“فرض کنیم آقای خامنه ای اجازه دهد کادر تازه ای به مدیریت وزارت خانه های کشور گذاشته شود و استانداران و فرماندارانی بیایند که تا حدی عاقل تر هستند و سنجیده تر با امور کشور بازی می کنند. بیایید وضعیت کشور را در آن زمان تصور کنیم: هیچ تغییری در برنامه هسته ای و گفت و گو ها با غرب رخ نخواهد داد و احتمالا آقای جلیلی همچنان گفت و گو ها را ادامه می دهد. وزارت اطلاعات همین اوضاع فعلی را ادامه می دهد و اوضاع در صدا و سیما و دادگاه ها هم به همان روال است که بود. نمایندگان مجلس هم اگر تا دیروز ترمزشان برای حمله به دولت کشیده می شد حالا دو اسبه می تازند برای زیرآب زدن دولت و هر برنامه ای که دولت دنبال می کند… و تقریبا امکان ادامه هیچ تغییری در برنامه های یک دولت ورشکسته از نظر مالی وجود ندارد. اما یک چیز تغییر کرده است:پس از انتخابات، اصلاح طلبان باید پاسخگوی اوضاعی باشند که کوچک ترین سهمی در به وجود آمدن یا تغییر آن ندارند. خوش بینی است اگر فکر کنیم اوضاع مانند دو سال آخر دولت آقای خاتمی خواهد شد که فریادش به هوا بود که رییس جمهوری تدارکات چی نیست. در نظام حاکمیت بلامنازع آقای خامنه ای، که پس از برگزاری انتخاباتی که همه جناح ها در آن بوده اند تثبیت می شود، اساسا رییس جمهوری چیزی در حد یکی از همین شخصیت های سرگرم کننده به تصویر در آمده در مناظره تلویزیونی خواهد بود.
روزنامه نگاران و رسانه ها و نویسندگان و هنرمندان ذره ای نمی توانند به بهتر شدن اوضاع امیدوار باشند برای این که پیشاپیش همه امور آنان به دادستانی سپرده شده است که این بار از سعید مرتضوی هم در آن رفع اتهام شده. آیا می توان انتظار داشت آقای خامنه ای، که با یک انتخابات بی دردسر خاطره به حبس سپردن موسوی و کروبی را به تاریخ سپرده است، در برابر گماردن هرکسی به وزارت ارشاد و اطلاعات و کشور کوتاه بیاید؟ آیا او که حتی به احمدی نژاد اجازه نمی داد بی اجازه او وزیر بگمارد می گذارد کسی مثل عارف یا روحانی چنین کنند؟ اگر یکی از خیره سری های احمدی نژاد را کاندیدای نزدیک به اصلاح طلبان یا هاشمی رفسنجانی انجام دهد آیا عقوبتی مانند رد صلاحیت رییس جمهوری کمترین مجازات او نخواهد بود؟…”
این نگرانی هایی بود که حدود دو هفته پیش از انتخابات روز ۲۴ خرداد در همین جا نوشته شد. این نگرانی ها تنها نگرانی های یک نفر نبود، نگرانی بسیاری کسان بود که در شرکت کردن در انتخابات تردید داشتند. اما چند روز مانده به انتخابات آقای خامنه ای از همه و حتی از مخالفان نظام خواست تا به او اعتماد کنند و در انتخابات شرکت کنند و تلویحا قول داد که به رای مردم تمکین می کند. در مرحله اول چنین شد و رای مردم از صندوق درآمد و خوانده شد. اما هنوز در باره ادامه راه تردید به جای خود باقی است: توپخانه های تبلیغاتی و تهدید آمیز روزنامه کیهان و نزدیکان محمود احمدی نژاد و آقای مصباح یزدی همه آنچه را مردم به آن رای داده اند هدف گرفته اند. از آن مهم تر اینکه، نتیجه شرکت اکثریت مردم در انتخابات و اعتماد کردن به آقای خامنه ای آن شده است که مردم به دلیل حمایت ۴ سال پیش از میرحسین موسوی و مهدی کروبی مجازات می شوند و مقامات ریز و درشت یکایک به توبه کردن فراخوانده می شوند.
گویی مقام های ارشد جمهوری اسلامی سیاستی را که تاکنون در زندان ها دنبال می کردند و فعالان سیاسی را بدون هیچ محاکمه عادلانه ای مجبور می کردند تا زیر فشار بازجوها توبه کنند حالا به عیان و در صحنه سیاسی و رسانه های تحت انقیاد نیروهای امنیتی و به ویژه در مجلس دنبال می کنند و پیش از همه رییس جمهوری منتخب مردم و وزرای پیشنهادی او را تحت فشار قرار داده اند تا از کرده و ناکرده خود عذرخواهی کنند.
این درحالی است که رای مردم نشان داد که به قضاوت آنها، کسانی باید عذر خواهی کنند که با سرکوب مردم اعتبار نظام را به باد دادند و با حمایت از محمود احمدی نژاد در ۴ سال دوم رییس جمهوری او به آخرین سرمایه های کشور چوب حراج زدند.
چهره های سیاسی و مردم چنان از سخن گفتن با رهبر جمهوری اسلامی هراسان اند و از توجه کردن او به شرایط اسفبار و بحرانی کشور ناامید، که به جای مطرح کردن خواسته های خود با رهبر کشور، آن را با باراک اوباما، رییس جمهوری امریکا، بازمی گویند و از او می خواهند که گام اول را بردارد. گویی هیچ امیدی ندارند به اینکه مقام های ارشد جمهوری اسلامی بخواهند یا اجازه داشته باشند گامی برای حل مشکلات مردم بردارند.
گروهی دیگر دست به سازمان دادن جنبش ضد تحریم زده اند. سازمان دادن این جنبش و خطاب دادن غرب به خودی خود نشانی از آن است که بازهم چشم امید مردم به غرب است تا به نحوی ماجرا را به سوی حل شدن ببرد. این گروه حتی اجازه ندارند آزادانه در باره سیاست نادرست و خطرناکِ دنبال شده در گفت و گو های اتمی سال های گذشته هم انتقاد کنند و فقط سربسته از غرب می خواهند تا تحریم ها را بردارد، بدون اینکه سانسور و سرکوب مسلط در ایران به آنان اجازه دهد که خواهان شفافیت و توجه به منافع مردم در مذاکرات هسته ای از سوی نمایندگان جمهوری اسلامی باشند. طرفه آنکه سرمقاله نویس کیهان حتی همین میزان فریاد استمداد مردم و زندانیان را هم تحمل نمی کند و باز هم برای زندانیانی که سال هاست به طور غیرقانونی در زندان هستند و انواع فشار ها را تحمل می کنند خط و نشان می کشد.
مردم به امید حل و فصل مسالمت آمیز و آرام مشکلات، حتی تصمیم خطرناک حسن روحانی را در سپردن سرنوشت چند وزارت حساس به دست کسانی که سابقه ساختن و کنار آمدن آن ها با سرکوبگران مردم روشن است، تحمل کرده اند شاید دل و اندیشه رهبر جمهوری اسلامی را به سوی حل مشکلات متمایل سازند. اما تشدید حملات روزهای اخیر به وزرای پیشنهادی نشان می دهد که سیاست آنان که انتخابات را باخته اند این است که آقای روحانی و مردم حامی او را چنان در پیچ و خم تشکیل دولت به اسارت بگیرند که خود به خود مساله حساسی مانند امید به حل بحران حاکم بر مذاکرات اتمی و بهبود روابط با غرب به فراموشی سپرده شود.
این مسئولیت اخلاقی و قانونی آقای خامنه ای است که با تمکین به رای مردم، از دولت منتخب مردم، برای حل و فصل مشکلات حمایت کند و اگر از آنچه پیش از این کرده است عذر خواهی نمی کند حداقل امکان تجدید نظر در سیاست های پیشین را فراهم آورد. اگر آقای خامنه ای از این مسئولیت های کلیدی خود سرباز زند بار دیگر این استنباط را موجه می سازد که همه وعده های پیش از انتخابات فقط برای کشاندن مردم به پای صندوق و انداختن مشکلات به گردن منتخب دست بسته مردم بوده است. به این ترتیب لابد ۴ سال دیگر آن هایی که به آقای روحانی رای داده اند باید عذر خواهی کنند تا حق ماندن در فضای سیاسی ایران را داشته باشند و به زندان نروند.
اگر به زبانی که این روزها به زور سرکوب در ایران بر زبان سیاستمداران باقیمانده در جمهوری اسلامی، مانند آقای حجاریان، جاری می شود بخواهیم سخن بگوییم، باید بگوییم “تدلیس سیستماتیک” اول را آقای احمدی نژاد و یاران برگزار کننده انتخاباتش کردند که در حالی که از پیش رای ها را خریده بودند ادای برگزار کردن انتخابات را درآوردند. نکند این بار هم تدلیس سیستماتیک دوم در کار باشد که وقتی قرار نیست به رای مردم عمل کرد مردم را به پای صندوق رای می کشاند؟ بهتر است سیاستمداران اعتدال گرای امروز از حالا به فکر متن توبه نامه ۴ سال دیگر خود باشند.