محمدعلی شبانی
در تاریخ هزارساله سرزمین ایران می توان مشاهده کرد که مداخله های خارجی متعددی برای آزادسازی مردم از دست سران و رهبران بداندیش انجام شده است. جامعه بین المللی باید از این مسأله الهام گیرد و از اعمال تحریم صرف نظر کند.
طبل های جنگ طنین انداز شده اند. نیروهای نظامی حاضر به نظرمی رسند، واکنش ها قابل تصور است، اقدامات تلافی جویانه نیز قابل پیش بینی است. طرح حمله احتمالی اسراییل به تأسیسات اتمی ایران بر روی صفحات کامپیوترهای غربی دست به دست می شود. نابودسازی خطرناک ترین بمب ساعتی جهان به مانند یک بازی کامپیوتری جلوی دیدگان ما به نمایش درآمده.
فعلاً هیچ کس در مورد بخش اصلی معادله فعلی سخن نمی گوید: ۷۸ میلیون جمعیت ایران. با این حال، همین شهروندان عادی هستند که امید غربی ها برای تحقق خواسته هایشان به شمار می روند: تغییر دادن حکومت یا انجام اصلاحات داخلی.
مردم ایران مایلند رویدادهای فعلی را از دیدگاه فرهنگی چند هزارساله خود ببینند. جشن سال نو فرصتی است که طی آن تاریخ کهن این کشور آنطور که در شاهنامه فردوسی بیان شده، بار دیگر یادآوری می شود. این نوشته به خوبی نشانگر روحیات و خلقیات مردم ایران است.
فردوسی داستان پادشاه و کشیش بزرگی به نام جمشید را بیان می کند. او برای شادمان ساختن رعیت ناشادمان خود به وسیله یک رقیب خارجی که فردی عرب به نام ضحاک است سرنگون می شود. می توان اینگونه استنباط کرد که ایرانیان مداخله خارجی برای سرنگون کردن یک دیکتاتور را به مثابه یک اقدام درست قلمداد می کردند. ولی داستان به همین جا ختم نمی شود. پس از سال ها وحشت و ارعاب، ایرانیان علیه ضحاک قیام کردند. فریدون، رهبر جدید، از یک درفش آهنگری به عنوان لوای خود استفاده کرد و فرد خودکامه عرب را از تخت پادشاهی به زیر کشید.
هزار سال است که شاهنامه مردم ایران را از پذیرش مداخله خارجی برحذر داشته. ۶۰ سال پیش نخست وزیر مصدق توانست کل مردم ایران را به حمایت از خود که علیه شرکت نفت ایران و بریتانیا قیام کرده بود بشوراند. کمتر از ۳۰ سال بعد محمدرضا پهلوی توسط انقلابیونی که او را به داشتن یک قدرت نابرابر با حمایت کشورهای غربی متهم می کردند سرنگون شد.
امروز شعاردهی علیه اسراییل و کشورهای غربی همان داستان هزارساله را دنبال می کند. براساس یک نظرسنجی، طی سال گذشته نزدیک به نیمی از مردم ایران پول کافی برای خرید ارزاق خود نداشته اند و این یعنی ۳ برابر بیشتر از زمانی که هنوز تحریم ها در سال ۲۰۰۶ توسط شورای امنیت اعمال نشده بود. تأثیر معکوس این اقدامات ازهم اکنون قابل مشاهده است: بسیاری از مردم به جای مقابله علیه دولت که به گفته بسیاری از سران جمهوری اسلامی هدف اصلی سازمان ملل بوده، به حمایت از رهبران مخالف غرب رو آورده اند. در میان فشارهای حکومتی و تحریم های غربی، رفتار آمریکا تنها ازسوی کمتر از ۱۰ درصد مردم ایران تأیید می شود. اگر آمریکایی ها همچنان از اسطوره های سازنده بستر فرهنگ ایرانی چشم پوشی کنند، وجهه خود را بیشتر و بیشتر در دل و ذهن شهروندان ایرانی ازدست خواهند داد.
تضعیف مردم و نشان دادن خود به عنوان ضحاک آزادکننده هیچ سودی دربر نخواهد داشت. تصمیم گیرندگان در واشنگتن، لندن و تل آویو نباید تظاهرات علیه حکومت را به مثابه نشانه ای برای حمایت از مداخله خارجی به شمار آورند. بسیاری از مردم ایران نسبت به سران حکومتی خود خشمگین اند، و خشم آنها علیه غرب نیز وجود دارد. پس چه راهی برای بهتر کردن وجهه غربی ها در دید ایرانیان وجود دارد؟
هدف کشورهای غربی هرچه باشد، برای رسیدن به توافق با جمهوری اسلامی یا سرنگون کردن حکومت آن، تنها راه برای اثرگذاری بر ایران ازطریق گفتگو حاصل می شود، نه ازطریق اعمال تحریم که تنها بر شهروندان عادی اثر می گذارد. پس باید کاری کرد تا صدای مردم ایران به گوش سران شان برسد. باید به گونه ای عمل کرد که که ایرانیان ایالات متحده را به مثابه ضحاک دوران مدرن به حساب نیاورند. با احتساب شرایط فعلی می توان اذعان داشت که زمان به نفع غرب نیست.
منبع: کوریه انترناسیونال، ۲۹ مارس