصر را از یک سو پیامد طبیعی گفتمان افراطی شبکه های مذهبی شیعه وسنی واز سوی دیگر سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی بویژه در سوریه می دانند. در چنین وضعیتی است که بویژه پس از روی کارآمدن دولت اعتدال در ایران وتصمیم نظام برای تشنج زدایی از سیاست منطقه ای خود، بخش امنیتی نظام عهده دار برخورد با این شبکه ها ودست کم محدود ساختن آنها شده است.
راه اندازی وبسایتهایی همانند فتن نیوز وتنظیم گزارشهای روزانه علیه آیت الله شیرازی، بیت او وشبکه های تلویزیونی وابسته به وی، توزیع شب نامه های تهدید آمیز در قم و توزیع سی دی های تبلیغاتی ضد بیت شیرازی در قم و پرونده سازی برای اطرافیان سید صادق شیرازی واحضار فرزند وی و نزدیکان وی به دادگاه ویژه روحانیت، هشدارهایی است که جمهوری اسلامی مایل است اولاً همسایگان سنی اش آنرا جدی بگیرند ودر عین حال نشانه ای از بیدار بودن سازمانهای امنیتی نظام و تلاش برای تعدیل سیاستهای این شبکه ها تلقی می شود.
حال باید دید آیا فشار افکار عمومی و نیز فشارهای حکومتی بعلاوه قربانیان هر روزه خشونت های فرقه ای در منطقه، در نهایت تندروهای دو جبهه این چالش مذهبی را به حاشیه خواهد راند و عقلانیت را به گفتمان دو سوی این مبارزه مذهبی بازخواهد گرداند یا خیر؟
روزهای نه چندان دور آینده پاسخگوی این پرسش خواهد بود.