سرزمین ما سرزمین زلزلهخیزی است که در آن شکی نیست. زلزله پدیدهیی است طبیعی و باید توسط ستاد بحران کشور و مردم جدی تلقی شود. و بدانیم که 90 درصد سطح کشور ما گسل دارد و 83 درصد شهرهای ما در معرض خطر بسیار زیاد زلزله هستند. مردم باید این باور را داشته باشند که زلزله را به عنوان یک خطر تلقی کنند، نه به عنوان یک پدیده غیر طبیعی. عامل زلزله زیر پای ما است نه بالای سر ما. یعنی شانس و اقبال، در وقوع آن نقشی ندارد. پس باید از سطوح پیشدبستانی، دبستانی و همچنین دانشگاهی به بچهها و دانشآموزان یاد داده شود که رفتارشان در مقابل زلزله چگونه باشد. پس ما یکسری وظایف داریم که مردم باید رعایت کنند و یکسری وظایف داریم که ستاد بحران کشور نیز باید آن را جدی بگیرد. ستاد بحران کشور باید بین ارگانهای مختلف، هماهنگی به وجود بیاورد. این ارگانها باید قانونمند عمل کنند و هماهنگی بینشان وجود داشته باشد. پدیده زلزله پدیدهیی است که شانس و اقبال در آن نقشی ندارد.
پدیدهیی است که دیر یا زود تکرار خواهد شد. در تاریخ زلزلهخیزی کشورمان شاهد زلزلههای بزرگی تا مرز 8 ریشتر بودیم. آخرین زلزله که در منطقه تهران اتفاق افتاد، 180 سال پیش بود و در آن موقع 45 هزار نفر در پهنه تهران کشته شدند. از ابتدای قرن 20 تاکنون، بیش از 125 هزار انسان در سرزمین ایران به دلیل زلزله کشته شدند. پس پدیدهیی است که ستاد بحران باید آن را کاملا جدی بگیرد. چون موضوع مرگ و زندگی، بودن یا نبودن و آواره شدن مطرح است. در زلزله بم شاهد بودیم که زلزلهیی که 5⁄6 ریشتر بزرگی داشت بیش از 30 هزار کشته گرفت. و در زلزله تهران طبق برآوردهایی که انجام شده، تعداد کشتهها و زخمیها میلیونی خواهد بود و ساختار موجودیت تهران به طور جدی برای چند سالی فلج خواهد شد. در مهر ماه 1376 شورای امنیت ملی از من خواست تا دلایل خود را اعلام کنم. من هم آن را به دفتر شورایعالی امنیت ملی فرستادم و این شورا به جناب رییسجمهور وقت دادند و ایشان مطالعه کردند و به چند وزیر از جمله وزیر کشور فرمودند که قضیه را مطالعه و اقدام کنند. خوشبختانه وزارت کشور فعال شد و اقدامات جدی را عهدهدار شد. یک قرارداد همکاری بین آژانس همکاری بینالمللی ژاپن و وزارت کشور و شهرداری تهران منعقد شد و ابعاد فاجعه را در نوشتاری چند صد صفحهیی در زمان آقای کرباسچی و بعد از آن آقای الویری، به اطلاع مردم رساندند و ستاد بحران برای شهرتهران ایجاد شد و پایه گذار ستاد بحران برای کشور بود. 15 سالی است که در این زمینه فعالیت میکنیم باید از تجارب کشورهای دیگر مثل ژاپن و زلاندنو و سایر کشورها استفاده کنیم و راههایی که آنها برای ایمنی شهرهایشان رفتند طی کنیم. سوال اصلی این است که ژاپنی که اینقدر زلزلهخیز بود و در سال 1924 توکیو نابود شد، چگونه توانستند آن را بازسازی کنند به گونهیی که برای زلزله 5⁄7 ریشتری ممکن است بسیار کم کشته و زخمی بدهد. در سال 1906 سانفرانسیسکو نابود شد و به طور کلی سوخت، اما الان سانفرانسیسکویی که بعد از آن ساخته شد، بسیار مقاوم است. ما هم مجبوریم این 83 درصد از شهرهایمان که آسیبپذیرند را مقاوم کنیم. درصد شهرهای آسیبپذیر نباید اینگونه باشد، بلکه فقط باید 3 درصد آسیبپذیر باشند. این نشان میدهد که ما برای شهرهایمان خیلی کم کار کردهایم. پس هم مقامات دولتی و هم مردم زلزله را پدیدهیی طبیعی بدانند و در ایجاد راههای علمی در برخورد با زلزله سعی بیشتری کنند. ما به مانورهای جدی زلزله نیاز داریم. اینکه رفتار مردم باید چگونه باشد، سازههای ما در برابر زلزله مقاوم باشند که در این صورت آسیبپذیریمان کم خواهد شد. زلزله 6 ریشتر در ژاپن کشته نمیدهد ولی همین مقدار زلزله در شهرهای ما کشته میگیرد. زلزله 4 و 5 ریشتر در ژاپن کشته و حتی زخمی نمیدهد ولی در روستاهای ما زلزله با این قدرت آسیب جدی به وجود میآورد. سرزمین ما دائم چین خورده میشود. در کوههای البرز هر سال یک میلیمتر به ارتفاعش افزوده میشود. یادمان نرود که داخل زمین 6 تا 7 هزار درجه سانتیگراد گرم است. حرارت زیاد هم باعث حرکت میشود. باعث جنب و جوش میشود. باید بدانیم زلزله پدیدهای است زیر پای ما. زلزله دام نیست که گرفتارش شویم. زلزله یک یادآوری است که فراموش نکنیم این پدیده طبیعی وجود دارد و نباید در برابرش آسیبپذیر باشیم. زلزله آدمکش نیست بلکه ما هستیم که در اثر سهلانگاری آن را تبدیل به پدیده آدمکشی میکنیم. تقصیر از ماست. تقصیر از زلزله نیست. پس یادمان باشد زلزله آدمکش نیست، خشت خام آدمکش است.
منبع: اعتماد