پیش از عید

نویسنده

» نگاهی به فیلم "تجریش ناتمام..."

سینما/ اکران تهران، مهرداد زمانی: فیلم “تجریش ناتمام…” دومین ساخته ی پوریا آذربایجانی پس از فیلم “روایت های ناتمام” است که روایت ِفرصت دوباره ای ست که برای یک اجرای ناتمام فراهم می شود. سرور (شقایق فرهانی) و امیر (محمد رضا فروتن) دو همکلاسی ابتدای دهه ی ۷۰ دانشکده‌ی سینما و تئاتر، پس از بیست سال دوری، به بهانه ی اتمام و اجرای نمایش ناتمام دوران دانشجویی شان یک روز مانده به عید ، در تجریش وعده ی دیدار می گذارند. همان اوایل فیلم مشخص می شود که این دو، در دوره ای عاشق هم بوده اند که پس از ازدواج “سرور”، این رابطه گسسته شده و ناتمام مانده است. فیلم ازاین منظر بر شبیه سازیِ تماتیک بین اجرای ناتمام نمایش “مشهدی عباد” - که انتخاب این نمایشنامه برای این مساله از حیث مضمون، انتخاب مناسب و هوشمندانه بوده - و داستان ناتمام این عشق قدیمی بین “سرور” و “امیر”، بنا نهاده شده است. اما مشکل اصلی فیلم، درهمین مساله است که در فیلمنامه، برای بازسازی این رابطه بر اساس روند طبیعیِ داستان مایه زیادی وجود ندارد. آنها بعد از این دیدار مجدد، به طرز ناباورانه ای در همان روز، به سراغ دوستان قدیمی خود می روند. دوستانی که هریک به نحوی درگیر زندگی تازه ی خود شده اند. طراح لباس، معلم هنر، کافه دار و برج ساز و…

در نگاه اول و برداشت فرامتنی می توان گفت که فیلم روایت زندگی بخشی از یک نسل است که در آستانه ی چهل ساله گی، از جوانی و آرزوهای خود دور افتاده است. اما در نگاه درون متنی، فیلم در روایت این خرده داستان ها که در دل داستان اصلی قرار می گیرند، داستان اصلی خود را فراموش می کند. “تجریش ناتمام…” به همه ی این داستان ها ی کوچک ، بیش از داستان خود این دو نفر می پردازد، چنانچه زندگی آنها را در همان بازه ی محدود، به طور سر راست و بی لکنت روایت می کند اما در مورد “امیر” و “سرور”، همه ی حرف ها درلایه ای از حجب و حیا و شرم بیان می شود. آنها در حالی نسبت به هم با رفتاری رسمی دیدار می کنند، که در دیدار با دیگران راحت و بی قید، همچون دوران گذشته شان برخورد می کنند. در حالی که برای دو دوست قدیمی که در آستانه ی ازدواج با یکدیگر بوده اند و حالا بعد از بیست سال دوباره دیدار می کنند، این حجب و پوشیده گی غیر معمول می نماید. می توان گفت که کارگردان در بازسازی لحظات خاص زندگی، که در نمایش جزییات نمود می یابد، ناتوان بوده، چنانچه با استفاده از دم دستی ترین تمهید، تمام لحظات باهم بودن ِ این دو را در قالب کلیپ واره هایی از ترانه های قدیمی ِپخش شده از ضبط ماشین می گذراند. فیلم کولاژی ناموزون از این نماهنگ هاست. در حالی که این دو طبعا و به حکم زندگی، باید از گذشته و لحظات خاص زندگی خود بگویند و سوالات بسیاری از بیست سال دوری شان از هم بپرسند.

برای تبین بیشتر، در مقام مقایسه، به عنوان ساده ترین نوع تحلیل، می توان به فیلم “پیش از غروب” (Befor Sunset) به عنوان یک نمونه ی متعالی این گونه اشاره کرد. در آن فیلم “جسی” و”سلین” پس از سالها دوری از هم، خاطرات تنها روزی را که سالها پیش با هم گذرانده بودند، بازروایت می کنند و البته، کیفیت گذران ِاین سالهای دوری را نیز، از هم جویا می شوند. حال اینکه “امیر” و “سرور” در حالیکه پس از سالها رفاقت، از گذشته ی رفته بر خود و خاطرات مشترک چیزی نمی گویند و فقط ترانه می شنوند.

فیلم “تجریش ، ناتمام…” در عین جذاب بودن موضوع و طرح کلی اندیشیده شده اش، بیش از هر چیز از نبود جزییات زندگی میان دو شخصیت اصلی صدمه دیده است، به نحوی که این دو بر خلاف شخصیت های فرعی داستان همچنان ناشناخته باقی می مانند. جزییاتی که می توانست بازتاب دهنده ی عمر رفته بر یک نسل ناراضی باشد.