دبیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در آخرین لحظات مهلت باقی مانده با صدور بیانیه ای اعلام کرد که ایران با اراِیه یک سند مهم گام تازه ای در مسیر روشن ساختن ابهام ها بر داشته است.
سند مهم مورد اشاره اقای البرادعی، نقشه قالب ریزی الومینیومی یک کلاهک اتمی است که جمهوری اسلامی میگویدبر حسب تصادف در میان لوازم خریداری شده پیدا کرده است؛ مثلا مثل روزنامه باطله که معمولا لوازم خانه را در آن می پیچند تا هنگام جابه جایی نشکند. در همین حال و بر حسب تصادفی دیگر چین از شرکت در جلسه مشورتی شورای امنیت و گروه 5+1خوداری کرد تا جلسه به رسمیت نرسد.
با احتساب این تصادف ها می توان به این نتیجه رسید که دیپلماسی هسته ای جمهوری اسلامی تا زمان انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال آینده بر مبنای تصادف و خرید زمان طراحی شده است؛ غافل از آنکه این تصادف ها امتیاز منفی است و نه مثبت و در صورت تصمیم به اقدام امریکا، چه جمهوریخواه و چه دمکرات در انتظار مشورت البرادعی و چین نخواهد ماند و هزینه اش را باید ملت ایران بپردازند که تنها در جنگ با عراق 1000 میلیارد دلار خسارت تحمل کردند و فرزندانی از دست دادند که می توان همواره برایشان سیاه پوشید و اشک ریخت.
جمهوری اسلامی در طی سالهای گذشته چنان بدنه دولت را از نظر کارشناسی تهی کرده است که اگر مثل زمان شاه سلطان حسین صفوی، دشمن پشت دروازه های پایتخت باشد، هستند کسانی که بگویند با ذکر و دعا می توان رفع بلا کرد و قبله عالم به سلامت باشند. در حالی که عقل اقتضا می کرد برای چنین شرایطی کارشناسان برجسته امریکا شناس تربیت می شد تا آنان بگویند دمکرات یا جمهوریخواه هر دو وظیفه دارند در راستای منافع ملی گام بر دارند تا به موقعیت امریکا در جهان آسیبی وارد نشود.
امریکا اولین دمکراسی ریاستی در جهان است. براساس قانون اساسی، کنگره باید از رئیس جمهوری حمایت کند و اگر چنین نشود، که در تهران چنین نظری وجود دارد، رئیس جمهوری امریکا از نظر قانونی چنان قدرتی دارد که می تواند تصمیم بگیرد و بعد پاسخگو باشد و تا این لحظه هیچ رییس جمهوری از این بابت استیضاح نشده است.واترگیت و مونیکاگیت تخلفات شخصی بودند. بنابراین تصمیم سازی در امریکا تابع منافع حزبی نیست واختلاف نظر در نحوه تصمیم گیری است نه تصمیم سازی، زیرا سالها می کوشند و هزینه می کنند تا کارشناس تربیت کنند ودر چنین مواقعی از آنان استفده کنندو این کارشناسان نه در پشت پرده و زندان بلکه در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی حضور دارندو نظر خود را ارائه میکنند تا افکارعمومی هم آمادگی پذیرش داشته باشند.
در چنین چارچوبی است که در جنگ جهانی دوم فرمان آتش به هیتلر و پرتاب بمب اتمی به هیروشیما را روسای جمهوری که دمکرات هستند صادر می کنند و همین دمکرات ها هستند که جنگ ویتنام را شروع می کنند تا یک جمهوریخواه به نام نیکسون به آن پایان بخشد. جمهوری اسلامی هنوز در رویای خوش معامله بزرگ با جمهوریخواهان درهنگام ماجرای گروگان گیری است که به پیروزی ریگان منجر شد اما آیا این نقش دوباره ایفا خواهد شد؟ ایا جمهوری اسلامی فکر می کند که می تواند در پرونده هسته ای با دمکرات ها به یک معامله بزرگ برسد و آنان نیز بر روی پرونده ا ی که احتمالا چندین فایل شده بنویسند مختومه ؟
در عرصه دیپلماسی هزینه ”اگر” بسیار سنگین است و مذاکره کمتر از جنگ نیست.انچه در جمهوری اسلامی درک نمی شود قدرت و توان امریکا در دو عرصه سیاسی و نظامی است. روس ها و چینی ها به آنان القا کرده اند که” نگران نباشید ما هستیم و در جهان پس از جنگ سرد اجازه نمی دهیم که امریکا ابر قدرت شماره یک باشد” و این جمله چنان بر ذهن آنان نقش بسته که فراموش کرده اند باید به جهان پس از 11 سپتامبر فکر کنند و از توصیه روسها و چینی ها دست بردارند. این خطرناکترین فکر است که تهران به این نتیجه رسیده باشد که بوش در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری از اقدام علیه ایران هراس خواهد داشت.
اگر بوش به این نتیجه رسیده باشد که باید تصمیم آخر را بگیرد، جنگ قطعی است و در آن صورت چه کسی می خواهد هزینه یک خطای استراتژیک در قبال سرنوشت یک کشور و یک ملت را به عهده گیرد؟ کارشناسانی که در طول سالیان گذ شته با حقوق دلاری کاخها ساختند و در این سوی آبها کاخها خریده اند چه خواهند گفت؟ سرنوشت پرونده اتمی ایران برای امریکا یک تصمیم ملی محسوب می شود و برهمین اساس هر دو حزب و همه تصمیم سازان در برخورد تردیدی ندارند اما ترجیح می دهند هزینه شلیک اول را به حداقل برسانند که اگر جز این بود خانم هیلاری کلینتون که رقیب اصلی جمهوریخواهان است به مصوبه جنجالی کنگره علیه سپاه پاسداران رای مثبت نمی داد.
اصولا می توان این سئوال را مطرح کرد که چرا جمهوری اسلامی فکر می کند که دمکرات ها اهل حرف هستند و به تسلیم در برابر آنان تن می دهند و بدون تردید ایران را به عنوان قدرت اتمی در خاورمیانه خواهند پذیرفت؟ آیا امریکا به عنوان قدرت شماره یک اقتصاد جهانی تصمیم دارد در کنار صندلی خود برای جمهوری اسلامی جایگاهی در نظر بگیرد؟و چرا در شرایطی که نفت لحظه به لحظه گرانتر می شود و بزودی از مرز تاریخی 100 دلارعبور خواهد کرد بوش فرمان نمی دهد تا از ذخایر استراتژیک استفاده شود؟
اما در مورد دل بستن به پیروزی در مذاکره. چرا از دوستان چینی خود نمی پرسید امریکا چگونه آنان را قانع کرد که از ماجراجویی دست بردارند و چنین شوند که امروز هستند.سالهاست رفقای چینی جمهوری اسلامی تنها هنگام ورود به ساختمان حزب کمونیست “کمونیست “می شوند و پس از آن دیگر هیچ. بنابراین جمهوری اسلامی راه برخورد ناگزیر را انتخاب کرده است، در حالیکه گفتگو برخوردی به مراتب دشوارتراست زیرا باید یک طرف با کمک کلمه و سند طرف دیگر را قانع کند.
جمهوری اسلامی کنونی که ترجیح می دهد به قهرمان اتمی خاورمیانه تبدیل شود، می کوشد در جنگ و گفتگودست بالا را داشته باشد و چنین اندیشه ای تنها هزینه و قدرت آتش حریف را افزایش می دهد. این بازی یک میدان هولناک دارد به نام ایران و یک بازنده خاموش به نام ملت ایران. نه پرداخت این هزینه برای ملت ایران امکان پذیر است و نه تحمیل آن جوانمردانه.
ارتش امریکا حرفه ای ترین ارتش جهان است که هرگز در مرزهایش نجنگیده و هر سرباز این ارتش درصورت وقوع هر حادثه ای یک بیمه چند میلیون دلاری دریافت می کند. حتی اگر همه این اطلاعات نادرست باشد کسانی که این راه را انتخاب کرده اند باید بگویند که پیروزی بر خاور میانه چه دستاوردی برای ملت دربند و دردمند ایران در پی خواهد داشت؟
آنان که سالهاست با ریا، صداقت ترویج می کنند اگر می توانند متن مذاکرات با سفیر امریکا در بغداد را منتشر کنند تا ملت ایران هم بدانند قهرمانان در هنگام دفاع از عزت چگونه رفتار می کنند و در برابر چه اطلاعات طراز اولی قرار گرفته اند که ناگزیر شده اند بپذیرند انچه را که قول داده اند.
تحمل در نظام بین الملل، آستانه ای دارد که اگر حکومتی از آن عبورکند باید هزینه اش را بپردازدو جمهوری اسلامی برای بالا بردن آستانه این تحمل، دیپلماسی تهدید اتمی را انتخاب کرده است؛ بنا براین نه می شنودو نه می بیند؛ تنها خواب شکست بوش و پیروزی دمکرات ها را می بیند.