آقای علی کردان ـ یا شاید عوض علی کردان که از این یکی پرونده فساد جنسی هم افشا شده و اتفاقا توسط برادر اقای احمدی نژاد ـ عاقبت در کمال ”معصومیت” و البته “مصونیت” خبر از آن داد که “فریب” خورده و “رابط”ی برای او مدرک قلابی گرفته است. اما اهمیت این ماجرا در “فریب”خوردگی آقای کردان نیست، همه تاسف از آن است که امروز ”مصالح کشور” به سرنوشت این “علی”ها و این “رابط”ها گره خورده است. همان ها که سیاست شان عین دیانت شان و دیانت شان عین سیاست شان است.
لازم نیست داستان آقای کردان را تا روزهای پیش از انقلاب پی بگیریم که تحقیقات نشان می دهد، فوق لیسانس و لیسانس و دیپلمی هم در کار نیست!او هم یکیست از همان ها که در روزهای انقلاب، وقتی دیگران داشتند برای استقلال و آزادی و رهایی زندانی سیاسی و… جان می دادند، به ضرب بازو، در کمیته ای را هل دادند و وارد شدند و بر صندلی کمیته چی نشستند و دیگر برنخاستند.از اینان در همه جا بسیارند؛ آنچه پیگیری لازم دارد این است که چگونه کار به اینجا رسید؟
چگونه سورنا هاشمی به جرم نشان دادن سند فساد مسئولی در دانشگاه زنجان، به زندان و محرومیت از تحصیل ـ تحصیلی که واقعیست ـ روبه رو می شود، اما رسیدگی به جعل و دروغ یکی ازاین “علی” آقاها، که سال ها بر مسند مهم ترین مشاغل در جمهوری اسلامی تکیه زده، گره می خورد با “مصالح کشور”؟
چرا روستازاده ای محروم و بینوا، به جرمی جنسی از کوه پرت می شود، اما سردار دستگیر شده ای حین پیشنمازی زنان عریان، حتی به سلولی کوچک “هدایت” نمی شود؟ چرا صدها و هزاران نفر به علت جرم های ریز مالی، نام شان می شود “مفسد فی الارض” و بر دار می شوند اما آِیت الله جنتی که سی سال است سرنوشت میلیون ها نفر را دگرگون کرده، با یک “حلالیت طلبی متفرعنانه” مورد تمجید و تحسین هم قرار می گیرد؟ چرا…
بله؛ ما هم مانند آقای کردان “به یکباره و با ناباوری کامل” این روزها را می نگریم و می گوییم: “این امر نه از جهت اهمیت مدرک مذکور” بلکه از بابت سیاست و دیانتی که به این روز افتاد، اهمیت بسیار دارد؛ اهمیتی در حد “مصالح کشور”. کشور ما. کشوری که در راس آن دولتی ست مکتبی که بی شک سر و ته داستان آقای کردان را هم همان گونه سر هم خواهد آورد که دیگرموارد را.
به یاد می آورم پس از حادثه انفجار در دفتر نخست وزیری در دوران محمد علی رجایی و حجت السلام باهنر، آقایانی از همین دست زیر تابوت ها سینه می زدند و گلو می دریدند که: “دشمن در چه فکریه، ایران پر از کشمیریه.“
و کشمیری همان کسی بود که بعدها خبر دادند در انفجار نقش داشته و پس از آن نیز از کشور گریخته است. آقایان اما فکر می کردند او نیز جزو “شهدای” انفجار دفتر نخست وزیریست و زیر تابوت خالیش سینه می زدند! اینک امروز باید گفت: حکومت “یکدست” پر از کردان هاست؛ همه هم از یکدیگر سند و مدرک و فیلمی دارند برای باج خواهی و ”مذاکره”. همه اسناد هم در صندوقخانه این مجموعه مافیایی وجود دارد؛ از اسناد مربوط به فساد جنسی قاضی شهر، سعید مرتضوی تا اسناد فساد مالی مسئول توپخانه شهر، حسین شریعتمداری. از فهرست فسادهای جنتی ها تا فیلم های زارعی ها.
حال در همین امروز که به گفته آقای لاریجانی، این “مطلب[پرونده جعل کردان ] ازنظرنمایندگان روشن شده” سئوال این است که آیا “مطلب” بر آنان نیز که گلو می درند که سیاست ما عین دیانت ماست، روشن شده؟ آنان نیز دریافته اند که رسوایی این طشت افتاده وهمه گیری صدای منحوسش، به جایی رسیده که باید کاری کرد؟ فراتر از آن، با این نوبرها که هر روز از راه می رسد و هنوز نوک کوه یخ ست، وقتی برای کاری کردن باقی مانده؟
آقایان! شما نیز مانند محسن کشمیری، نه دفتر نخست وزیری، که ایران را به هوا فرستاده اید؛پس بیایید و مانند او مفتخر از کاری که کرده اید، ایران ویران را به صاحبانش واگذارید و بگذارید زیر تابوت های خالی تان کسانی فریاد بزنند: ایران پر از دیانت بود. پر از سیاست بود. پر از مهرورزی، پر از اخلاق. پر از نوآوری، پر از شکوفایی، پر از…..
باور کنید بالاتر از این سیاهی، که خط به خطش را مدیون شماییم، رنگی نیست. اگرآخرین شاه پهلوی می گفت:حکومت بر مشتی پابرهنه، افتخار نیست، حکومت به یاری مشتی کردان و زارعی و شریعتمداری و مرتضوی نیز افتخار نیست؛ مگر آنکه همه کردان باشید، همه زارعی، همه مرتضوی، همه شریعتمداری، همه جنتی، همه….