برف و بلوط و ماه…
درباره ادبیات و هنر و زندگی
” برف و بلوط و ماه” سومین وبلاگ برگزیده ی هنر روز است. نویسنده این وبلاگ مختار شکری پور است و در چند زمینه نقد و مصاحبه و مقاله، در حوزه های سینما و ئاتر، ادبیات فعال است.
مختار شکری پور درباره وبلاگ خود می نویسد: من مختار شکری پور. متولد شهریور 1349. زاده ی نودشه(شهری، تابع شهرستان “پاوه”ی استان کرمانشاه). دانش آموخته “زبان و ادبیات فارسی” از دانشگاه رازی کرمانشاه در سال 1378. روزنامه نگار، شاعر و مترجم زبان و ادبیات کردی.
کار در مطبوعات را از سال 1379 با نوشتن نقدها و انجام مصاحبه های سینمایی و تئاتری ونقدها ومصاحبه ها و مقالات ادبی آغاز کرد. مطالب او در روزنامه های مختلفی از جمله شرق، همشهری، اعتماد، آزاد، ملت، اعتماد ملی، کارگزاران، همبستگی، تهران امروز، فرهیختگان و… چاپ شده است.
وی مدتی ست که مشغول ترجمه شعر و داستان کردی است و درصدد انتشار گزیده ای از شعر شاعران معروف کرد است.
از این وبلاگ نقدی را با عنوان « نقد نمایش کالیگولا » انتخاب کرده ایم. توضیح دیگر اینکه این مطلب به تاریخ ۲۰مرداد ۸۹ درصفحه ۱۲ (آخر) روزنامه فرهیختگان چاپ شده است.
این نمایش که بر اساس «کالیگولا» آلبر کامو به صحنه رفته با حمایت بخش خصوصی و در راستای تئاتر متکی بر گیشه اجرا شده است.
« کالیگولا » داستان امپراطور دیوانهای در روم باستان است که با مرگ خواهرش پس از یک غیبت چندروزه به قصرش باز میگردد، اما به تدریج دچار تغییرات رفتاری عجیبی شده و به یک هیولای مستبد، زورگو و تنها تبدیل میشود.
غنیزاده کارگردان این اثر از فشار شورای نظارت مرکز هنرهای نمایشی بر حذف دو کلمه اقتصاد و عدالت از متن این نمایش در حال اجرا و امضای یک تعهدنامه از پذیرش مسئولیت تشویق تماشاگران مخالف توسط کارگردان، خبر داده بود.
اجرای نمایش «کالیگولا » 16 خرداد در تماشاخانه ایرانشهر آغاز شد. رامبد جوان، صابر ابر، فرزین صابونی، رضا بهبودی… بازیگران این نمایش بودند.
http://hanasoora. blogfa. com/
کالیگولا، متکی برطراحی صحنه ای نه چندان کارآمد
این کالیگولا فقط به دکورآشپزخانه اش می بالد
نمایشنامه”کالیگولا”اثر”آلبرکامو” با طراحی وکارگردانی”همایون غنی زاده” درسالن شماره یک تالار ایرانشهر تا پایان مرداد ماه در حال اجرا است. بعید است کسی اهل تئاترو ادبیات باشد ولی با این اثر درخشان و اندیشمندانه حداقل آشنایی نداشته باشد. اثری که نویسنده در آن، چهره خشن و بیمارودر نهایت مفلوک استبداد و زوال آن را با نگاهی فلسفی نمایانده و خاستگاههای آن را تحلیل کرده است. “کامو “دراین میان هم، تقابل نگرش مبتنی بر پوچی و گریزنده از مفهوم و انسان”کالیگولا”را با ماهیت حقیقی انسان نشان داده و جاودانگی را درقالب مشی انسان گرایانه “کرآ” هنرمند مطرح کرده است. مضمون این متن بسیارعمیق است و نگاه نویسنده به موضوع تلخ آن نیز، ظریف و حیرت انگیز و ستودنی است وکلیت این درونمایه در نمایش “کالیگولا “هم تا حدودی منعکس شده است و در مقیاس تئاتر ما هم مقبول است اما همه اینها دلیل آن نمی شود که از ذکر نکاتی در خصوص اجرای”همایون غنی زاده” ازاین متن با توجه طراحی صحنه ولباس پر هزینه، تا حدودی خنثی و نه چندان ضروری و ریتم کسل کننده آن، صرف نظر کنیم.
طراح وکارگردان این نمایش، برای اجرای ایده ای که آن را خیلی خلاقانه پنداشته اند ؛ دکوری عظیم اجرا کرده و سنگینی آن را بر دوش تماشاگران نمایش که قیمت بیست هزار تومانی آن دچارسوء تفاهم شان کرده است افکنده و این در صورتی است که این دکور، جز پدید آمدن فضایی شیک و واقعی از یک آشپزخانه با چند کارکرد ؛ حاصل ویژه زیبایی شناسانه تماتیکی برای نمایش در بر نداشته است. یعنی القاء مفاهیم این متن چندان متکی به این دکور نیست و بستر چندان زیبایی شناسانه ای هم، که مبتنی بر تمهیدات اجرایی تئاتری نو برای انتقال مفاهیم متن باشد را در اجرا فراهم نمی آورد. البته سرمایه گذار این نمایش حق انتخاب هر دکوری رادارد اما آیا این دکوری که بیشتر زیبایی بصری چشم نوازی در مقابل چشمان مخاطب گشوده است و گمان می رود عامل بالا بودن قیمت بلیط نمایش شده است ؛ ارزش محروم کردن مخاطب متوسط علاقمند از اجرای این اثر جهانی را دارد؟ آیا طراحی و رسیدن به ایده های خلاقانه ساده اما مبتکرانه ؛ نمی توانست مفیدتر وموثر تراز ساختن این دکور پر هزینه باشد؟! در واقع این دکور، نسبت به هزینه آن، چه کمک قابل توجهی به اجرای بهتر اثر کرده است جز اینکه با ترسیم فضای واقعی یک آشپزخانه مدرن که فکر کنم نماد کاخ “کالیگولا “هم تصور شده است، ضعف ها وکاستی های نمایش را پو شانده و کنش مندی تئاتری خاصی نیز به اجراهای قبلی این متن نیفزوده ایم. اینکه مخاطب با امضای نمایشی و بصری خاصی از جانب”همایون غنی زاده “در برخورد با این متن روبرو نیست. البته ایجاد حسی سرد و خشن در این فضای شیک و مرتب، به اضافه عملکرد دینامیکی آدم ها، که نشان دهنده مسخ شدن آنها است و همچنین شیوه و فرم راه رفتن شان روی خطوطی فرضی، که دیگران هم پیش تراز این روی آنها عبور کرده و نباید در شمارخلاقیت های غنی زاده به حساب آوریم، را می توان از کارکرد های این طراحی صحنه و لباس دانست و بر نگارنده هم مشهود است اما جای پرسش اینجاست که آیا پرداخت به این امر، با توسل به طراحی ساده تر وکم هزینه ترودر عوض با تاکید بر تمهیداتی تازه و خلاق میسرنبود؟! کاش کارگردان به جای این همه انرژی گذاشتن روی طراحی صحنه با این حجم وسیع که مخاطب ظاهر بین را اغوا می کند اما نشانه گذاری بصری چندان ویژه ای هم در آن مشاهده نمی شود ؛ فکری به کند نشدن ریتم نمایش و موجز کردن نمایشنامه بلند اما پرمغز”آلبرکامو” می کرد.
بازی”صابر ابر”در نقش”کالیگولا” هم حد اقل برای نگارنده، نچسپ و در جاهایی انزجارآور بود چرا که در ترسیم چهره یک دیکتاتور خودکامه ودر عین حال شاعر مسلک و عاشق که راه مبارزه با مرگ اجتناب ناپذیررا به بیراهه رفته است ؛ موفق نیست. همان چهره ای که “سیامک صفری “با ایفای نقش ”آقا محمد خان قاجار” شبیه “کالیگولا”، در نمایش “شکار روباه ” به کارگردانی استاد” علی رفیعی “به یادگار گذاشت. به گمان نگارنده، این انتخاب، حاصل تحسین های بی استدلال و سلیقه ای واحساساتی تعدادی ازمخاطبان ودر راس آنها دوستان جوان مطبوعاتی وچند فیلم سازاز جمله “بهمن فرمان آرا” است که با دیدن فیلم”در باره الی” و دیگر کارهای این بازیگرجوان اما خوش شانس دچار آن شدند و پنداشتند که پدیده ای در بازیگری مان ظهور کرده است. حال درپس این تحسین ها چه می گذرد بر ما هم مشهود نیست. در اینجا جا دارد ازقدرت بازیگری واجرایی “سعیدچنگیزیان”درایفای نقش بسیار سخت” غلام” کالیگولا با آن حضور بی درنگ وپر تحرک اما آرام ودر عین حال پرازکنش ها و واکنش های درونی شده برصحنه تحسین کرد.
در پایان به یاد می آورم نمایش های ساده اما دلچسپ و سرشار از تمهیدات روایی وساختاری و مضمونی “محمد یعقوبی” را که بدون به کارگیری هیچ ساز وکارناکارآمد ودر یک فضای ساده، مخاطبان را لحظه به لحظه غرق در دنیای شخصیت ها می کنند. نمایش هایی که فرصت نگاه به ساعت موبایل را به تو نمی دهند!
شما هم می توانید برای معرفی وبلاگتان در وبلاگ خانه ی هنر روز، از طریق نشانی اینترنتی هنر روز با ما در تماس باشید