آتش افروزی در خاورمیانه

نویسنده
نوول ابزرواتور

» نگاه نوول ابزرواتور به قدرت طلبی تهران

ژان پی یر فیلیو

هر تاریخ نویسی به خوبی می داند که درس گرفتن از اشتباهات گذشته کار سختی است و این درحالی است که “ایده های ضرب الاجل”، که آسان و قابل استفاده اند، اغلب اوقات به عنوان یک حلقه نجات غریق که گویی برگرفته از یک رویکرد اندیشمندانه است مورد استفاده قرار می گیرند. درحقیقت، آنچه در شرایط “عادی” دارای صحت است، در شرایط بحرانی نیز صحت می یابد؛ و الزاماً به شکلی انقلابی.

تحولات درحال جریان در خاورمیانه برخی از مفسران را برآن داشته که ایده یک ایران “ژاندارم” در منطقه را بار دیگر مطرح کنند. فراموش نکنیم که این دیدگاه، وضعیت ایران در زمان شاه را در ذهن ما تداعی می سازد که ازسوی دولت های نیکسون، فورد و کارتر مأموریت “ژاندارم” منطقه را دریافت کرده بود تا اینکه با ضربات مهلک انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ سرنگون شد.

سرنوشت فاجعه آمیزی که برای ایران “ژاندارم” در سال ۱۹۷۹ رقم خورد، امروز باید ازسوی مفسران و تحلیلگران مورد تأمل و تعمق قرار گیرد. آنها به این نتیجه رسیده اند که ایران هرگز به خودی خود “ژاندارم” نبوده، بلکه همواره یک رویکرد ایدئولوژیکی توسعه گرایانه اتخاذ کرده و هر بار نیز یک “متحد” استراتژیک را در بازی وارد نموده و سپس به هر قیمت ممکن و به نام همبستگی با این متحد، و نه شباهت مذهبی، از آن به دفاع پرداخته است.

 

دیروز علیه مارکسیست ها

در سال های ۱۹۷۰، ایران شاه به شکلی گسترده در کنار پادشاهی عمان که تا امروز توسط سلطان قابوس اداره شده وارد عمل شد تا شبه نظامیان مارکسیستی مورد حمایت یمن جنوبی را به نفع خود ازبین ببرد.

امروز ایران خامنه ای به شکلی گسترده در سوریه وارد عمل شده. خامنه ای مشاوران نظامی خود و همچنین شبه نظامیان طرفدار ایران را که از لبنان و عراق آمده اند، جایگزین ارتش اسد کرده است؛ ارتشی که به ویژه در عملیات شهری با نقاط ضعف عدیده ای روبرو بوده.

ولی زمانه عوض شده: دفتر مارکسیستی هرگز در جهان عرب ریشه نگرفت، درحالی که اعتراضات مردم مخالف با دیکتاتوری در سال ۲۰۱۱ در خیابان های قاهره، تونس و حمص باعث ایجاد امواجی پرقدرت و غیرقابل بازگشت شد. بربریت و سبعانیت حاکمان برای مقابله با انقلاب عربی، به ویژه در سوریه، موجب وحشت این حکومت ها شد و آنها را مجاب کرد تا مردم و ملت را بخاطر بقای خود قربانی کنند.

ولی جمهوری اسلامی برای تقویت دیکتاتوری دین سالار خود که یک دیکتاتوری پلیسی نیز محسوب می شود، تصمیم گرفته تا برای مقابله با این موج به برخی متغیرهای ملی دست یازد. بازی تخریب کننده حکومت تهران در سوریه به شکلی گسترده مسؤول مرگ دویست هزار قربانی است که در این کشور بدبخت جان خود را ازدست داده اند. کمتر افرادی هستند که بدانند ایران جدا از اسد، با علی عبدالله صالح، دیکتاتور به گل نشسته یمن، نیز همکاری فعال داشته است. او در فوریه سال ۲۰۱۲ محبور شد قدرت خود را به صنعا واگذار کند.

 

“رویارویی در برابر حرکت های ضد انقلابی”

توکل کرمان، مبارزه آزادیخواهی در یمن و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۱۱، در این خصوص می گوید: “یمن با یک حرکت ضد انقلابی روبرو شد که عاملش گروه های مسلح حوثی بودند. این گروه ها مورد حمایت رییس جمهور سابق علی عبدالله صالح و ایران قرار داشتند. درواقع این ایران بود که ازطریق این شبه نظامیان به یمن حمله کرد.”

به نظر می رسد که قیام بین المللی علیه هیولایی جهادگرا به نام “داعش” [که در زبان فرانسه به شکلی اشتباه مورد عنایت قرار گرفته و “دولت اسلامی” نامیده می شود] درنهایت به نفع ایران تمام شود. درحقیقت، تهران، خصومت سازش ناپذیر خود علیه این افراط گرایی سنی را داخل بوق و کرنا کرده تا ورود خود به بازی های منطقه ای و حتی ترفیع خود تا حد “ژاندارم” منطقه را توجیه سازد.

برعکس، توکل کرمان نسبت به “نبود واکنش بین المللی در برابر جنایات بشاراسد و دیکتاتوری فرقه ای نخست وزیر سابق عراق نوری المالکی” به اعتراض پرداخته. آیا نیاز به یادآوری دارد که بشار اسد، و مالکی، تا قبل از عزیمت اش، از حمایت بی شائبه ایران بهره مند بوده اند؟ کامران نسبت به این مسأله کاملاً قاطعانه فکر می کند. او می گوید: “برای مبارزه با داعش، باید از مردم حمایت کنیم تا آنها بتوانند نبرد خود را برای استقرار آزادی و دموکراسی پیش ببرند.”

دادن عنوان “ژاندارم” خاورمیانه به ایران به مانند این است که دستان تهران را در منطقه باز بگذاریم؛ درست به مانند حالتی که سوریه در گذشته در لبنان داشت و درنهایت بیلان آن نیز بسیار سنگین بود، بدون اینکه هیچ گونه ثباتی به این کشور داده شود و امنیت قلمروش تضمین گردد. حساب باز کردن روی آتش افروزهای صلح جو مآب نه تنها اقدامی ننگین و شرم آور است، بلکه به نوعی مایه حماقت به شمار می رود.

تهران به طور طبیعی باید خود را وارد جریان تلاش های بین المللی برای برقرای ثبات در عراق و انهدام داعش کند. برعکس، تهران تا زمانی که دست از سیاست جنایتکارانه و درعین حال انتحاری اش در حمایت بی قید و شرط از حکومت اسد برنداشته، باید از هرگونه مذاکره ای درخصوص آینده سوریه دور نگاه داشته شود.

بی شک ایران یک قدرت است، ولی نباید فراموش کنیم که اقتدار یک کشور جدا از حقوقی که برای آن کشور به ارمغان می آورد، وظایف و تعهداتی را نیز برای آن رقم می زند.

منبع: نوول ابزرواتور، ۱۷ سپتامبر