امید معماریان
صدور احکام اعدام برای دو فعال کرد به نام های عدنان حسن پور(هفته نامه ئاسو) و واحدبوتیمار(نشریه سبزچیا) طی روزهای گذشته با موجی ازتعجب واعتراض مواجه شده است. رویا طلوعی فعال حوزه زنان در کردستان که با آشنایی نزدیکی با دستگیرشدگان دارد معتقد است که اتهاماتی که درخصوص وابستگی این افراد به گروه های جدایی طلب و یا فعالیت هایی غیر ازآنچه درحوزه جامعه مدنی انجام داده اند زده می شود، پوچ وبی اساس است. این گفت وگورا درزیر می خوانید:
با توجه به شناخت شما ازآقایان حسن پوروبوتیمار، آنها درچه حوزه هایی فعالیت می کردند؟
آقای بوتیماردرکردستان به عنوان یک فعال مدنی محیط زیستی درشهرستان مریوان شهره است. دوستان دراین شهر می گویند که بسیار پیگیر مسائل محیط زیستی بوده به نحوی که درچندین نوبتی که آتش سوزی دراین شهرستان رخ داده حتی درمناطقی هم که احتمال مین گذاری وجود داشته، برای خاموش کردن آتش بارها جان خود را به خطر انداخته است. غیرآن او بسیار جوان وهمسری هفده ساله دارد که خیلی هم نگران وضعیتش است. آقای عدنان حسن پور که مثل برادر من می ماند وبچه هایم به او دایی می گویند را سالها می شناسم ورفت وآمد خانوادگی هم داشته ایم. او درهفته نامه ئاسو که من هم مدتی کارمی کردم عضو شورای نویسندگان بود که بعد درکردستان توقیف شد. او بیشتر مطالبی درخصوص مسائل اجتماعی، حقوق زنان وحقوق بشرمنتشر می کرد. گاها هم درنقد مسائل سیاسی مطالبی می نوشت. ازجمله مطلبی نوشته بود با این مضمون که اینکه آقای طالبانی درعراق رییس جمهور شده است آیا این یک چیزامیداور کننده ای است یا یک موقعیت کاذبی می تواند باشد.
آیا اینکه می گویند وی عضو سازمان های جدایی طلب بوده درست است؟
به هیچ عنوان. چون وی را من ازنزدیک می شناسم. اگر نمی شناختم شاید یک درصد شک می کردم. اما چون می شناسم این مساله کاملا غلط است. ضمن اینکه متاسفانه این عناوین متاسفانه ابزاری برای حاکمان شده تا با سوء استفاده سیاسی از آن ما فعالان مدنی درکردستان را ازبقیه جنبش های فعال جامعه ایرانی جدا کنند و نگذارند بین جنبش های فعال درکردستان با سایر جنبش هایی که درسراسر کشور است ارتباط برقراربشود وبه نظر من هم نمی توانند موفق بشوند چرا که فعالان جنبش مدنی ایران متوجه وضعیت کردستان هستند.
پس به نظر شما حکم اعدام برای این دونفر به چه دلایلی ممکن است صادر شده باشد؟
علیه هر کدام ازما فعالان مدنی که درکردستان دستگیر می شویم و اینها ازفعالیت ها و قلم ما دلخور هستند از اتهامات مختلف استفاده می شود. و فکر می کنم دربقیه جاهای ایران هم به این شیوه است. اتهاماتی که می زنند هیچ کدام برمبنای واقعیت نیست. این موضوع درمورد خود من هم بود. من قبل ازاینکه دستگیر بشوم شخصی به نام محمدی ازتهران به سنندج آمد و تذکر داد که باید نوشته هایت اینچنین درنقد نظام نباشد ودرنهایت هم گفت که چی می خواهی که دست ازسرنظام برداری؟ من گفتم آن چیزی که ما می خواهیم برابری حقوق درمورد زنان و موضوعاتی ازاین دست است که درقانون اساسی بخش هایی ازآن تصریح شده است. ماجرا این است آنها که نمی توانند جلوی حق طلبی ما رابگیرند، از این ابزار ها استفاده می کنند. درمورد خود من می گفتند که فلانی تو رهبری این تظاهرات را به عهده داشتی و باید اقرارکنی. در جواب همسرم به آنها گفت که چطور امکان دارد درجامعه مردسالار کردستان این خانم بتواند چند هزارنفر رابیاورد به خیابان آن هم درمدت سه روز؟ چرا که درآن زمان من خارج ازکشوربودم وتنها سه روزبود که به ایران برگشته بودم. به من هم می گفتند که باید اقرارکنی که با این گروه های چنین وچنان وابسته هستی. ولی این بهانه ای است که برای همه ما فعالان کردی که دستگیر می شویم به کارمی برند.
احکامی که به این ترتیب برای فعالین اجتماعی کرد صادر می شود چه تاثیری درمیان مردم منطقه دارد؟
حاکمیت ازنظر من حالا که با یک جنبش مدنی مسالمت آمیز مواجه است، وجزنسبت دادن آن به جنبش های مسلحانه نمی تواند کار دیگری انجام بدهد، تلاش می کند از جنبش مدنی در کردستان زهرچشم بگیرد. مانند همان کاری که دارد با جنبش دانشجویی می کند. به همین جهت آمده دو تن از جوانان مظلوم کردستان را گرفته است ومی خواهد برای این زهرچشم گرفتن این دونفر را گرفته واین حکم را صادر کرده است. دراین میان فشاری هم هست براین دو نفر که به اعترافات اجباری تن بدند. من حدس می دهم که چون بعد ازاینکه حکم به آنها ابلاغ شده آنها ناپدید شده اند ومعلوم نیست کجا نگهداری می شوند، آنها را تحت فشارگذاشته اند برای اعتراف گیری تا پروژه ای مانند آنچه برای خانم اسفندیاری رخ داد را برای آنها هم اجرا کنند. این احکام بسیارناعادلانه است. من به صورت خاص آقای حسن پور را مثلا می شناسم و معتقدم ایشان نه تنها چنین حکمی درموردشان نباید صادر شود، بلکه اساسا نباید بازداشت شود.
همان طور که خواهرش گفته او تنها سلاحش قلم است. این وصل کردن فعالان کرد به حرکت های جدایی طلبانه اتهامی است که به همه ما می زنند. آنها از این عناوین تنها به عنوان یک ابزار استفاده می کنند. الان در بیانیه ای که برای خانم هدایت و آقای یعقوب علی صادر شده می بینید که به فعالان کرد هم اشاره شده و اینکه چرا باید برای آنها حکم اعدام صادرشود. جنبش زنان به این درک رسیده که نسل جدید فعالان صلح طلب ومسالمت جوی کرد را نباید با شیوه های قدیمی با آن برخورد کرد. واتفاقا همان طور که درآن بیانیه اشاره شد آنها به نقاط ارتباط جنبش های مختلف اجتماعی در داخل ایران مانند جنبش زنان، دانشجویان، اقوام به همدیگر حساس هستند ومی خواهند ازاین ارتباط جلوگیری کنند ونگذارند که تعمق پیدا کند. فکر می کنم جنبش دانشجویی هم چنین درکی را ازجنبش های صلح طلبانه مردم درکردستان دارد.