سیاه نمایی هوشمندانه برنامه هسته ای ایران

نویسنده

» تحلیل روابط غرب با تهران در مصاحبه با ماریان

یک توطئه علیه سفیر عربستان در ایالات متحده، انتشار گزارشی توسط آژانس اتمی در مورد برنامه هسته ای ایران. ایران از تیتر اول روزنامه ها ناپدید شده بود، ولی اکنون تهدید ایران مجدداً نقل محافل شده است. برخی از یک مداخله نظامی سخن می گویند و اوباما نیز روز به روز فشار خود را بیشتر می کند.

 پیر کونزا، از اعضای سابق هیأت امور استراتژیکی در وزارت دفاع و استاد علوم سیاسی، در مصاحبه ای به تحلیل “مورد ایران” پرداخته است. او همچنین نویسنده کتاب “دشمن تراشی” است.

 

رییس جمهور آمریکا پس از انتشار گزارش درخصوص ماهیت نظامی برنامه ایران، صحبت از تشدید تحریم ها علیه تهران کرده است. روند پیشرفت برنامه هسته ای ایران به چه صورت است؟

آژانس اتمی به مانند دستگاه های اطلاعاتی مدام در مورد روند پیشرفت برنامه هسته ای ایران گزارش تهیه می کند. یک ضربه به راست می زند، یک ضربه به چپ. تنها چیزی را که مطمئنیم این است که بخش روابط خارجی اتحادیه اروپا از نهادی به نام “مؤسسه حمایت و امنیت شهروندان” که بزرگ ترین استفاده کننده تصاویر ماهواره ای در اروپاست، خواسته با استفاده از تصاویر ماهواره ای درخصوص روند پیشرفت برنامه هسته ای ایران تحقیق کند. آنها نیز از کارشناسان هسته ای کمک گرفتند و نظرشان را جویا شدند. آنچه در این حرکت جالب است این است که زمانی که صحبت از دستگاه های اطلاعاتی می شود، معمولاً می گویند “وضعیت بسیار وخیم است، ولی نمی توانیم بگوییم چرا”. آنها درنهایت به این نتیجه رسیدند که همه دروغ می گویند: هم مقامات جمهوری اسلامی درخصوص نیازها و توان نظامی شان دروغ می گوید و هم مقامات آمریکایی درخصوص روند پیشرفت پروژه هسته ای این کشور.

 

نظر شما در مورد سخنان رییس دموکرات کمیسیون اطلاعاتی مجلس سنای آمریکا که از “برخورد” سخن گفت چیست؟ آیا این مسأله استراتژی خاصی را برآورده می کند؟

سالهاست که یک سیاه نمایی هوشمندانه درخصوص برنامه هسته ای ایران شکل گرفته و با گذر زمان نیز اوج می گیرد. به طور مرتب به ما می گویند که برنامه هسته ای این کشور دیگر دارد به نتیجه می رسد. من از سال ۱۹۹۲ به این ماجرا علاقه مند شدم. می گفتند تا سال ۱۹۹۵ تمام می شود، بعد شد ۱۹۹۷، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸، ۲۰۱۲ و الان می گویند ۲۰۱۵. این یک مسأله دروغین است که ایجاد نگرانی می کند. ایجاد تهدید در جناح غربی ها می کند. ایران کمتر از پاکستان درگیر مسایل هسته ای است، ولی تهران به عنوان دشمن معرفی می شود. در جناح ایران، تصمیم به دستیابی به سلاح هسته ای وجود دارد. در این مسأله هیچ شکی نیست، چون آنها تصمیم گرفته اند امنیت خود را تضمین کنند. ولی همیشه چند پارامتر فراموش می شود. دراختیار داشتن سلاح هسته ای درحالی که حمل کننده اش موجود نیست یک مشکل بزرگ است. ایران دارای موشک های بین قاره ای نیست که بتواند واشنگتن را بمباران کند. نکته اصلی بعدی روش به کارگیری این سلاح است. اگر شما سلاح هسته ای داشته باشید، ولی تنها بتوانید یک شلیک انجام دهید، یعنی امکان دومین شلیک را مثلاً با زیر دریایی های پرتاب کننده نداشته باشید، نمی توانید از سلاح تان برای آغاز یک نبرد استفاده کنید. فقط می توانید از آن برای “تقدیس” خودتان و ایجاد ترس سود ببرید. این روش فرانسوی است، ما سلاح داریم ولی از آن استفاده نمی کنیم. ولی اگر به ما حمله کنید، برای حفظ تمامیت ارضی از آن استفاده خواهیم کرد. در این راستا، ما در جایگاهی صحیحی برای انتقاد از موضع ایران قرار نداریم، زیرا به خوبی می دانیم که ایران از این سلاح برای تهاجم استفاده نخواهد کرد. چرا می خواهید ایران خود را قربانی کند؟ آنچه که نگران کننده است این است که از زمانی که ایران به سلاح هسته ای دست یابد، ما دیگر نمی توانیم در ایران مداخله نظامی کنیم. نکته آخر مربوط به دورویی و سیاست دوگانه غربی ها در مورد کشورهایی می شود که پیمان منع گسترش را زیر پا گذاشته اند. ایران، عراق و کره شمالی پیمان را امضاء کرده اند، پس حق ندارند بمب داشته باشند. برعکس، اسراییل، پاکستان و هندوستان آن را امضاء نکرده اند ولی حق دستیابی به آن را دارند. با این سیاست ورزی اشتباه، کشورهای دیگر را هم به خروج از پیمان مجاب می کنیم.

 

دستگاه قضایی آمریکا در اوایل ماه اکتبر اعلام کرد توطئه ای را که توسط سپاه قدس برای ترور سفیر عربستان “طراحی، سازماندهی و هدایت شده” را برملا کرده. رییس اف بی آی از یک سناریوی هالیوودی سخن می گوید. نظر شما چیست؟

شاید مدارکی موجود باشد. چنددستگی در دولت ایران به حدی رسیده که ممکن است نیاز به ایجاد یک بحران برای استحکام بخشیدن و به کار گرفتن عرق ملی احساس شود. البته سطح این عملیات نیز حرفه ای نبوده است. در اینجا واقعاً با “نخبگان” سپاه پاسداران روبرو نیستیم. باید از خود بپرسیم نقش سران ایرانی در این ماجرا چیست، زیرا دست داشتن تهران در این عملیات یک عنصر تعیین کننده است. ولی زمانی که به واکنش ها می نگریم، خود را در منطق دشمن تراشی و دشمن یابی می بینیم. یک سال به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی مانده. این همان عکس العملی است که منجر به انتخاب مجدد جرج بوش شد: هیچ گاه نباید یک رهبر جنگ را از کار برکنار کرد.

پس از آن ناموزونی واکنش هاست که خودنمایی می کند. ایالات متحده پس از حملات ۱۱ سپتامبر به بمباران عربستان سعودی نرفت، درحالی که از ۱۴ تروریست این عملیات، ۱۱ نفر اهل عربستان بودند. 

 

روابط ایران و عرستان در چه مرحله ای است؟

اکنون منطق جنگ سرد حکمفرماست. سعودی ها به عنوان رهبر جامعه مسلمانان سنی تنها از یک چیز وحشت دارند: مثلث تشیع. در این صورت می توان گفت که با یک جنگ مذهبی روبرو هستیم و هیچ گونه مقوله ژئوپلیتیکی وجود ندارد. ما در سیستمی زندگی می کنیم که خصومت ادیان و مذاهب برایمان باورنکردنی است و پی بردن به ابعاد آن برایمان مشکل است. به همین دلیل بود که سعودی ها در بحرین مداخله نظامی کردند. ایده سرنگونی یک سلسله سنی توسط شیعیان غیرقابل تحمل بود. این تنها جایی در جهان بود که سعودی ها به آن نیرو فرستادند. آنها درواقع رهبر نهضت ضدایرانی هستند.

 

آیا پیشنهاد علی خامنه ای برای منحل کردن منصب ریاست جمهوری دخلی در این داستان دارد؟

محمود احمدی نژاد تنها فردی است که مستعد رقابت با رهبر است: مشروعیت مردمی در برابر مشروعیت مذهبی. بحران اخیر ثابت می کند که تعارض میان خامنه ای و احمدی نژاد بسیار شدید است. خامنه ای با این پیشنهاد نشان داد که کنترلش بر “پدال ها” کم شده و اکنون می خواهد به اصل انقلاب اسلامی بازگردد. می خواهد به سوی برقراری یک “دین سالاری محض” گام بردارد.

 

منطق تهدید و دشمن تراشی محدود به غربی ها نیست، سران جمهوری اسلامی نیز همواره نیاز داشته اند انگشت خود را به سوی یک دشمن خارجی نشانه بروند.

دقیقاً. پارس ها در فضای ژئوپلیتیکی خاصی قرار دارند؛ جایی که اعراب، ترک ها، هندی ها، پاکستانی ها، و پشتوها نیز حضور دارند. به همین دلیل همواره این احساس را داشته اند که یک ملت و فرهنگ محاصره شده هستند. و بیان مداوم این ایده برای یک حکومت خودکامه غیرقابل اجتناب است. باید به طور مرتب یادآوری کرد که جهان خارج علیه ماست. حکومت با تکیه بر این ملی گرایی می تواند پایگاه سیاسی خود را گسترش دهد. این عنصری است که از نظر سیاسی وحدت دهنده است و حتی سازنده هویت ملی است.

منبع: ماریان، ۲۴ اکتبر