”نیاز نسل جدید به معنویت”، موضوع آخرین سخنرانی تقی رحمانی درانجمن اسلامی دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه تهران بود که در اواخر هفته گذشته انجام شد.
رحمانی در ابتدای سخنرانی خود این گونه به طرح مساله پرداخت: مشکل روشنفکری درایران این است که اگر معنویت را تبدیل به بحث های کلامی کند، اخلاق نسبی می شود، روشنفکران ما اغلب درباره معنویت، قرن نوزدهمی هستندو عقل سکولار درجامعه ایران وجود ندارد؛ من با سوال هایی مانند معنویت چیست؟ اندازهاش چیست؟ عقل ودین با معنویت سازگاری دارند یا خیر؟ مخالفتی ندارم اما این سنخ ازسوالات مسئله های جامعه ما نیستند.
تقی رحمانی بابیان مطلب بالا افزود: متاسفانه برخی روشنفکران ما به صورتی به این مسایل می پردازند که نقض غرض شده است وپس ازشروع این دست ازمباحث به نفی آن می رسند. وی با فرعی قلمداد کردن این نوع ازنظریه پردازی ها، موضوع اصلی را عملکرد حکومت دینی ذکر کرد که مدعای تاسیس حکومت معنوی دارد واین بزرگترین مشکل را درجامعه ما ایجاد کرده به نحوی که باعث شده درجامعه ما شریعت تکاپوی معنویت نکند. وی افزود: نیت شریعت زیست اخلاقی وزیست معنوی است وادعای حکومت معنوی دراسلام وجود ندارد. درقرآن پیامبر جانش برمومنین اولی است ونه برهمه مردم. وی با ذکر این که دراسلام حکومت برقرارداد استواراست و درمدینه پیامبر با منعقد ساختن قراردادی با یهودی ها، مشرکین ومسلمانان به نوعی قانون اساسی ( نه مانند آنچه امروز مشاهده می شود)نوشته درباره حکومت معنوی گفت: مفهوم حکومت معنوی مفهوم کلیسایی است و ازقرون وسطی آمده است، دراین مفهوم مسیح روح جهانی است ومابقی جسم جهانی هستند.
رحمانی تفسیر پولس حواری درکتاب اعمال رسولان را که درادامه انجیل ها آمده در حقیقت ساختن معنوی/روحانی وجسمانی دانست که به زعم وی چنین تفکیکی تا این اندازه افراطی درشرق وحتی دربودیسم وجود ندارد. او درادامه با تاکید براین که ایندیشه روحانی وجمسمانی بعدها با ایجاد روحانیت به شکل خاص معنویت درآمد، با توجه به ظهورمعنویت درایران بعد از انقلاب گفت: شکل گیری چنین موضوعی درایران آن هم درشکل حکومت معنوی معمولا نقض قرض است، چون حکومت اعمال قدرت، نظم ومشروعیت می کند وازاین نظر حکومت نمی تواند ازمعنویت حرف بزند، بلکه حکومت باید ازقرارداد واخلاق سخن بگوید. همچنان که درخلافت (بیعت)، دموکراسی وحتی نظام سلطنت هم نوعی قرارداد وجود داشته آن چنان که مثلا درقرارداد شاهی معمولا این گونه سخن می گوییم که شاه باید چهارصلاحیت 1- نژادخوب 2-تجربه 3- دانش، علم وبه نوعی حکمت عملی برای تدبیر امور و4-فره ایزدی داشته باشد تا شاه، شاه شود واگر ظلم کند اهورا مزدا فره را ازاومیگیرد. رحمانی با ذکر این که تشکیل قراردادواخلاق دردوره های مختلف بشری ازجمله دردوره شاهی، فره ایزدی، دردوره مدرن دموکراسی (ونه آزادی ) و…. وظیفه حکومت ها بوده است درباره تاسیس حکومت معنوی که درنهایت به قدرت گرفتن روحانیت و نوعی نظام مقدس منجر شد گفت: به جز خداوند هیچ کس دراسلام مقدس نیست و قدسی نه ازنگاه دکتر سروش که ازنظرفلسفه مدرن به رازآلودگی تعبیر می کند، بلکه قدسی از نگاه عامه به معنای حریمی مورد توجه است که انسان درآن احساس امنیت می کند و این امنیت نمی تواندبه صورت جمعی برقرار شود. یعنی هرفرد باید با خدا سخن بگوید. به این دلیل مساله معنویت وقتی دردستور کار یک حکومت قرارگرفت نقض غرض می شود.
وی درادامه مشکل جامعه ایران را فقدان اخلاق وقرار داد و ساختارجامعه مدنی ودموکراسی ذکر و شکست اصلاحات را دراین بخش مطرح کرد وگفت: علی (ع) می گفت که درحکومت من سه چیز وجود دارد: حق مسکن وسرپناه، حق آب، وحق نان. درمعنای روشنفکری حکومت علی (ع) یک حکومت توسعه گرا است. حکومت علی (ع) نگفت که درحکومت من همه باید نماز بخوانند. ولی معاویه اولین کسی است که ازحکومت خدا وخلیفه اللهی دم زد وحکومت را هم موروثی کرد، وی در ادامه افزود: در این انجمن اسلامی چون ساختار ندارد، یک نفر رییساش می شود وبعد ازمدتی چون بقیه فعال نیستند هرکار دلش بخواهد می کند و به مرور تبدیل به دیکتاتورشده وبه کسی پاسخگو نیست.
این روشنفکر ملی - مذهبی درادامه جامعهای را اخلاقی دانست که درآن قرارداد وپاسخگویی به طور ساختاری رعایت شده وفقدان حضورساختارهای مدنی را علت تبدیل معنویت به مسئلهای لوکس وفرمایشی مطرح کرد وگفت: معنویت دربخشی ازروشنفکران حتی روشنفکران دینی ما تبدیل به یک مفهوم کلامی با سوالهایی چون آیا معنویت ممکن است، آیا معنویت با عقلانیت می خواند، آیا معنویت با دین می خواند، معنویت به چه معنایی است، آیا معنویت به معنی اخلاقی زیستن است، پس اخلاقی زیستن به چه معنایی است تبدیل شده وآن ها را مباحثی درنهایت انتزاعی فلسفی خواند که درآن زیربنای اخلاق ومعنویت تخریب می شود. رحمانی این موضوع را مانند نگرش کسانی ذکر کردکه مدعی سوسیالیسم ویا لیبرالیسم درجامعه هستند ولی نمی دانند که با چه الزامات وامکاناتی چنین مسایلی امکان حیات می یابند.
او در ادامه عنوان کرد که وقتی کتاب فوکورادراین جا می خوانید به دنبال حذف نظم بورژوازی می روید که براساس آن فوکو درفرانسه آن را می کوبد، زیرا انسان را به ماشین تبدیل کرده است این درحالی است که درایران باید آرزو کنیم سیستم بورژوایی یا دموکراسی حداقلی داشته باشیم. دراین جاست که به قول شریعتی جغرافیای حرف وادبیات درزندگی شما گم شده است. وی درادامه افزود: برای این که سنگ برروی سنگ بند بشود باید روابطی به وجود بیاید ودین ازاین جا شروع می کند ومی گوید اگر مسلمان، مسیحی ویا مارکسیست هستید وبه جامعه خود احترام می گذارید باید ازکارندزدید زیرا نمی شود نماز خواند ولی ازکار دزدید ویا به دوست دخترت به صورت یک کالای جنسی نگاه وبه زن فقط به صورت بمب جنسی نگاه بکنید؟ یا معنویت را تنها خلاصه کنید درشریعت وشریعت را هم خلاصه کنید درچند تار موی زن، آرایش وآستین کوتاه و آستین بلند؟ وی سپس با ذکر این نکته که باید به نرم های جامعه نیز پای بند بود درارتباط با معنویت گفت: معنویت درجامعه به معنای آن است که درمواجهه با زن فاحشه ازموضع بالا اورا اصلاح کنیم. انسان شرکت سهامی خدا وشیطان است.
رحمانی شب قدر اشخاص را متفاوت عنوان کرد که می تواند دربرخورد با یک زن خیابانی، بچه یتیم، یک دزد، ویا یک آدم واقعی صورت بگیرد. به عبارت دیگر به زعم وی چیزی که انسان را به خودم بیاورد شب قدر او است. چون ایمان در مرحله نخست تاثیرفردی وسپس تاثیر اجتماعی دارد. وی افزود: تعبیه احکام شریعت، معنویت نمی آورد. وقتی حکومت دینی غایت خود را معنویت قرار می دهد، درحقیقت خود را بایک بحران بزرگ مواجه می کند ؛ یعنی اندازه پذیرکردن اموری که اندازه پذیر نیستند وبرای این منظور معنویت را به شریعت تقلیل داده وآن را دستوری می کنند. رحمانی اجرای شریعت دستوری را برای انسان ها موجب نوعی نفاق دانست وضمن ضرورت نیایش برای آدمیان شکست خورده ازجمله افرادی که شکست عشقی را متحمل شدهاند گفت: برای من نماز درسن 36 سالگی خوب فهم شد به خصوص درانفرادی. رحمانی با ذکر این که درایران بین گناه وجرم یکسان انگاری می کنند و مگر ازچراغ قرمز رد شدن گناه است؟
افزود: عبور ازچراغ قرمزجرم است. ولی درمعنویت، انسان معنوی حتی جرات نمی کند ازچراغ قرمزرد شود یا مالیات نپردازد. رحمانی اشتباه بزرگ دکتر سروش دردهه 60 را قراردادن عرفان دربرابر شریعت وفقه ذکر کرد وگفت: عرفان اندازه ندارد و عرفا به مراتب ازفقها فاشیست تر می شوند منتها فقه باید به روز شود وشریعتی می گفت که فقه به روز نیست. ازنظر رحمانی نماز باید آدمی را ازفحشا بازبدارد. فحشا هم دیدن چند تارموی یک دختر خانم نیست. فحشا ایجاد یک امر بد بزرگ مانند ایجاد شکاف طبقاتی درایران است که منجر به تولید وبازتولید چنین خانم هایی می شود. ازنظر رحمانی مقصر اول چنین مسایلی، حکومتی است که خودش را به آرمانهای انسانی متعهد می داند ولی درعمل به آن متعهد نیستند. وی درادامه سخنان خود بورژوازی مستقلات را یکی ازمهمترین پدیده های موجود درایران ذکر کرد وافزود: آیا می شود هم شریعت مدار بود وهم به بورژوازی مستقلات وابسته باشیم؟ خطرناک ترین بورژوازی درایران بورژوازی مستقلات و بدتر از بورژوازی تجاری است. رحمانی با ذکر این که اوایل انقلاب علیه بورژوازی کمپرادور شعار دادیم و گیر بورژوازی تجاری افتادیم، سپس علیه بورژوازی تجاری شعاردادیم وگیر بورژوازی مستقلات افتادیم گفت: شما چگونه می توانی هم مومن وهم وابسته به بورژوازی مستقلاتی باشی که با بورس بازی زمین اکنون دارد تمام ثروت ملی را می بلعد؟ وی افزود: شریعت نسبت به بورژوازی مستقلات هیچ مشکلی ندارد، ولی اکرشخصی ریشاش را بزند با حکم کراهت تیغ نسبت به آن انتقاد می کند، این درحالی است که بورژوازی مستقلات 3هزار میلیارد تومان ثروت دارد وبا بکارگیری کارگران فصلی، هروقت بخواهد آن ها را بیرون می کند. رحمانی با اشاره به این که این مسایل جامعه ایران را با فروپاشی اخلاقی و ارزشهای فردی واجتماعی مواجه کرده تا جایی که خانواده نیز درحریم امن قرار نخواهد داشت به برخی دیگر ازعلل فروپاشی ارزش های اجتماعی اشاره کردوگفت: حتی اخلاقی ترین انسان ها درجامعه ما به بزرگترین مجازات ها رسیدند. مانند آیت الله منتظری که درهیچ انحصاری ازجمله انحصارات شکر و قند شرکت ندارد، و آن هایی که با شریعت زیست کرده اندمانند مهندس سحابی، و… اساسا درجامعه شناخته نشدند یا خراب شدند، یا برخورد با خاتمی که اصلا اخلاقی نبود و به بهانه دست دادن با یک دختر خانم صورت گرفت.
چه باید کرد؟
اگرآنها خراب کردند مانیز باید خراب کنیم؟ اگر آنها مبتذ ل شدند، ما نیز باید مبتذل شویم؟ رحمانی با طرح سوال های بالا معتقد است مذهب به دلیل ایجاد یک رابطه فردی میان انسان با خدا، ازفلسفه کامل تر وقوی تری برخورداراست، وبا ایجاد نیایش درزندگی، وبا قبول درد ورنج دیگران آن هم به صورت آگاهانه وداوطلبانه، انسان را به آرامش می رساند و این هنر مذهب است. کاری که فرانچسکو، حلاج، شریعتی، گاندی وماندلا انجام دادهاند، که همگی وابسته به مدل های بزرگ یک ریشه ایمانی هستند. اما به زعم وی ایران کنونی، نیاز به مدل های متوسط ایمانی دارد، آدم های معمولی، افرادی که درخانواده ها همه ازآن ها تعریف می کنندو لزوما روشنفکر نیستند، به دیگران کمک می کنند وسختگیر نیستند. رحمانی می گویدکه با دومیلیون آدم این گونه، جامعه ایرانی ساخته می شود. چون جامعه را متوسط ها می سازند ودین هم برای متوسط ها است.
رحمانی درباره هنر نیایش درچنین اوضع واحوالی گفت: اگر نیایش نکنید، زمخت وخشن می شوید. درادیان انسان ها مورد داوری فردی قرار می گیرند؛ ازاین رو اگر همه دزد باشند، دلیلی برآن نیست که شما هم دزدی بکنید. این به انسان استقلال می دهد، اقبال می گوید نیایش من درونی ات را زنده می کند که ادامه من خداوند است. واین من، یک سپهر اخلاقی درتو درست می کند. این سپهر اخلاقی تورا ازیک سری کارهای غیر اخلاقی باز می دارد. این هنر نیایش است. نیایش انسان را اخلاقی می کند. با این همه رحمانی به مسایل ابتدای سخنان خود بازگشت وگفت: ولی مسئله جامعه امروز ایران نیایش نیست. ما به جامعه اخلاقی نیازی نداریم، ما به جامعه ای قانونمند نیاز داریم که درآن اخلاق رعایت بشود. وی درادامه با اشاره به اینکه ما داریم دین را ازاول به آخر توضیح می دهیم و اگر دین همواره ناسخ ومنسوخ و محکم ومتشابه است یعنی همان چیزی که آیت الله طالقانی هم می گفت، نمی شود ازآخرشروع کرد آمد اول، آن هم با الگوهایی که نا مناسب هستند. وی سپس با اشاره به تجربه اش درسفر به پاریس ودیداراز مدرسه های ابتدایی این شهر گفت: درمدرسه، کودکان هیچگاه دروغ نمی گفتند، وکسی از زیر کارها درنمی رفت. کتابی به نام فساد آقای علی ربیعی نوشته است. ایشان می گوید درکشورهای پیشرفته فساد ساختاری نیست، یعنی دربدنه جامعه شما فساد مشاهده نمی کنید، به صورت استثنا ء درسران ومسئولان مشاهده می شود، اما درکشورهایی مثل ما فساد ساختاری است. آیا فکر می کنید که این جامعه اخلاقی وشرعی است؟
رحمانی درپایان سخنان خود درنقد اصلاحات عنوان کرد بخشی از سقوط ما مربوط به کیش شخصیت در روشنفکرانمان بود و اتفاقا وقتی ساختارها موجود نیستند روشنفکران باید اخلاقی عمل کنند تا ساختارها ایجادشوند. وی دراین بخش سقوط دردوره اصلاحات را به گذشته روشنفکران واصلاح طلبان ارجاع داد که هرچند ضربه راسنت گراها زده بودند، ولی دردش را جریان روشنفکری کشید که برای تحقق آزادی حرکت می کرد. وی درادامه نقد خود به جریان روشنفکری با اشاره به تواضع علی (ع) که هم چاه کن است، هم مهندس وهم مشاورخلیفه، ادبیات دکتر شریعتی درکوبیدن دیگران، مقاله ها و برخی اشارات دکتر سروش و ادبیات دکتر سید جواد طباطبایی را ادبیاتی بدی دانست و گفت: من به مارکسیت ها، سکولارها ومذهبی ها می گویم که درفقدان ساختارها، اگر اندیشمندان اخلاقی برخورد نکنند نمی توانیم جامعه را بسازیم و اوضاع بدترازاین که هست می شود. وی درپایان افزود: ما می خواهیم زندگی کنیم. زندگی زناشویی اعتماد وعشق به بچه ها می خواهد. محیط کار اعتماد می خواهد و… و این ها رادین به شرط داوطلبانه بودن می تواند متحقق سازد.