مامور مسلمان کردن کاسترو

حسین باستانی
حسین باستانی

جانشینی سعید جلیلی به جای علی لاریجانی در مقام دبیری شورای عالی امنیت ملی، نمونه ای واضح از غلبه ‏‏”محافظه کاران جدید” در حکومت ایران است. ‏

جلیلی، در طول دوران مسوولیت خود در مقام معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه، جز تکرار ‏مواضع احمدی نژاد کاری انجام نداده است. مثلا، او نیز چون رییس جمهور تاکید دارد پروژه هسته ای “به هیچ ‏عنوان قابل مصالحه نیست” (ایرنا ، 17 شهریور 86)، و او نیز معتقد است “ پرونده هسته‌ای ایران اصلا ‏پیچیده نیست” و مهم ترین کاری که حکومت باید انجام دهد این است که “مرعوب نشود” (فارس، 16 اسفند ‏‏85). مهم تر آن که، جلیلی نیز چون آقای احمدی نژاد برای دولت مسوولیت اصلاح جهان را قائل است. او یکی ‏از سه عضو کمیته ای بوده که در دفتر احمدی نژاد، مسوولیت تنظیم متن نامه های رئیس جمهور به سران ‏کشورهای دنیا را بر عهده داشته. (خبرگزاری مهر، 17 خرداد 85) وی حتی به عنوان نماینده ویژه رئیس ‏جمهور ایران، در راس هیاتی به کوبا رفته است تا ماموریتی عجیب یعنی “دعوت فیدل کاسترو به اسلام” را به ‏انجام رساند. (فردا، 2 آذر 84) وی در تهران هم کوشیده تا فرزندان کمونیست ارنستو چگوارا را با توضیح ‏در مورد “شعار انبیا” تحت تاثیر قرار دهد، و به انقلابیون آمریکای لاتین وعده داده که “مدل و الگوی انقلاب ‏اسلامی می‌تواند در همه جای جهان تکثیر شود و ما حاضریم تجارب خود را در اختیار دنیا قرار دهیم”. ‏‏(فارس، 1مهر 86)‏

نکته باز مهم تر در ارتباط با جایگزینی سعید جلیلی در مقام جدید خود، آن است که این مدیر 42 ساله (و به ‏تصریح احمد توکلی: کم سابقه) برای آن که دبیر شورای عالی امنیت ملی شود، باید ابتدا عضو این شورا می ‏بوده، و اعضای شورای مذکور، طبق قانون اساسی عبارتند از: رییس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح، ‏مسئول امور برنامه و بودجه، دو نماینده به انتخاب رهبری، وزیر امور خارجه، وزیر کشور، وزیر اطلاعات ‏‏(به علاوه موارد خاصی که وزیران دیگر و فرماندهان ارتش و سپاه می توانند به طور موقت در جلسات شورا ‏شرکت کنند). سعید جلیلی هیچ یک از سمت های فوق را نداشته و ندارد. بنابراین، تنها راه عضویتش در شورا، ‏آن است که یا به عنوان یکی از دو نماینده رهبری در این شورا منصوب شود (آن هم در شرایطی که جدیدترین ‏نمایندگان رهبری در شورا، حسن روحانی و علی لاریجانی، هر دو مغضوب رییس جمهور واقع شده اند) و یا ‏وزیر امور خارجه شود. و اگر بنا بر عمل به قانون اساسی باشد، لابد یکی از دو اتفاق فوق باید در روزهای ‏آینده به وقوع بپیوندند. ‏

جلیلی البته مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی است: وی از جمله مدیرانی بوده که مدتی پس از ریاست ‏جمهوری خاتمی، ترجیح داده وزارت خارجه را ترک کند و در سمت مدیریت بررسی های جاری‎ ‎دفتر رهبری ‏ادامه کار دهد. (رجانیوز، 29 مهر 86). ولی او در عین حال، از زمان غلبه محافظه کاران جدید ایران بر قوه ‏مجریه، همواره گزینه اصلی رییس جمهور برای اداره دستگاه سیاست خارجی بوده است. سایت های خبری ‏محافظه کار، پس ازانتخابات سوم تیر نام وی را به عنوان کاندیدای اولیه رییس جمور برای تصدی پست وزارت ‏امور خارجه منتشر کردند که نهایتا، به علت صلاحدید مقام های ارشد نظام (وزارت خارجه از جمله پست هایی ‏است که انتخاب نفر اول آن، باید به تصویب رهبری نظام نیز برسد) منوچهر متکی به جای وی وزیر شد. در ‏آذر ماه 84، برخی سایت های نزدیک به رییس جمهور، که معتقد بودند منوچهر متکی به جای پاکسازی ‏‏”تکنوکرات ها”، به علی اکبر ولایتی (مشاور ارشد خارجی رهبری) برای انتخاب و انتصاب مدیران و معاونان ‏اختیار کامل داده و به این ترتیب عناصر ناهمسو با احمدی نژاد مدیریت های مهم وزارت امور خارجه را به ‏دست گرفته اند، تاکید کردند که در میان مدیران منصوب، یک استثنا وجود دارد و ان سعید جلیلی است، که وی ‏نیز “به علت فشارهای شدید شخص رییس جمهور منصوب شده است”.‏

در همین ارتباط، اندکی پیش از استعفای علی لاریجانی و انتصاب سعید جلیلی به سمت دبیر شورای عالی امنیت ‏ملی، برخی منابع نزدیک به محافظه کاران خبر دادند که جلیلی به زودی سعید جلیلی معاون اروپا و آمریکای ‏وزارت امور خارجه با حفظ سمت، به عنوان قائم مقام این وزارتخانه منصوب خواهد شد (تهران امروز، 28 ‏مهر 86). این در حالی بود که پیش از آن، سفر وزیر کشور به چین و سفر وزیر اطلاعات به عربستان که ‏سفرهایی دیپلماتیک به حساب می آمدند، توسط برخی ناظران مسایل دیپلماتیک در ایران نشانه ای از نارضایتی ‏رییس جمهور از منوچهر متکی و تمایل احمدی نژاد به تغییر وزیر امور خارجه اش تلقی شده بودند. (شریف ‏نیوز، 22 شهریور)‏

اقدام احمدی نژاد به “موازی کاری” با وزیر خارجه اش، شبیه رفتاری است که او اخیرا در ارتباط با علی ‏لاریجانی در پیش گرفت. مثلا، هنگامی که احمدی‌نژاد با اعزام مجتبی ثمره هاشمی تحت عنوان “نماینده ویژه” ‏خود به فرانسه در تیر ماه سال جاری جهت انجام مذاکرات هسته ای، عملا جایگاه لاریجانی را، به عنوان ‏مذاکره کننده اصلی هسته ای نظام، دچار تردید کرد. یا هنگامی که اما سخنگوی دولت احمدی نژاد لازم دید در ‏دی ماه سال گذشته جمع خبرنگاران حاضر شد تا اعلام کند: “مواضع هسته ای را تنها رئیس جمهور اعلام می ‏کند”. یا هنگامی که در نیمه اردیبهشت ماه سال جاری، علی لاریجانی از عدم شرکت ایران در اجلاس شرم‌الشیخ ‏در مورد امنیت عراق سخن گفت و آنگاه خبر شرکت هیات ایرانی در این اجلاس (به صلاحدید احمدی نژاد) را ‏از زبان یک خبرنگار عراقی دریافت کرد. یا زمانی که احمدی نژاد در خطبه های نماز جمعه روز قدس در ‏تهران (علاوه بر حمله غیرمستقیم به حسن روحانی به عنوان کسی که می خواسته خودسر مذاکره کند ) حمله ‏ای هم به “کسانی که با نگرانی و ترس مذاکره می‌کنند” داشت که مخاطب سخن وی، مسوول تیم مذاکره کننده ‏هسته ای (علی لاریجانی) تلقی شد… وسرانجام، زمانی که لاریجانی در هفته گذشته تایید کرد رییس جمهور ‏روسیه حامی پیامی خاص در ارتباط با پرونده هسته ای بوده، و فردای آن احمدی نژاد به خبرنگاران گفت که ‏پیام پوتین ارتباطی به مسایل هسته‌ای نداشته است.‏

در نهایت، عوض شدن علی لاریجانی، قطعا آخرین شگفتی سازی محمود احمدی نژاد در عرصه مدیریت ‏دیپلماسی کشور نخواهد بود. به طور کلی، در داخل و خارج ایران، گریزی از پذیرش این واقعیت نیست که در ‏نظام جمهوری اسلامی، تا اطلاع ثانوی، غلبه با محافظه کاران جدید است. گروهی که از نگاه آنان، حتی چهره ‏های بنیادگرایی چون علی لاریجانی هم بیش از حد “لیبرال” محسوب می شوند و باید جای خود را از مدیرانی ‏جنس سعید جلیلی بدهند. این معادله، بی تردید تا زمانی مشخص ادامه خواهد داشت: تا زمانی که رهبر ایران، ‏خطر محمود احمدی نژاد برای بقای حکومت جمهوری اسلامی ایران را به حدی بزرگ بداند که به دشمنان ‏رییس جمهور در داخل حکومت، اجازه متوقف کردن او را بدهد. دشمنانی که به لطف رفتارهای تحقیرآمیز آقای ‏احمدی نژاد، تعداد آنها با شتابی باورنکردنی در حال افزایش است… ‏

 

پی نوشت

‏——-‏

‏ خبری غیر رسمی حکایت دارد حسن روحانی اخیرا در جمعی از مدیران مسوول روزنامه ها گفته است که ‏برای ملاقات با خاویر سولانا با همه مسئولین نظام و حتی علی لاریجانی نیز هماهنگ کرده بوده و رهبری نیز ‏در جریان قرار داشته، اما زمانی که وی در آلمان بوده، از تهران تماس گرفته اند که رئیس جمهور مخالف این ‏مذاکره است و لذا باید لغو شود.‏