نگاه

حامد احمدی
حامد احمدی

سه دهه فشار انصار حزب اله به سینما

حزب اله سینما نمی خواهد

حزب اله بار دیگر لشگریان خودرا به مقابل سینماها اورده است و به بهانه اکران فیلم من مادر هستم. این فیلم و فیلم های دیگر هم بها نه اند، حزب اله سینما نمی خواهد و سالهاست با فشار سینما را بسوی نابودی کامل می برد.

مرحله جدید اردوکشی حزب اله نوروز امسال شروع شد. با اینکه به نظر می‌رسید با استقرار تیم مدیریتی انقلابی در سینما همه‌چیز بر وفق مراد متحجران و متعصبان است و دیگر نیازی به مداخله نیروهای حزب‌الله که معمولا در رسانه‌ها تحت عنوان حرکت خودجوش مردمی‌دانشجویی معرفی می‌شوند نیست اما اکران دو فیلم خصوصی و گشت ارشاد با مجوز وزارت ارشاد دولت انقلابی احمدی‌نژاد فاز تازه‌ای از اعمال نظر و قدرت حزب‌الله بر سینما را آغاز کرد.

جالب اینکه فیلم خصوصی که بعد از مدتی توقیف شد و از پرده پائین آمد، سکانس‌های ابتدایی‌اش را به بازسازی وقایع اوایل انقلاب اختصاص داده بود. یعنی جایی که نیروهای حزب‌الله جلو در سینما، شیشه‌ها را می‌شکستند، نعره می‌کشیدند و خواستار جلوگیری ترویج فحشا و ابتذال از طریق سینما بودند. سینماهایی که مشغول اکران فیلم برزخی‌ها بودند.

 

برزخی‌ها- ایرج قادری

در فضای انقلاب‌زده اوایل دهه شصت، که فیلم‌ها یا مثل خط قرمز و حاجی واشنگتن توقیف می‌شدند یا فیلمفارسی‌های انقلابی بودند، ایرج قادری توانست با جمع کردن بخش مهمی از سوپراستارهای سینمای قبل از انقلاب نظیر فردین، سعید راد و ملک‌مطیعی فیلمی به نام برزخی‌ها را جلو دوربین ببرد و روانه اکران بکند. با اینکه به فضل و یمن انقلاب اسلامی امت در فیلم خبری از رقص و کاباره و فاحشه توبه‌کرده نبود و داستان مربوط به فرار چند زندانی می‌شد اما حضور بازیگران مطرح سینمای گذشته باعث شد که ابتدا رسانه‌ها و مسلمانان تازه به قلم و تریبون رسیده علیه فیلم موضع بگیرند و کمی بعدتر امت خشمگین انقلابی‌اسلامی که هنوز تشکل سیستماتیک نداشتند جلو سینماها جمع بشوند، شعار بدهد، ارعاب کنند و فیلم را از پرده پائین بکشند. توقیفی که جز فیلم شامل عوامل فیلم هم شد. بعد از این فیلم بود که فردین و ملک‌مطیعی برای همیشه از حضور جلو دوربین منع شدند و قادری و راد هم بعد از یکی دو سال به محاق دو دهه‌ای رفتند.

 

تحفه هند -محمدرضا زهتابی

سخت‌گیری‌های ارشاد و فضای بسته سینمای دهه شصت باعث شده بود که حزب‌الله زیاد به سینما و فیلم‌های اکران شده حساس نباشد. تئوری ساخت سینمای اسلامی کم و بیش خوب پیش می‌رفت و اگر اعتراضی بود از نوشته مخملباف درباره اجاره‌نشین‌ها و مهرجویی فراتر نمی‌رفت و سینماها از معدود محیط‌های اجتماعی و سرگرمی‌ساز بدون خطر آن سال‌ها بودند. اما در اوایل دهه هفتاد، سینمای متفاوت و البته در کنارش فیلمفارسی، مشغول بازیابی و بازسازی خود شدند. شاید کسی فکرش را نمی‌کرد بعد از پاکسازی سینما توسط انقلابیون و کنار زدن هرآنچه به سینمای طاغوت مربوط می‌شد، یک کمدی سطح پائین‌ و فیلمفارسی‌وار، دوباره حزب‌الله را که دیگر تشکل و گروه شده بود را به جلو سینماها بکشاند. تحفه هند تولید موسسه پویا فیلم حاج حسین فرح‌بخش با کارگردانی فیلمسازی شناخته نشده به نام محمدرضا زهتابی فیلمی بود که صدای گروه انصار حزب‌الله را در آورد. این‌بار دیگر قضیه نه مربوط به داستان فیلم بود نه بازیگرانش. بازیگران اصلی چهره‌های سینمای بعد از انقلاب بودند و داستان فیلم هم تحول یک جوان محتکر را در سال‌های جنگ و قحطی روایت می‌کرد. اما مسئله و مشکل مربوط می‌شد به سکانس‌های اندکی که اکبر عبدی سگی را می‌دزدید و می‌فروخت و این چیزی بود که تعبیر به ترویج سگ‌بازی در سینما شده بود. انصار حزب‌الله با محوریت مسعود ده‌نمکی جلو سینمای قدس تجمع کردند، تماشاگران را مورد ضرب و شتم قرار دادند و سینمادارها را مجاب کردند که خودشان دست به توقیف فیلم بزنند.

 

آدم برفی -داوود میرباقری

تولید حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی که در اوایل انقلاب سینماگر و نویسنده و شاعر مسلمان تربیت می‌کرد، از آن محصولاتی بود که سازندگانش فکر همه‌جایش را کرده بودند. داستانی با جذابیت‌های پنهان فیلمفارسی مثل کاباره و لوطی بامرام و کتک‌کاری در کنار بی‌اعتبار کردن ایرانیان مهاجر و عشق آمریکا، مجموعه‌ای بود که می‌توانست مخاطب عام و امت حزب‌الله را یک‌جا راضی کند. اما مسئله زن‌پوش شدن اکبر عبدی در این فیلم، چیزی بود که معتصب‌ها و مذهبی‌ها با آن کنار نیامدند. فیلم در جشنواره فجر سال هفتاد و سه فرصت نمایش پیدا نکرد و توسط وزارت ارشاد توقیف شد. نمایش‌های خصوصی فیلم برای سران بلندپایه جمهوری‌اسلامی و روایت‌هایی از تایید شدن فیلم توسط هاشمی‌رفسنجانی و خامنه‌ای هم باعث نشد که تیم رسانه‌ای حزب‌الله متشکل از روزنامه کیهان و هفته‌نامه صبح کوتاه بیایند. فیلم تا روی کار آمدن دولت خاتمی و ارشاد مهاجرانی توقیف ماند و این در حالی بود که نسخه‌ ویدئویی فیلم دست به دست میان مردم می‌چرخید. اکران فیلم هرچند با تهدیدها و تجمعاتی همراه بود اما به دلیل همزمانی مدتی از نمایش فیلم با نشست سران کشورهای اسلامی در تهران خیلی امتداد پیدا نکرد و آدم برفی تا آخر زمان نمایش روی پرده ماند و یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سال شد.

با اینکه دوران اصلاحات، پرالتهاب‌ترین و پرمشغله‌ترین دوران برای گروه انصار حزب‌الله بود اما دغدغه‌هایی نظیر برخورد با تجمعات سیاسی و اجتماعی و برخورد با مطبوعات آزاد و نویسندگان و روشنفکران وقت آزاد زیادی را برای این گروه نگذاشت تا نیروهای‌شان را به سمت سینماها هم گسیل بدهند. با اینکه در آن دوران فیلم‌هایی نظیر مصائب شیرین، بچه‌های بد، شوکران، متولد ماه مهر، آب و آتش و… سر و صدای زیادی به دنبال داشت و با معیارهای حزب‌الله سازگار نبود اما اعتراض‌ها چیزی فراتر از نوشته‌های هفته‌نامه‌های ده‌نمکی و روزنامه کیهان و گهگاه بیانیه‌های بعد از نماز جمعه نرفت. با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد به نظر می‌رسید که دیگر فعالیت نیروهای حزب‌الله به پایان رسیده و با استقرار بخشی از آن‌ها در دولت و سپاه دیگر نیازی به اردوکشی خیابانی نیست. اما با کنار رفتن صفارهرندی و رودرویی احمدی‌نژاد با رهبر نیروهای حزب‌الله که حالا خوش دارند به عنوان دانشجویان حزب‌اللهی معرفی شوند دوباره وارد میدان هنر و سینما شدند.

 

زندگی خصوصی -حسین فرح‌بخش

چند بیانیه و یکی دو تجمع جلو سینماها و ارشاد کافی بود که فیلم به سرعت از پرده پائین بیاید و نامه‌نگاری‌ها و مصاحبه‌های حاج حسین فرح‌بخش هم نتیجه‌ای نداشته باشد. خصوصی روایت تحول یک حزب‌اللهی در گذر زمان و تبدیل شدنش به یک نماینده و صاحب رسانه قدرت‌طلب و بی‌اخلاق بود. حزب‌الله که تصویر بخشی از خودش را روی پرده می‌دید، با اینکه شخصیت‌سازی سعی کرده بود اصلاح‌طلبان و امثال اکبر گنجی را هدف قرار بدهد، در مدت دو ماه حدفاصل اکران جشنواره و اکران عمومی به تبلیغ علیه فیلم پرداخت و با به میدان آوردن نیروهایش ارشاد را وادار به عقب‌نشینی کرد.

 

گشت ارشاد -سعید سهیلی

جالب اینکه دومین فیلم حساسیت‌برانگیز هم از گزینه‌های اکران نوروزی بود و دقیقا مثل اولی ساخته یک فیلمساز حزب‌اللهی که سابقه عضویت در انصار حزب‌الله مشهد را دارد. فیلم سعید سهیلی دایره جرم‌هایش از خصوصی هم بیشتر بود. دایره‌ای که از توهین به گشت ارشاد آغاز می‌شد و خاتمه‌اش توهین به احساسات مذهبی مردم و تمسخر مراسم تاسوعا و عاشورا بود. با اینکه فیلم نسبت به جشنواره با سانسورهایی مواجه شده بود و دیالوگ‌هایی نظیر “هیات قیمه و قمه” حذف شده بودند اما همین هم باعث نشد که حزب‌الله در کنار اعتراض به خصوصی، گشت ارشاد را هم از نظر دور بدارد و هر دو فیلم را با هم به یک‌جا، یعنی کنج دفاتر فیلمسازی نفرستد. گرچه بعد از مدت کوتاهی نسخه‌های رسمی فیلم به شکل سی‌دی و دی‌وی‌دی به بازار آمد که آن‌ها هم در مدتی کمی جمع‌آوری شدند. گرچه دیگر مردم به قدر کفایت فیلم‌ها را دیده بودند.

 

من مادر هستم -فریدون جیرانی

فریدون جیرانی که از قضا مورد تایید دستگاه‌های فرهنگی جمهوری‌اسلامی است و با حضور در نشست هنرمندان با رهبری و ساخت سریال مرگ تدریجی یک رویا که بازتولید نمایشی مجموعه ظاهرا مستند هویت بود، اصطلاحا برادری خودش را اثبات کرده است، از مدت‌ها پیش در برنامه هفت مقدمات اکران فیلم مسئله‌دارش را آغاز کرده بود. مسعود فراستی که خود دوست دارد منتقد رسمی جمهوری‌اسلامی معرفی بشود در یکی از برنامه‌های هفت از این فیلم به عنوان اثری جدی یاد کرد که گرفتار سوتفاهم شده است. فیلم اما عاقبت اکران شد و بیانیه تهدیدآمیز حزب‌الله را در پی داشت. این بیانیه که امضای گروه خاصی را پای خود را ندارد و تحت عنوان کلی نیروهای حزب‌اللهی منتشر شده است، ارشاد را تهدید کرده که اگر فیلم را توقیف نکند، آن‌ها به میدان می‌آیند و به وظیفه خود عمل می‌کنند. فیلم در میان فضای کاذب و تبلیغاتی سایت‌هایی نظیر کافه‌سینما اکران افتتاحیه خود را برگزار کرد و جیرانی بعد از نمایش فیلم با مخالفان که خود را دانشجوی حزب‌اللهی معرفی کرده‌اند بحث کرد و فیلم این بحث گویا متمدنانه به عنوان بخشی از مواد تبلیغاتی فیلم در سایت‌ها منتشر شد! فیلم جیرانی اما بیش از هر چیزی در تقبیح سبک زندگی متفاوت ایرانی ساخته شده و اینطور زندگی را برخلاف الگوی زندگی ایرانی‌اسلامی و باعث انحراف دانسته است. چیزی شبیه به تصویر روشنفکران در سریال جیرانی.

این هیاهو اگر در نهایت منجر به توقیف فیلم یا ترفندی تبلیغاتی بشود، بیش از هر چیز اعلام موجودیت دوباره حزب‌الله در سینماست که مشکل اصلی‌اش نه با این فیلم‌ها، که با معاونت سینمایی فعلی است‌ و اساسا به فتح این سنگر ارزشمند فکر می‌کند. فعالیت حزب‌الله که با کنار زدن هنرمندان زمان شاه آغاز شده بود دو دهه است که هنرمندان خود جمهوری‌اسلامی را نشانه گرفته. فقط کافی است اسامی را مرور کنیم. فریدون جیرانی، سعید سهیلی، حسین فرح‌بخش و… همه کسانی هستند که التزام عملی خود را بارها به جمهوری‌اسلامی نشان داده‌اند. مشکل گویا بر سر تفاوت نگرش‌ها نیست. جنگ قدرتی در جریان است بر سر لقمه چربی به نام سینما و ترویج فحشا از طریق فیلمسازان ساخته جمهوری اسلامی نمی‌تواند چیزی بیشتر از یک شوخی پر و صدا یا بهانه‌ای برای اعلام جنگ باشد.