روشنفکران باید اخلاقی عمل کنند

نویسنده
نادر ایرانی

» تقی رحمانی در دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه تهران

taghirahmani569.jpg

‏‏”نیاز نسل جدید به معنویت”، موضوع آخرین سخنرانی تقی رحمانی درانجمن اسلامی دانشکده حقوق وعلوم ‏سیاسی دانشگاه تهران‎ ‎بود که در اواخر هفته گذشته انجام شد. ‏

رحمانی در ابتدای سخنرانی خود این گونه به طرح مساله پرداخت: مشکل روشنفکری درایران این است که ‏اگر معنویت را تبدیل به بحث های کلامی کند، اخلاق نسبی می شود، روشنفکران ما اغلب درباره معنویت، ‏قرن نوزدهمی هستندو عقل سکولار درجامعه ایران وجود ندارد؛ من با سوال هایی مانند معنویت چیست؟ ‏اندازه‌‌اش چیست؟ عقل ودین با معنویت سازگاری دارند یا خیر؟ مخالفتی ندارم اما این سنخ ازسوالات مسئله ‏های جامعه ما نیستند. ‏

تقی رحمانی بابیان مطلب بالا افزود: متاسفانه برخی روشنفکران ما به صورتی به این مسایل می پردازند که ‏نقض غرض شده است وپس ازشروع این دست ازمباحث به نفی آن می رسند. وی با فرعی قلمداد کردن این ‏نوع ازنظریه پردازی ها، موضوع اصلی را عملکرد حکومت دینی ذکر کرد که مدعای تاسیس حکومت ‏معنوی دارد واین بزرگترین مشکل را درجامعه ما ایجاد کرده به نحوی که باعث شده درجامعه ما شریعت ‏تکاپوی معنویت نکند. وی افزود: نیت شریعت زیست اخلاقی وزیست معنوی است وادعای حکومت معنوی ‏دراسلام وجود ندارد. درقرآن پیامبر جانش برمومنین اولی است ونه برهمه مردم. وی با ذکر این که دراسلام ‏حکومت برقرارداد استواراست و درمدینه پیامبر با منعقد ساختن قراردادی با یهودی ها، مشرکین ومسلمانان ‏به نوعی قانون اساسی ( نه مانند آنچه امروز مشاهده می شود)نوشته درباره حکومت معنوی گفت: مفهوم ‏حکومت معنوی مفهوم کلیسایی است و ازقرون وسطی آمده است، دراین مفهوم مسیح روح جهانی است ‏ومابقی جسم جهانی هستند. ‏

رحمانی تفسیر پولس حواری درکتاب اعمال رسولان را که درادامه انجیل ها آمده در حقیقت ساختن ‏معنوی/روحانی وجسمانی دانست که به زعم وی چنین تفکیکی تا این اندازه افراطی درشرق وحتی دربودیسم ‏وجود ندارد. او درادامه با تاکید براین که ایندیشه روحانی وجمسمانی بعدها با ایجاد روحانیت به شکل خاص ‏معنویت درآمد، با توجه به ظهورمعنویت درایران بعد از انقلاب گفت: شکل گیری چنین موضوعی درایران آن ‏هم درشکل حکومت معنوی معمولا نقض قرض است، چون حکومت اعمال قدرت، نظم ومشروعیت می کند ‏وازاین نظر حکومت نمی تواند ازمعنویت حرف بزند، بلکه حکومت باید ازقرارداد واخلاق سخن بگوید. ‏همچنان که درخلافت (بیعت)، دموکراسی وحتی نظام سلطنت هم نوعی قرارداد وجود داشته آن چنان که مثلا ‏درقرارداد شاهی معمولا این گونه سخن می گوییم که شاه باید چهارصلاحیت 1- نژادخوب 2-تجربه 3- ‏دانش، علم وبه نوعی حکمت عملی برای تدبیر امور و4-فره ایزدی داشته باشد تا شاه، شاه شود واگر ظلم کند ‏اهورا مزدا فره را ازاومی‌گیرد. رحمانی با ذکر این که تشکیل قراردادواخلاق دردوره های مختلف بشری ‏ازجمله دردوره شاهی، فره ایزدی، دردوره مدرن دموکراسی (ونه آزادی ) و…. وظیفه حکومت ها بوده است ‏درباره تاسیس حکومت معنوی که درنهایت به قدرت گرفتن روحانیت و نوعی نظام مقدس منجر شد گفت: به ‏جز خداوند هیچ کس دراسلام مقدس نیست و قدسی نه ازنگاه دکتر سروش که ازنظرفلسفه مدرن به ‏رازآلودگی تعبیر می کند، بلکه قدسی از نگاه عامه به معنای حریمی مورد توجه است که انسان درآن احساس ‏امنیت می کند و این امنیت نمی تواندبه صورت جمعی برقرار شود. یعنی هرفرد باید با خدا سخن بگوید. به ‏این دلیل مساله معنویت وقتی دردستور کار یک حکومت قرارگرفت نقض غرض می شود.‏

وی درادامه مشکل جامعه ایران را فقدان اخلاق وقرار داد و ساختارجامعه مدنی ودموکراسی ذکر و شکست ‏اصلاحات را دراین بخش مطرح کرد وگفت: علی (ع) می گفت که درحکومت من سه چیز وجود دارد: حق ‏مسکن وسرپناه، حق آب، وحق نان. درمعنای روشنفکری حکومت علی (ع) یک حکومت توسعه گرا است. ‏حکومت علی (ع) نگفت که درحکومت من همه باید نماز بخوانند. ولی معاویه اولین کسی است که ازحکومت ‏خدا وخلیفه اللهی دم زد وحکومت را هم موروثی کرد، وی در ادامه افزود: در این انجمن اسلامی چون ‏ساختار ندارد، یک نفر رییس‌اش می شود وبعد ازمدتی چون بقیه فعال نیستند هرکار دلش بخواهد می کند و به ‏مرور تبدیل به دیکتاتورشده وبه کسی پاسخگو نیست. ‏

این روشنفکر ملی - مذهبی درادامه جامعه‌ای را اخلاقی دانست که درآن قرارداد وپاسخگویی به طور ‏ساختاری رعایت شده وفقدان حضورساختارهای مدنی را علت تبدیل معنویت به مسئله‌ای لوکس وفرمایشی ‏مطرح کرد وگفت: معنویت دربخشی ازروشنفکران حتی روشنفکران دینی ما تبدیل به یک مفهوم کلامی با ‏سوال‌هایی چون آیا معنویت ممکن است، ‌آیا معنویت با عقلانیت می خواند، آیا معنویت با دین می خواند، ‏معنویت به چه معنایی است، آیا معنویت به معنی اخلاقی زیستن است، پس اخلاقی زیستن به چه معنایی است ‏تبدیل شده وآن ها را مباحثی درنهایت انتزاعی فلسفی خواند که درآن زیربنای اخلاق ومعنویت تخریب می ‏شود. رحمانی این موضوع را مانند نگرش کسانی ذکر کردکه مدعی سوسیالیسم ویا لیبرالیسم درجامعه هستند ‏ولی نمی دانند که با چه الزامات وامکاناتی چنین مسایلی امکان حیات می یابند. ‏

او در ادامه عنوان کرد که وقتی کتاب فوکورادراین جا می خوانید به دنبال حذف نظم بورژوازی می روید ‏که براساس آن فوکو درفرانسه آن را می کوبد، زیرا انسان را به ماشین تبدیل کرده است این درحالی است ‏که درایران باید آرزو کنیم سیستم بورژوایی یا دموکراسی حداقلی داشته باشیم. دراین جاست که به قول ‏شریعتی جغرافیای حرف وادبیات درزندگی شما گم شده است. وی درادامه افزود: برای این که سنگ برروی ‏سنگ بند بشود باید روابطی به وجود بیاید ودین ازاین جا شروع می کند ومی گوید اگر مسلمان، مسیحی ویا ‏مارکسیست هستید وبه جامعه خود احترام می گذارید باید ازکارندزدید زیرا نمی شود نماز خواند ولی ازکار ‏دزدید ویا به دوست دخترت به صورت یک کالای جنسی نگاه وبه زن فقط به صورت بمب جنسی نگاه بکنید؟ ‏یا معنویت را تنها خلاصه کنید درشریعت وشریعت را هم خلاصه کنید درچند تار موی زن، آرایش وآستین ‏کوتاه و آستین بلند؟ وی سپس با ذکر این نکته که باید به نرم های جامعه نیز پای بند بود درارتباط با معنویت ‏گفت: معنویت درجامعه به معنای آن است که درمواجهه با زن فاحشه ازموضع بالا اورا اصلاح کنیم. انسان ‏شرکت سهامی خدا وشیطان است. ‏

رحمانی شب قدر اشخاص را متفاوت عنوان کرد که می تواند دربرخورد با یک زن خیابانی، بچه یتیم، یک ‏دزد، ویا یک آدم واقعی صورت بگیرد. به عبارت دیگر به زعم وی چیزی که انسان را به خودم بیاورد شب ‏قدر او است. چون ایمان در مرحله نخست تاثیرفردی وسپس تاثیر اجتماعی دارد. وی افزود: تعبیه احکام ‏شریعت، معنویت نمی آورد. وقتی حکومت دینی غایت خود را معنویت قرار می دهد، درحقیقت خود را بایک ‏بحران بزرگ مواجه می کند ؛ یعنی اندازه پذیرکردن اموری که اندازه پذیر نیستند وبرای این منظور معنویت ‏را به شریعت تقلیل داده وآن را دستوری می کنند. رحمانی اجرای شریعت دستوری را برای انسان ها ‏موجب نوعی نفاق دانست وضمن ضرورت نیایش برای آدمیان شکست خورده ازجمله افرادی که شکست ‏عشقی را متحمل شده‌اند گفت: برای من نماز درسن 36 سالگی خوب فهم شد به خصوص درانفرادی. رحمانی ‏با ذکر این که درایران بین گناه وجرم یکسان انگاری می کنند و مگر ازچراغ قرمز رد شدن گناه است؟ ‏

افزود: عبور ازچراغ قرمزجرم است. ولی درمعنویت، انسان معنوی حتی جرات نمی کند ازچراغ قرمزرد ‏شود یا مالیات نپردازد. رحمانی اشتباه بزرگ دکتر سروش دردهه 60 را قراردادن عرفان دربرابر شریعت ‏وفقه ذکر کرد وگفت: عرفان اندازه ندارد و عرفا به مراتب ازفقها فاشیست تر می شوند منتها فقه باید به روز ‏شود وشریعتی می گفت که فقه به روز نیست. ازنظر رحمانی نماز باید آدمی را ازفحشا بازبدارد. فحشا هم ‏دیدن چند تارموی یک دختر خانم نیست. فحشا ایجاد یک امر بد بزرگ مانند ایجاد شکاف طبقاتی درایران است ‏که منجر به تولید وبازتولید چنین خانم هایی می شود. ازنظر رحمانی مقصر اول چنین مسایلی، حکومتی ‏است که خودش را به آرمان‌های انسانی متعهد می داند ولی درعمل به آن متعهد نیستند. وی درادامه سخنان ‏خود بورژوازی مستقلات را یکی ازمهمترین پدیده های موجود درایران ذکر کرد وافزود: آیا می شود هم ‏شریعت مدار بود وهم به بورژوازی مستقلات وابسته باشیم؟ خطرناک ترین بورژوازی درایران بورژوازی ‏مستقلات و بدتر از بورژوازی تجاری است. رحمانی با ذکر این که اوایل انقلاب علیه بورژوازی کمپرادور ‏شعار دادیم و گیر بورژوازی تجاری افتادیم، سپس علیه بورژوازی تجاری شعاردادیم وگیر بورژوازی ‏مستقلات افتادیم گفت: شما چگونه می توانی هم مومن وهم وابسته به بورژوازی مستقلاتی باشی که با بورس ‏بازی زمین اکنون دارد تمام ثروت ملی را می بلعد؟ وی افزود: شریعت نسبت به بورژوازی مستقلات هیچ ‏مشکلی ندارد، ولی اکرشخصی ریش‌اش را بزند با حکم کراهت تیغ نسبت به آن انتقاد می کند، این درحالی ‏است که بورژوازی مستقلات 3هزار میلیارد تومان ثروت دارد وبا بکارگیری کارگران فصلی، هروقت ‏بخواهد آن ها را بیرون می کند. رحمانی با اشاره به این که این مسایل جامعه ایران را با فروپاشی اخلاقی و ‏ارزشهای فردی واجتماعی مواجه کرده تا جایی که خانواده نیز درحریم امن قرار نخواهد داشت به برخی ‏دیگر ازعلل فروپاشی ارزش های اجتماعی اشاره کردوگفت: حتی اخلاقی ترین انسان ها درجامعه ما به ‏بزرگترین مجازات ها رسیدند. مانند آیت الله منتظری که درهیچ انحصاری ازجمله انحصارات شکر و قند ‏شرکت ندارد، و آن هایی که با شریعت زیست کرده اندمانند مهندس سحابی، و… اساسا درجامعه شناخته نشدند ‏یا خراب شدند، یا برخورد با خاتمی که اصلا اخلاقی نبود و به بهانه دست دادن با یک دختر خانم صورت ‏گرفت. ‏

‎ ‎چه باید کرد؟‎ ‎

اگرآنها خراب کردند مانیز باید خراب کنیم؟ اگر آنها مبتذ ل شدند، ما نیز باید مبتذل شویم؟ رحمانی با طرح ‏سوال های بالا معتقد است مذهب به دلیل ایجاد یک رابطه فردی میان انسان با خدا، ازفلسفه کامل تر وقوی ‏تری برخورداراست، وبا ایجاد نیایش درزندگی، وبا قبول درد ورنج دیگران آن هم به صورت آگاهانه ‏وداوطلبانه، انسان را به آرامش می رساند و این هنر مذهب است. کاری که فرانچسکو، حلاج، شریعتی، ‏گاندی وماندلا انجام داده‌اند، که همگی وابسته به مدل های بزرگ یک ریشه ایمانی هستند. اما به زعم وی ‏ایران کنونی، نیاز به مدل های متوسط ایمانی دارد، آدم های معمولی، افرادی که درخانواده ها همه ازآن ها ‏تعریف می کنندو لزوما روشنفکر نیستند، به دیگران کمک می کنند وسختگیر نیستند. رحمانی می گویدکه با ‏دومیلیون آدم این گونه، جامعه ایرانی ساخته می شود. چون جامعه را متوسط ها می سازند ودین هم برای ‏متوسط ها است. ‏

رحمانی درباره هنر نیایش درچنین اوضع واحوالی گفت: اگر نیایش نکنید، زمخت وخشن می شوید. درادیان ‏انسان ها مورد داوری فردی قرار می گیرند؛ ازاین رو اگر همه دزد باشند، دلیلی برآن نیست که شما هم ‏دزدی بکنید. این به انسان استقلال می دهد، ‌اقبال می گوید نیایش من درونی ات را زنده می کند که ادامه من ‏خداوند است. واین من، یک سپهر اخلاقی درتو درست می کند. این سپهر اخلاقی تورا ازیک سری کارهای غیر ‏اخلاقی باز می دارد. این هنر نیایش است. نیایش انسان را اخلاقی می کند. با این همه رحمانی به مسایل ابتدای ‏سخنان خود بازگشت وگفت: ولی مسئله جامعه امروز ایران نیایش نیست. ما به جامعه اخلاقی نیازی نداریم، ‏‏‌ما به جامعه ای قانونمند نیاز داریم که درآن اخلاق رعایت بشود. وی درادامه با اشاره به اینکه ما داریم دین ‏را ازاول به آخر توضیح می دهیم و اگر دین همواره ناسخ ومنسوخ و محکم ومتشابه است یعنی همان چیزی ‏که آیت الله طالقانی هم می گفت، نمی شود ازآخرشروع کرد آمد اول، آن هم با الگوهایی که نا مناسب هستند. ‏وی سپس با اشاره به تجربه اش درسفر به پاریس ودیداراز مدرسه های ابتدایی این شهر گفت: درمدرسه، ‏کودکان هیچگاه دروغ نمی گفتند، وکسی از زیر کارها درنمی رفت. کتابی به نام فساد آقای علی ربیعی نوشته ‏است. ایشان می گوید درکشورهای پیشرفته فساد ساختاری نیست، ‌یعنی دربدنه جامعه شما فساد مشاهده نمی ‏کنید، ‌به صورت استثنا ء درسران ومسئولان مشاهده می شود، اما درکشورهایی مثل ما فساد ساختاری است. ‏آیا فکر می کنید که این جامعه اخلاقی وشرعی است؟ ‏

 

رحمانی درپایان سخنان خود درنقد اصلاحات عنوان کرد بخشی از سقوط ما مربوط به کیش شخصیت در ‏روشنفکرانمان بود و اتفاقا وقتی ساختارها موجود نیستند روشنفکران باید اخلاقی عمل کنند تا ساختارها ‏ایجادشوند. وی دراین بخش سقوط دردوره اصلاحات را به گذشته روشنفکران واصلاح طلبان ارجاع داد که ‏هرچند ضربه راسنت گراها زده بودند، ولی دردش را جریان روشنفکری کشید که برای تحقق آزادی حرکت ‏می کرد. وی درادامه نقد خود به جریان روشنفکری با اشاره به تواضع علی (ع) که هم چاه کن است، هم ‏مهندس وهم مشاورخلیفه، ادبیات دکتر شریعتی درکوبیدن دیگران، مقاله ها و برخی اشارات دکتر سروش و ‏ادبیات دکتر سید جواد طباطبایی را ادبیاتی بدی دانست و گفت: من به مارکسیت ها، سکولارها ومذهبی ها می ‏گویم که درفقدان ساختارها، اگر اندیشمندان اخلاقی برخورد نکنند نمی توانیم جامعه را بسازیم و اوضاع ‏بدترازاین که هست می شود. وی درپایان افزود: ما می خواهیم زندگی کنیم. زندگی زناشویی اعتماد وعشق به ‏بچه ها می خواهد. محیط کار اعتماد می خواهد و… و این ها رادین به شرط داوطلبانه بودن می تواند متحقق ‏سازد. ‏