نگاه♦ چهار فصل‏

محمد عبدی
محمد عبدی

مساله دروغ بزرگی است که ترک ها بر آن اصرار دارند: جا زدن مولانا به عنوان شاعری ترک زبان و ‏رقص سماعی غیر واقعی و تصنعی به عنوان هنری از ترکیه.‏

 

‎ ‎ببخشید، مولانا ترک نبود…!‏‎ ‎



molanab.jpg

 

در حالی که دولت فخیمه ایران دراویش را دستگیر و زندانی می کند - و فرهنگ ایران بیش از پیش یتیم ‏مانده؛ بی حامی و پشتیبان- کشور همسایه، ترکیه، این حق را به خود می دهد که مولانا، این شاعر و فیلسوف ‏جاودانه فارسی زبان را روز به روز بیش و بیشتر به عنوان “شاعری ترک” به جهانیان معرفی کند!‏

یکی از آخرین جلوه های این تزویر، رقص دراویشی بود که چندی پیش با عنوان “موسیقی استانبول” در ‏جشنواره ادینبورگ- این به قولی بزرگ ترین جشنواره هنری جهان- اجرا شد.‏

 

موضوع این نیست که مولانا- یا به قول فرنگی ها “رومی”- شاعری است ایرانی و کسی حق بهره جویی از ‏آن را ندارد[که این تصور بس کودکانه است ؛ و اصلا بساط فخرفروشی به گذشته یا افتخار به اهل سرزمین یا ‏کشوری بودن را بسی کهنه و می دانم]، اما مساله دروغ بزرگی است که ترک ها بر آن اصرار دارند: جا ‏زدن مولانا به عنوان شاعری ترک زبان و رقص سماعی غیر واقعی و تصنعی به عنوان هنری از ترکیه.‏



در ادامه حک جمله “شاعر بزرگ ترک” بر قبر مولانا در قونیه، در بروشور این اجرای ضعیف و کسل ‏کننده تحت عنوان سماع دراویش، با انواع و اقسام اطلاعات دروغینی- از سوی گروه اجرا کننده:“گروه ‏موسیقی و سماع استانبول”- روبرو هستیم که در آن در چندین صفحه توضیح درباره مولانا، سماع و موسیقی ‏شرق، حتی یک بار نام ایران نیامده و در هیچ کجا اشاره ای نشده است که مولانا به زبان فارسی شعر می ‏گفته! از طرفی در تمام طول این چندین صفحه متن، تنها یک بار نام زبان فارسی آمده و آن هم در جمله ای ‏غلط و مغلق:“متن های آئین های موسیقی مولوی بر اساس غزل ها و رباعیات فارسی، عربی و متن های ‏نوشته شده به ترکی قدیم و جدید توسط مولانا و پسرش سلطان ولد و مولوی شناسان برجسته نوشته شده”!!‏

 

همان طور که در این جملات دیده می شود، با رندی تمام، متن های فارسی مولوی با متن های دیگر ترکیب ‏شده و از این جملات چنین برمی آید که مولانا به زبان ترکی هم شعر گفته و متن نوشته است، در حالی که این ‏شاعر بزرگ پارسی هیچ شعر یا متنی به زبان ترکی از خود بر جای نگذاشته و گمان غالب این است که ‏مولانا اصلا زبان ترکی بلد نبوده است. تمامی متون به جای مانده از مولا، فارسی و نه حتی عربی است: ‏مثنوی، دیوان شمس، فیه مافیه و مجالس اربعه. این میان زبان ترکی چه نقشی دارد و اصلا مولانا چه ‏ارتباطی با زبان ترکی دارد، سوال بزرگی است که بی پاسخ می ماند.‏

 

کار از این هم خراب تر می شود: در اولین سطور معرفی مولانا می خوانیم:“مولانا محمد صلاح الدین رومی ‏در بلخ افغانستان به دنیا آمد و غالب عمرش را در قونیه ترکیه زندگی کرد!” عجیب است که رندانه با آوردن ‏نام بلخ و قونیه، بلافاصله نام افغانستان و ترکیه آمده که مبادا مولانا اهل ایران تلقی شود، بی آن که اشاره ای ‏شود افغانستانی که به تازگی موجودیت یافته، چطور می تواند زادگاه شاعری در هشتصد سال قبل باشد؟‏

جز این اما مولانا کاملا تحت تاثیر فرهنگ و شعرای ایرانی بوده و به هیچ عنوان ربطی به شعرا و عرفای ‏ترک نداشته است. همین است که خود می گوید:‏

 

 

عطار شیخ ما و سنایی ست پیش رو

ما از پس سنایی و عطار آمدیم

 

جدای از همه این بحث، با اجرایی دروغین و کاملا غیر واقعی از سماع روبرو بودیم که به هیچ عنوان ربطی ‏به رقص و موسیقی اصیل سماع ندارد. تمام ارزش و جذابیت رقص سماع در حس واقعی نهفته در آن است که ‏دراویش حقیقی با موسیقی ای عرفانی در خلسه ای دیدنی فرو می روند و از زمان و مکان می گریزند، گویی ‏که در دنیای دیگری گام برمی دارند. این جا اما همه چیز در حد یک نمایش ناموزون تصنعی تقلیل یافته و ‏جوانکانی ناآزموده و نا درویش- و تنها بازیگرانی ناخبره- فقط می چرخند- بی آن که حتی بر زمین بنشینند و ‏‏”سماع” کنند!- و دائم مراقب هستند که فاصله شان را با هم تنظیم کنند و نظمی به حرکات تصنعی خود بدهند- ‏و عجیب این که هیچ گاه هم موفق نمی شوند.‏

 

باقی می ماند اداهای تصنعی مثل تعظیم به درویش استاد و تعظیم به صحنه های طولانی و کشدار و نامربوط ‏که دروغی بزرگ را بزرگ تر جلوه دهد. ‏