امید معماریان
info
نسیم سربندی هم در حوزه زنان وهم در حوزه دانشجویی مشارکتی فعال دارد. وی در گفت وگویی تفصیلی با روز مشکلات فعالیت در هر یک از این دو حوزه را برمی شمرد. این گفت وگو را می خوانید.
شما از جمله زنان جوان فعال در جنبش زنان و جنبش دانشجویی هستید. با توجه به مشاهدات و تجربه کار مشترک در دو حوزه چه تفاوت های عمده ای بین نسل بیست-سی ساله ها و میانسالان جنبش زنان وجود دارد؟ درنوع مطالبات، روش های پیگیری این مطالبات، استمرار وتداوم و همچنین روحیه؟
نیروهای جوان و جدید جنبش زنان علیرغم این که با فردیت گرایی دنیای مدرن درگیرند نوعی حس وظیفه اجتماعی برای عمل جمعی را نیز دارند. این نسل در دنیای دوگانه ای بزرگ شده اما در گیر و دار تناقض ها نمی افتد و آن ها را مانعی برای فعالیتش نمی یابد. ولی به همان میزان که نسل جدید با انرژی و پرتوان و خلاق است، صبر و تحمل آن برای رسیدن به اهداف نیز پایین است و البته این ناشی از سرعت دنیای مدرن است. آن ها چندان قائل به قالب ها و تقسیم بندی های ایدئولوژیک نیستند و مانند اکثر نیروهای فعال در گذشته که قائل به مزربندی بودند، در فعالیت ها مرزبندی های خشک ایدئولوژیک را در نظر نمی گیرند. نسل جدید فردگرایی، آزادی و برابری حقوق را در زندگی روزمره و روابطش تجربه می کند. باورهای فمینیست های جوان حتی در خصوص مناسبات جنسیتی بیشتر به برابری نزدیک است. آنها توهین شخصیتی از طریق تذکرات و برخوردهای پوششی را کمتر از نسل قبل می پذیرند. گرچه بر مطالبات نسل قدیم همچون تغییر قوانین اصرار می ورزند اما در این راه بی پرواتر و پویاتر از گذشتگان عمل می کنند.
به نظرت چه اقداماتی طی دوسال گذشته توسط جنبش زنان انجام شده که راهی به جز انجامش نبوده؟ آیا اگر دو سه سال به عقب برگردید چیزی وجود دارد که به صورت دیگری انجام داد؟
با توجه به هزینه هایی که بر جنبش زنان تحمیل می شود، رفتار واکنشی نسبت به این برخوردها را نمی توان انتظار نداشت. از سویی دیگر نباید از کنش هم غافل شد. ورود زنان به خیابان ها برای عمومی کردن مطالبات کنشی بود که از رهگذر آن گروه های متنوعی از زنان جذب جنبش زنان شدند. حتی کمپین یک میلیون امضا کنشی بود که نیروهای بسیاری را حول درخواست برای تغییر قوانین تبعیض آمیز گرد آورد. این کنش ها لازمه یک حرکت رو به جلو است و هرچه حرکت ها فراگیر و عمیق تر می شود هزینه ها نیز افزایش می یابد.
اگر گروه های زنان دو سال پیش تلاش پویاتر و بیشتری برای جلوگیری از سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها انجام می دادند و تهدیدهای ناشی از روی کار آمدن دولت جدید در مدارس و دانشگاه ها (مثل تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و طرح تغییر کتب درسی در مقاطع تحصیلی) را پیش بینی می کردند، شاید امروز شاهد اعتراضات گسترده تری نسبت به اجرای این دیدگاه های واپس گرایانه می بودیم.
برای کسی که دو حوزه مختلف فعالیت های اجتماعی را تجربه می کند، چه تفاوت ها واشتراکاتی درمیان جنبش زنان و حرکت های دانشجویی می بینید؟
بین این دو تفاوت های عمده ای وجود دارد. نسل جدید جنبش زنان اکثرا دانشجو هستند اما وقتی وارد فضای حرکت های زنان می شوند با نوع فعالیت و اهداف متفاوتی مواجه می شوند. البته تا پیش از این تصور می کردم که ساختار فعالیت های زنان متفاوت و دموکراتیک تر است که متوجه شدم تنها در بعضی از بخش ها بدین صوررت است اما به نسبت، از ساختار فعالیت دانشجویی بهتر است. به راحتی می گویم در جنبش دانشجویی برای فعال شدن باید پوست کلفتی داشته باشی و با سر وگردنی از همه بلندتر(به لحاظ توانایی، استعداد، تجربه و اعتماد به نفس) وارد حرکت های دانشجویی شوی. ساختار مردسالارانه سد راهبرخی کسانی است که می خواهند در دانشگاه فعالیت کنند. حرکت های دانشجویی مقطعی و واکنشی است. البته این موضوع به دلیل برخوردهای سه یا چهار سال اخیر با دانشجویان نیز است. تنوعات کوچکی دیده می شود اما شاید کافی نباشد.
در جنبش دانشجویی بیشتر مردان فعالیت می کنند و هنوز هم با محدودیت هایی زنان را می پذیرند. از طرفی تحدید آزادی بیان، اندیشه و آزادی های فردی مسئله ای است که در هر دو جنبش وجود دارد. گرچه به نظر می رسد در درونی کردن این نقاط اشتراک هر دو ضعیف عمل کرده اند و پیوندهای سستی برقرار شده است. کمیته های زنان انجمن ها و فعالیت های دیگر گروه ها در دانشگاه ها، تحت نام فعالیت های زنان، تا حدودی کم رونق هستند و حتی در بسیاری از تشکل ها مردان، زنان را به عنوان گروهی که صرفا باید برای کسب حقوق خود تلاش کنند می پذیرند و اگر دختری وارد حوزه فعالیت های صنفی، سیاسی شود از وی انتظار دارند هنجارهای گروه های مردسالار را رعایت کند.
فکر می کنم جنبش دانشجویی و زنان در حال حاضر در میزان هزینه هایی که می دهند و فشارهایی که متحمل می شوند، اشتراک دارند. گرچه اعتقاد دارم بهتر است دانشجویان مناسبات جنسیتی و روش های نوین فعالیت موجود در گروه های زنان را الگوی خود قرار دهند و در مسائل سیاسی و صنفی فراجنسیتی بیندیشند. شاید بهتر باشد هر دو گروه بر روی فعالیت های مشترک بیشتر کار کنند و پیوندشان را محکم تر سازند گرچه عرصه فعالیت دانشجویی مقطعی و گذرا است و جنبش زنان بدین گونه نیست و این خود مشکلاتی ایجاد می کند. سر دادن شعار دموکراسی خواهی و التزام به حقوق بشر کار آسانی است اما تحقق آن بسیار سخت است و زمینه فعالیت مشترک میدانی برای آزمون تجربه ی دموکراسی خواهی است.
تغییرات دولت چقدر در فعالیت های خرد درسطح دانشگاه ها تاثیر می گذارد؟ مثلا یک دولت اصلاح طلب خاتمی با یک دولت اصول گرای احمدی نژادی چطور می توانند روی کار شما تاثیرات متفاوتی بگذارند؟
مسلما تغییرات موجود در عرصه حاکمیت بر فعالیت های اجتماعی تاثیرگذار است. فشارهای روزافزون دولت احمدی نژاد برای از میدان به در کردن فعالین دانشجویی با ترفندهای گوناگون فضای سرکوبی ایجاد کرده که دانشجویان را به انفعال کشانده است. البته این به معنای تأیید عملکرد اصلاح طلبان در دانشگاه نیست. نگاه بدبینانه به اصلاح طلبان پیامد نگاه از بالا آنان به جنبش دانشجویی است. ورود دوباره گفتمان برابرخواهی به دانشگاه ها گرچه پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات صورت گرفت، به نظر من به میزان زیادی نتیجه فعالیت پررنگ زنان در جامعه و حرکت های جدید جنبش زنان بوده که با دوران اصلاحات همسو شد.
اگر مسایل زنان در دانشگاه را هم بخشی از جنبش زنان بدانیم، نظرتان درمورد طرح اسلامی کردن دانشگاه ها، که برخی می گویند همه آنچه از اسلامی کردن مد نظر دارد برمیگردد به رابطه زن ومرد وجداسازی، چیست؟
فکر نمی کنم طرح اسلامی کردن دانشگاه ها تنها به رابطه زن و مرد محدود بماند، گرچه جداسازی بخش مهمی از آن است. اسلامی کردن علوم انسانی و بازنگری در کتب و رشته های دانشگاهی مسئله ای است که نمی توان از آن درگذشت. جلوگیری از حضور روزافزون زنان در دانشگاه ها، تفکیک جنسیتی (در کلاس های درس، سرویس های دانشگاه و…)، اعمال آیین نامه های پوششی، تبلیغ و ترویج گفتمان ضد اندیشه های برابری طلب و فمینیستی از طریق متون دروس عمومی، ایجاد مانع بر سر حضور اساتید زنان در گروه های دانشگاهی و یا مراتب بالای مدیریتی دانشگاه ها اتفاقی است که امروز شاهد آن هستیم. امروزه در دانشگاه ها تلاش بسیاری برای ریشه کن کردن حضور زنان در اجتماع و برگرداندن آنها به خانه ها با روشی نرم صورت می گیرد. شناسایی این برخوردها و مقابله با آنان نقطه عمل فعالین دانشجویی در دانشگاه ها است.
چه تفاوت ها وشباهت هایی بین ۱۸ تیر ۷۸ برای جنبش دانشجویی و ۲۲ خرداد ۸۵ برای جنبش زنان وجود دارد؟
به نظرم هر دو واقعه یاد شده حرکتی مدنی بودند که از سوی دو جنبش پویای اجتماعی شکل گرفتند. حرکت های مدنی که پیامد های مثبت و منفی داشندت. در هر دو برخورد سخت حاکمیت و تا حدی ریزش نیروها و هزینه ی بالا که در نتیجه ایستادگی نیروهای دو جنبش بود، را دیدیم. البته جنبش زنان پس از 22 خرداد 85 به صورت پویا و سریع کمپین یک میلیون امضا را راه اندازی کرد و توانست نیروهای ریزش کرده را بازیابی کند.
از طرفی واقعه 18 تیر در دوران اصلاحات روی داد و دانشجویان انتظار برخورد سخت حاکمیت را نداشتند. آنها حتی تصور حمایت گروه های اصلاح طلب را داشتند که این اتفاق نیفتاد و در کنار سرخوردگی به وجود آمده در جنبش دانشجویی و انفعال بخشی از بدنه دانشجویی، حرکت جدیدی جهت فاصله گیری از قدرت و احزاب در پبش گرفته شد. در جنبش زنان که از ابتدا این فاصله گیری از حاکمیت وجود داشته و تجمع 22 خرداد 85 در دوران دولت اصولگرا شکل گرفت، انتظار چنین برخوردی می رفت و سرخوردگی ناشی از آن مانعی برای بازیابی به وجود نیاورد.