سیاستی اندیشمندانه تر در قبال ایران و سوریه؟

نویسنده

» نظر هافینگتن پست درباره اقدام های غرب

ادامه دودلی در سایت خارجی معمولا به انتخاب راه ساده تر می انجامد.  به نظر می رسد در مورد ایران و سوریه هم این اتفاق افتاده است، چون اکثر افراد در موضع “حالا ایران را بمباران نکنیم” و یا “باید کاری در باره سوریه انجام دهیم” قرار گرفته اند. ولی اگر به تاریخ نگاه کنیم به نظر می آید دقیقا باید عکس این سیاست را اتخاذ کنیم.

ایران از سال 1960 یک برنامه هسته ای غیر نظامی داشته است. آژانس بین المللی انرژی هسته ای نتیجه گرفته است که ایران نتوانسته است به تعهدات خود تحت پیمان ان پی تی عمل کند و از سال 2003 در راه توسعه فن آوری تولید سلاح هسته ای حرکت کرده است و از آن زمان تا کنون مشت خود را در برابر غرب و اسرائیل گره کرده است. غرب هم مرتبا تحریم های سخت تری را بر ایران اعمال کرده است. از زمانی که تحریم ها شروع شده است مطلقا هیچ نشانه معنی داری از آمادگی ایران برای مذاکره مشاهده نشده است. ایرانی ها دقیقا از مذاکرات به عنوان ابزاری برای خریدن وقت و ادامه توسعه توان هسته ای خود استفاده کرده اند. ایران همچنین تمام نشانه های مبنی بر قصد تولید سلاح هسته ای را از خود نشان داده است.

با توجه به اینکه آمریکا و اسرائیل مکررا اعلام کرده اند که به ایران اجازه نخواهند داد که سلاح هسته ای تولید کند، باید پرسید چه زمانی آنها به این نتیجه می رسند که مذاکرات موفقیت آمیز نخواهد بود؟ سال 2012 احتمالا سالی است که ایران از مرحله بدون بازگشت عبور خواهد کرد و زمان آن است که یا با آن کنار بیائیم یا از عهده آن برآئیم.

نتیجه دست یابی ایران به سلاح هسته ای نه تنها باعث دامن زدن به مسابقه هسته ای در خاورمیانه خواهد شد بلکه سطح نظامی گری در سراسر خاورمیانه را بالا می برد، آنهم در زمانی که هیچ یک از کشورها بودجه و توان کافی برای چنین نطامیگری ای را در اختیار ندارند. ایران هم این را می داند و روی آن حساب می کند.

در دمشق، رژیم اسد بوضوح گفته است که با مخالفان خواهد جنگید و روسیه هم حمایت خود را از او بیان کرده است. به نظر می رسد این بن بست تا مدتی ادامه یابد. ناتو و آمریکا هم هیچ نشانی از اینکه در فکر اعمال یک منطقه پرواز ممنوع در فضای سوریه باشند از خود نشان نداده اند.

با توجه به شرایط سال گذشته خاورمیانه، به نظر می رسد عدم دخالت در سوریه بهترین اقدام باشد، هر چند باعث تحمل تلفات و نابسامانی های بیشتر برای شهروندان عادی است. دلیل آن ساده است: در مصر و تونس، اسلام گرایان پس از سرنگونی رژیم های آنها، بر سرکار آمدند. در لیبی هم احتمالا همین اتفاق خواهد افتاد. شکی نیست که در سوریه نیز پس از بشار اسد نتیجه مشابهی حاصل خواهد شد. همسایگان سوریه، از جمله اسرائیل هم از چنین نتیجه ای خرسند نخواهند بود.

به این دلیل علی رغم نامطلوب بودن رژیم سوریه، غرب مایل است آقای اسد بر سر کار بماند. او قطعا نماینده ایران برای نفوذ در منطقه است؛ بنابر این هر رژیمی به جای او بر سر کار بیاید چنین امری را تشدید خواهد کرد. آنچه منطقه به آن بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد آرامش و ثبات است.

قبل از اقدام نظامی علیه ایران و دست روی دست گذاشتن در مورد سوریه باید به دو نکته توجه کرد. هرچند ایران ممکن است در تلافی هرگونه اقدام نظامی از طریق حماس و حزب الله به موشک باران اسرائیل دست بزند، ولی واقعیت این است که اسرائیل هم اینک هم روزانه با چنین تهدیدی روبروست. در صورت حمله حماس و حزب الله به اسرائیل، این کشور نیز امکان می یابد زردخانه موشکی آنها را هدف قرار دهد و تهدید آنها را در آینده کاهش دهد. ضمنا رژیم اسد نیز با توجه به وضعیت داخلی سوریه کمتر فرصت آن را پیدا خواهد کرد که اقدامی تلافی جویانه علیه اسرائیل انجام دهد.

با توجه به عدم تمایل آقای اسد و آقای احمدی نژاد به مذاکره، دولت اوباما باید با اندیشه بیشتری با این دو کشور برخورد کند. در مورد سوریه باید صبر اختیار کرد تا ظرف ماه های آینده مسائل تحول پیدا کند و در مورد ایران باید سخت گیری کرد و ضربه را وارد کرد.

آمریکا در واقع سال هاست که درگیر یک جنگ پنهان با ایران بوده است. جنگ سرد با ایران به کندی عمل کرده است؛ شاید باید به فکر جنگ “گرم” باشیم. گفتگوی نظامی با ایران شاید اثر بخش تر از جنگ پنهانی باشد. ایران به هر حال بلند پروازی های هسته ای خود را ادامه می دهد؛ چه مورد حمله قرار گیرد و چه نگیرد. غرب هرچه زودتر این کار انجام دهد نتایج آن بهتر است.

اگر از این راه حل استفاده نکنیم تغییرات وضعیت خاورمیانه تا سال های سال گریبان ما را خواهد گرفت.

 منبع: هافینگتن پست - 31 ژانویه