رستم و مامور امنیتی

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

فروردین ماه ۹۳ رو به پایان دارد. رئیس دولت “تدبیر و امید” در استان سنی نشین، پرچم “اهل بیت” و “مقام معظم رهبری” را برمی افرازد و در زادگاه رستم دستان “حماسه” را از نام او، حکیم طوس و شاهنامه تهی می سازد.

حقوقدانی که سرهنگ نیست، عبارتی گزینشی از قانون اساسی جمهوری اسلامی را بجای موادمتعدد تبعیض آمیز آن می نشاند: “بین پیروان اقوام و مذاهب تفاوتی وجود ندارد.” و نتیجه می گیرد: “در کشور شهروند درجه دو نداریم”.

منظوراز”کشور” ایران است که فردوسی در آن عجم زنده کرد به فارسی، سی و چند سال است که توسط “نظام مقدس” اداره می شود ومحمد جواد ظریف، وزیر خارجه اش، می گوید: “ما جامعه‌ای چندصدایی داریم.”

یکی از این “چند صدا” به “اصلاح طلبان” اختصاص دارد که رهبرانش در زندان خانگی هستند و تکلیف فعالینش را هم غلامحسین محسنی‌اژه‌ای- از عاملان اصلی سرکوب و سخنگوی فعلی قوه قضاییه، در نخستین نشست خبری خود در سال جدید، روشن می کند: “محاکمه غیابی برخی از فتنه‌گران سال ۸۸ در اسفندماه سال گذشته.”

یکی دیگر از “چند صدا” مواضع سیاسی رئیس جمهور پیشین را منعکس می کند که نظرش هم خیلی به نظر “حضرت آقا” نزدیک بود، تا اینکه درمذاکرات پنهانی “نظام مقدس”- “شیطان بزرگ” قرار شد تابلوی تعامل با سیاست جهانی بر سردر سرای “نظام” نصب شود.

آخرین خبرازطرفداران این “صدا” خواندنی است: “چند روز پس از اعلام شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی از جواد کریمی‌قدوسی٬ نماینده مجلس٬ رسانه‌ها خبر از لغو سخنرانی محمود نبویان در دانشگاه علامه به دلیل مخالفت مقام‌های دولتی داده‌اند. دفتر این نماینده مجلس نزدیک به جبهه پایداری٬ با انتشار اطلاعیه‌ای نوشت: “این سخنرانی، که قرار بود در نقد توافق‌نامه ژنو باشد، توسط «مدعیان آزادی بیان» لغو شده است. در اطلاعیه این نماینده مجلس٬ آمده است که دولت حسن روحانی «علی‌رغم تاکید بر آزادی نقد، صدای منتقدان را بر نمی‌تابد. سرکوب نقد و منتقد آن هم در فضای علمی و آکادمیک سنخیتی با ادعای اعتدال و آزادی بیان ندارد» و بر خلاف قانون اساسی است”.

خبر بالا – که متن آن عمدا بدون کمترین تغییر آمده است- نیازی به توضیح ندارد و وضعیت یکی از” چند صدای خودی” را نشان می دهد؛ تا چه رود برصداهای “غیرخودی” که مشت نمونه خروارش در هفته آخر فروردین هم کم نیست.

معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی وکیل شناخته شده ایرانی درنامه ای خطاب به حسن روحانی، می نویسد: “در مراجعات مکرر خود به دادستانی وقتی در خواست قانونی خودم را طرح می‌کردم، آقای دادیار می‌گفتند قانون اجازه نمی‌دهد. بعد مواد قانون را برایش می‌خواندم، می‌گفت دادستان رضایت نمی‌دهد. تقاضای ملاقات با دادستان می‌کردم، دادستان از نظر‌ها پنهان بود. نامه می‌نوشتم. اما چون نامه‌ها ثبت نمی‌شد، پی گیری نامه بی‌معنی می‌بود.”

همسر وکیل عالیقدری که نه تنها “شهروند درجه دو”، بلکه زندانی محروم از حقوق قانونی خود است، گفتی از زبان ملتی حجت تمام می کند: “ما این ظلم‌ها را فراموش نمی‌کنیم… ما دست از طلب خود که اعادهٔ دادرسی عادلانه و قانونی، مرخصی، درمان و تغذیه و بهداشت زندانی و ملاقات و تلفن است بر نمی‌داریم و با امید به آزادی و لغو احکام نا‌عادلانه شب را صبح می‌کنیم!”

علی رضا پیری، دندانپزشک تبریزی “شهروند درجه دو” دیگری است که به گفته خانواده اش از ۳ سال و ۳ ماه پیش ناپدید شده و تاکنون هیچ یک از پی گیری ها در تبریز و تهران به نتیجه ای نرسیده است و مسئولان هم هیچ پاسخی نداده اند.

بر اساس آخرین گزارش ها، دراویش گنابادی حتی برای گرفتن کاربا اشکال تراشی روبروهستند. باید از مسیراحضار، تکمیل فرم اداره اطلاعات بگذرندتا بتوانندجواز دریافت کنند.

اعدام ها بعد ازوقفه نوروزی آغاز شده است واکنون زنی بنام ریحانه که مورد تجاوز یک مامور امنیتی سابق قرار گرفته، بعدازهفت سال انتظار برای بخشش، همین چهارشنبه به پای چوبه دار می رسد وتا به اینجا برسد به چهره ای جهانی تبدیل شده است.

احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، از تهران می خواهد تا حکم اعدام ریحانه را متوقف کند. دلیل هم می آورد: “برای خانم جباری دادگاه عادلانه‌ای برگزار نشده است.”

آخرین خبرها از این “شهروند درجه دو” که مورد تجازو یک “شهروند درجه یک” قرار گرفته است وبجرم دفاع ازخودش باید اعدام شود، تکان دهنده است: “عصر سه شنبه ( دیروز) مسئولی به بند زنان رفته وخواسته ریحانه را با خودش ببرد. ازآنجا که محکومان به اعدام را به بهانه‌های مختلفی عصر روز سه شنبه از بند خارج می‌کنند و صبح چهارشنبه دار می‌زنند، همه زندانیانی که داخل بند بودند دور ریحانه حلقه می‌زنند و می‌گویند ما نمی‌گذاریم او را ببرید. بالاخره بعد ازدو ساعت درگیری بین مسئولان زندان و زندانیان، آنها ریحانه را با خود برده‌اند.”

و حالا که چهارشنبه به پایان می رسد، چشم ها نگران ریحانه است.

 دولت روحانی براعدام یک “شهروند درجه دو” چشم بسته وبرای نشاندن یک “شهروند درجه یک” بر کرسی نمایندگی سازمان ملل پاها را در یک کفش کرده است: ابوطالبی٬ تنها گزینه برای سازمان ملل است. رضا تقی زاده- تحلیلگرسیاسی- زیر عنوان دیپلماسی سازش یا چالش؟ نگاهی داردبه ماجرای حمید طالبی، یکی از گروگان گیرهای سفارت آمریکادر تهران که بعدها به مقامات نان وآبدار سیاسی رسید وحتی متهم به شراکت در قتل یک فعال سیاسی خارج از کشوراست.

وقتی برفردوسی ورستم خط فراموشی می کشند، دیگر تکلیف ریچارد فرای

ایران شناس برجسته روشن است؛ مردی که حیات خود رادر عشق “ایران” گذراند و برای خواب ابدی اصفهان را انتخاب کرد. چه می دانست که یک “شهروند درجه یک” برمسند امام جمعه اصفهان او را “زباله و جاسوس” خواهد خواند؟

فروردینی دیگر به پایان می رسد. درهای جمهوری اسلامی بر همان پاشنه سی وچند بهار رفته می گردد. راه برعاشقان ایران بسته و دروازه ها بروی امنیتی ها و سپاهیان “نظام” چهارتاق گشوده است. درروزهایی که جمهوری اسلامی درعمل روسیه را در اشغال گام به گام اوکراین همراهی می کند، یک “شهروند خیلی درجه یک” که سرتیپ امیر علی حاجی زاده- فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران باشد؛ می گوید: “ایران مانع سقوط حکومت بشار اسد رییس جمهوری سوریه شد. ۸۶ کشور دنیا ایستادند و گفتند حکومت سوریه باید عوض شود و بشاراسد برود ولی چون نظر ایران این نبود آنها شکست خوردند.”

دستان پوتین- اسد ـ خامنه ای بهم می رسد ودرتحلیل هافینگتون پست به صورت تیتر بسیار بامعنائی در می آید: “سوریه، کارت پرهزینه برای ایران.”

خانم ها! آقایان!

فروردین را پشت سر می گذاریم. حتی رئیس دیر سال شورای امنیت ملی که به گفته امیرمحبیان بخاطر”سوابق و نگاه امنیتی خاص تبحر لازم را در این مورد “داشت و برای ریاست جمهوری نامزد شد، نمی داند که “اهل بیت”، “رهبری معظم” وماموران امنیتی آنها نمی توانند، رستم را از شاهنامه برانند و درگوش تاریح روایت وارونه بخوانند.

تنها، همین ابیات حکیم طوس درمعرفی رستم دستان، تلاش سی ساله “نظام” برای تغییر سیمای ایران را بر باد می دهد:

همان مادرم دخت مهراب بود

کزو کشور سند شاداب بود

که ضحاک بودش به پنجم پدر

ز شاهان گیتی برآورده سر

نژادی از این نامورتر کراست

خردمند گردن نپیچد ز راست

برون رفت مهراب کابل خدای

سوی خیمه زال زابل خدای

گزین کرد پس “رستم زابلی”

ز گردان شمشیر زن کابلی

چگونه است کار تو با کابلی

چه گویند از “رستم زابلی”

در اندیشه‌ی مهتر کابلی

چنان بد کزو «رستم زابلی»

که رستم یلی بود در سیستان

منش کرده‌ام رستم داستان

سر گرد دارد و ریش دو شاخ

کمر بند باریک و سینه فراخ