از خارج شدن ما در هراسند

نویسنده

asiehamini.jpg

آسیه امینی

چند نفر از فعالان زن و فعالان مدنی ممنوع الخروجند. چرا؟ زنان در تعامل با دنیای بیرون، چه چیزی را طلب می کنند یا ‏فرا می گیرند که از خروج آنها ممانعت می شود؟ این داستان را در گفت و گو با پروین اردلان پی گرفته ایم. داستان را از ‏زبان خودش بخوانیم. ‏

parvinardalan833.jpg

‎ ‎در چه زمانی ممنوع الخروج شدید؟ علتی که به شما گفته شد چه بود؟‏‎ ‎

برای دریافت جایزه اولاف پالمه راهی سوئد بودم و اتفاقا قبل از سفر برای اطمینان چک کرده بودم که اگر ممنوع الخروج ‏هستم، بدانم و نبودم. برای همین وقتی در هواپیمای ایرفرانس ( که در واقع خاک کشور فرانسه بود) به من گفته شد که از ‏هواپیما پیاده شوم برای اینکه پرونده باز دارم، خیلی تعجب کردم. اما خودم تصمیم گرفتم برگردم. ‏


‎ ‎چرا؟‎ ‎

برای اینکه مطمئن بودم کاری نکرده ام که به خاطرش از ماندن بترسم و قصدم این بود که بروم و برگردم. اگر می رفتم، ‏ممکن بود نتوانم برگردم یا اینکه برخوردهای دیگری پیش بیاید. درواقع من به مجریان قانون که خود کار غیر قانونی ‏مرتکب شده بودند احترام گذاشتم. ‏


‎ ‎علت غیر قانونی بودن آن را چه می دانید؟‎ ‎

چون اگر کسی ممنوع الخروج باشد، نهادی به نام اداره گذرنامه است که باید پاسخگو باشد. وقتی از گیت رد می شوی، ‏پاسپورتت بدون مشکل یا ایرادی کنترل می شود و مهر خروج می خورد، نشان دهنده این است که در روند خروج تو از ‏نظر اداره گذرنامه مشکلی وجود نداشته است. بنابراین اگر بعد از آن اعلام کنند که ممنوع الخروج شده ایم، به معنی این ‏است که یا تصمیم امنیتی جدیدی با سرعت – و بدون طی شدن مراحل قانونی – گرفته شده، یا اینکه به عمد می خواهند ‏کاری کنند که با اعتراض ما روبرو شوند و بعد خود ما را متهم به جوسازی کنند. گویا خودشان می خواهند سروصدا براه ‏بیفتد. ‏


‎ ‎چرا؟! این موضوع چه فایده ای برای آنها دارد؟‏‎ ‎

به نظر من با مقاومت ما کاری ندارند، به پوشش خبری اش کار دارند. آنها از ارتباط ما با دنیای خارج از ایران در هراسند. ‏حاضرند هزینه پوشش خبری را بدهند اما در دراز مدت این هراس و رعب و وحشت از سفر به خارج از کشور را در بین ‏فعالان ایجاد کنند تا از هر گونه رابطه ای با فعالان اجتماعی و مدنی حارج از کشور پرهیز کنند. به ما معترضانه می گویند ‏چرا سرو صدا می کنید! در حالی که به نظر من آنها آگاهانه با ایجاد این سرو صدا، در تلاشند که هراس را حاکم کنند تا ‏کسی فکر نکند که چرا ممنوع الخروج شده، بلکه به این فکر کند که اگر به هر علتی بخواهد از کشور خارج شود، ممکن ‏است مانع شوند و حتی برخورد کنند. این مساله فقط هم مربوط به زنان نیست و فعالان دانشجویی، کارگری، اجتماعی و ‏سیاسی را هم شامل می شود. به هر حال تاکتیک هایی که به کار برده می شود، همان تاکتیک های قدیمی است. شاید اگر ‏فشار افکار عمومی نباشد، به جای ممنوع الخروج شدن، در فرودگاه ربوده شویم! ‏


‎ ‎چرا از خروج فعالان می ترسند؟ مگر قرار است در این ارتباطها چه اتفاقی بیفتد؟‎ ‎

اساس جنبش های اجتماعی بر تعامل و ارتباط گسترده گذاشته شده. امروز رسانه ها بخشی از این نقش را به عهده گرفته اند ‏و بنابراین ممنوع الخروج کردن چندان هم سلاح خوبی نیست. ولی برای کشورهایی با سابقه دیکتاتوری و غیر دموکراتیک، ‏همیشه وحشت از ارتباط وجود داشته برای اینکه قدرت کنترل بر مردم را از دست می دهند و چون همیشه از ابزار زور ‏استفاده می کنند، بنابراین هر ارتباطی می تواند این نظم مرد سالارانه را بشکند. ولی این ممکن نیست و در دنیای امروز ‏فقط یک راه ممکن است و آن ایجاد وحشت است. نه اجازه ورود بدهی و نه اجازه خروج. فقط این نیست که جلوی خروج را ‏بگیرند از آن طرف هم ایجاد رعب و وحشت می کنند. مثلا عشا مومنی می گوید من می خواهم تصویر دیگری از ایران به ‏امریکا ببرم. می خواهم نزد استادان و دانشجویان امریکایی از کنشگران زن ایرانی تصویری دیگر نشان بدهم. تصویری ‏مثبت. ولی با او هم برخورد می شود. برخوردی که در واقع نقض تز اوست. ‏

بنابراین اگر برخوردها با کنشگران مدنی بیشتر شود. نتایج زیان بار آن بسیار شدیدتر است. زیرا کنشگر مدنی به دنبال ‏اثبات روابط تعاملی است. در واقع دولتها می خواهند انحصار هرگونه ارتباط با خارج از مرز را در دست داشته باشند. نمی ‏خواهند این اجازه به فعالان مدنی و گروه های غیر دولتی داده شود. مثلا در مورد مسائل فلسطین، اگر یک سازمان غیر ‏دولتی بخواهد برای ایجاد کنش اجتماعی با گروه های زنان رابطه ایجاد کند، با مقاومت یا دخالت دولت روبرو می شود. ‏مگر اینکه از کانال های مشروع از نظر حکومت وارد شود مثلا از طریق بسیج. ‏


‎ ‎چه اقداماتی برای رفع این ممانعت انجام داده اید؟‎ ‎

برگه ای دادند از طرف دفتر امور گذرنامه مربوط به ریاست جمهوری که بروم دفتر خیابان افریقا. قبل از رفتن به من ‏زنگ زدند و گفتند اینجا نیایید به ما مربوط نیست به معاونت امنیت مراجعه کنید. من پی گیری نکردم. بعد احضاریه آمد. ‏رفتم معاونت امنیت که آنجا در مورد اتهام جدیدی تفهیم شدم که در مورد فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق نوشتن و انتشار ‏مطالب در سایت های زنستان و تغییر برای برابری بود. من اتهامات را رد کردم و در مورد پاسپورت پرسیدم. گفتند برای ‏چه می خواهی؟ گفتم می خواهم به سفر بروم. گفتند دعوتنامه بیاور. من نبردم و اعلام کردم که دادگاه صلاحیت اظهار نظر ‏درباره این موضوع را ندارد. چند روز بعد دوباره رفتم. دوباره از من دعوتنامه خواستند. من گفتم در صلاحیت دادگاه نیست ‏که دعوتنامه سفرم را مطالبه کند. بازپرس گفت پرونده را فرستاده به شعبه 13. از همانجا پی گیری کن. رفتم شعبه 13. ‏گفتند تا تشکیل دادگاه نمی توانیم کاری کنیم. دادگاه که تشکیل شد، بعد از دادگاه سراغ پاسپورتم را از قاضی شعبه 13 ‏گرفتم. گفتند باید منتظر حکم بمانی و البته ربطی هم به ما ندارد چون پاسپورت را جای دیگری ضبط کرده! حکم را هم که ‏دادند، فعلا درخواست تجدید نظر داده ایم و منتظر نتیجه ایم. ‏