آنها که به هزار تهمت رانده شدهاند و با انگ ابتذال و دیگر برچسبهای امنیتی به مخاطبان معرفی میشوند، در لندن “جرج برنارد شاو” اجرا میکنند و در پاریس، روایتی بیپرده و صادق از رنج دو نسل را روی پرده میبرند؛ تا دیگرانی که به نام ارزش و وطنپرستی و چیزهای دیگر اعتبار کاذب گرفتهاند، روی صحنههای خالی بایستند و رو به قبلهی ایدئولوژیهای نظام خاطرات رکیک تعریف میکنند و مورد تشویق قرار بگیرند. این سه روایت و سه فیلم، امروز هنر ِ ایران است. آنها که بلدند و میدانند در غربت و دیگرانی که فقط راه ماندن در هر شرایط را یاد گرفتهاند؛ روی صحنههای ایران.
دونژوان در لندن
نمایشنامهی مشهور جرج برناو شاو، دونژوان در جهنم، به ترجمهی ابراهیم گلستان پس از سالها به شکل نمایشنامهخوانی به کارگردانی قاضی ربیحاوی در سومین جشنوارهی تئاتر ایرانی در لندن اجرا شد. ابراهیم گلستان در حاشیهی این اجرا، دربارهی ترجمهی این اثر و این اجرای تازه صحبتهایی کرده که در ادامه میخوانید:
من این متن را شصت و پنج سال پیش ترجمه کردهام. الان یادم نیست که چقدر طول کشید ترجمهاش کنم. من این ترجمه را برای شما نکرده بودم، در حقیقت برای خودم کرده بودم. این متن را در سال ۱۹۵۰ ترجمه کردم و مدت کمی بعد از این که ترجمه من تمام شد، برنارد شاو مرد؛ شاید از غصه همین ترجمه.
وقتی داشتم فیلمی میساختم با بازی پرویز صیاد، برایش این متن را خواندم. گفت که بیائید این را کار کنیم. صیاد با علاقه زیادی یک سالن تئاتر درست کرده بود و عدهای را هم دور خودش جمع کرده بود که برایش بازی میکردند. صیاد گفت که این را به جای آن که بخوانیم بازی کنیم و من هم قبول کردم. برایش میزانسن درست کردم و پانزده یا بیست شب اجرا شد. سه چهار سال پیش در اینجا صیاد گفت که این متن را با هم بخوانیم و ضبطش کنیم. واقعاً یادم نیست که من نقش شیطان را خواندم یا دون ژوان و کدام را صیاد خواند. به هر حال صیاد این را ضبط کرده و همین چهار پنج روز پیش از او خواستم که آن را تدوین و آماده کند چون برداشتهای مختلف داشتیم و بعضی جاها را چند بار خوانده بودیم باید تدوین شود. قول داده است که این کار را بکند. بعد از آن هم قاضی ربیحاوی گفت میخواهد این کار را بکند و من گفتم خب بکن.
ویدئو صحبتهای ابراهیم گلستان را تماشا کنید
[…] زنده روی آنتن صدا و سیما
ابتدا سایتهای رسمی بودند که خبر خاطرهگویی خط قرمزی اکبر عبدی را منتشر کردند. خاطرهای که هیچکدام از سایتهای رسمی اجازه ندارند کامل و بیسانسورش را منتشر کنند. پس برای فهمیدن “هنرنمایی” تازهی اکبر عبدی لازم بود تا فایل تصویری هم روی یوتیوب و باقی شبکههای تصویری مجازی قرار بگیرد. عبدی مدتهاست که شوخیهای مگو و ممنوعاش را با ایدئولوژی محبوب حاکمیت مخلوط میکند تا هم از خط قرمزها عبور بکند و هم بابت آن تاوانی ندهد. بار اول در جشنوارهی فیلم فجر و پس از نمایش “اخراجیها” بود که گفت “باید تا از دهنمکی حمایت کنیم تا مثل مخملباف نرود در خارج کشور و […] به آبرو و خانواده و کشورش!” استفاده از فعلی که مربوط به توالت میشود و اینبار هم در شب عید غدیر عبدی بر زبان آورد، وقتی با تفکرات و خواستههای حکومت یکی باشد، دردسری به همراه ندارد. برای همین اینبار هم عبدی، که سابقهی توهین نژادپرستانه به یهودیها را هم دارد، به سراغ عربهای سعودی رفت تا با ساخت و روایت یک خاطره، از ارزش طلاگون دختر و بیارزشی […] پسر عرب بگوید. این اتفاق اما با تشویق و حمایت بخشی از کاربران اینترنتی مواجه شد. آنها که خود از عزادار واقعهی منا میدانند، از عبدی به عنوان “ایرانی باغیرت” یاد میکنند که جواب دندان شکنی به آلسعود داده است! اما از سوی دیگر، برخی از روزنامهنگاران و نویسندهگان ایرانی، به عبدی معترض شدهاند. فرشاد کاسنژاد، روزنامهنگار ایرانی، در صفحهی شخصیاش بر فیسبوک نوشته: “ اکبر عبدی کثیفترین واژهها را نژادپرستانه و مضحک به زبان میآورد و ملتی هورا میکشند و حال میکنند و دست میزنند. حالا به فرض اینکه در چهار خط حال اکبر عبدی را بگیریم، حالا به فرض اینکه دیگر تحویلش نگیریم و آدم حسابش نکنیم، با خیل مردمانی که آمادهاند برای هر مزخرفی هورا بکشند و دست بزنند، چه کنیم؟ اکبر عبدی را پلی نمیکنیم، اما آن جمعیت، آن دست زنندگان در لحظه لحظه زندگی ما پلی شده و آمادهاند. همه جای زندگی ما بازی میکنند، بدون آنکه چهرهشان را بشناسیم و بدانیم چه اکبر عبدیهای بی مایهای هستند.”
ویدئو خاطرهگویی اکبر عبدی در شبکهی سوم صدا و سیما را تماشا کنید
گل سرخ؛ روایت عریان زخم و زیبایی
نمایش اینترنتی و سینمایی فیلم “گل سرخ”- ساختهی “سپیده فارسی”- هنوز با حواشی و بازخوردهای فراوان ادامه دارد.
فیلم محصول فرانسه و یونان است. نخستین نمایشاش در کانادا بوده اما سازندهگاناش ایرانی هستند و ایران را روایت میکنند. “گل سرخ” ساختهی سپیده فارسی، ایستادن در دامنهی آتشفشان و دست گذاشتن روی نقاط حساس است. فیلم از یکسو با پرداختن به اعتراضات سال ۸۸ خود را در معرض طعن و لعن حکومت به عنوان “طرفدار فتنه” قرار میدهد و از دیگر سو، با نمایش بیپردهی یک رابطهی زنده و سالم زنانهمردانه، زیر نگاه سنتآلود به عنوان اثری “هرزهنگار” و “غیراخلاقی” ارزیابی میشود. “گل سرخ” اما نمایی از ایران است. خیابانهایی که در آتش و دود میسوختند و حریم عشق و تن که در حضور غریبهها امن و ایمن نیست.
رسانههای رسمی و حکومتی ایران این روایت بیپرده از عشق و اعتراض را تاب نیاورند و بدون اینکه فیلم را دیده باشند، به آن پرداختند؛ پرداختی طبق روال و معمول با کلیدواژههای آشنای “فتنه”، “ضدایرانی” و “فیلمی به سفارش لابیهای صهیونیست”! حمله به “گل سرخ” اما در این اندازه متوقف نماند و با انتشار تریلر فیلم که نمایی از صحنهها و سکانسهای اروتیک فیلم را با خود داشت، شکل دیگری گرفت. کلمات تازه برای نقد فیلم نادیده به میان آمدند: “هرزهنگار”، “غیراخلاقی” و “فیلم پورن روشنفکرانه”! در این میان بیشترین حملات متوجه بازیگر نقش سارا است؛ مینا کاوانی که در سکانسهایی از فیلم برخلاف رسم معمول فیلمهای ایرانی برهنه شده. تریبونهای حکومتی ایران از او به عنوان بازیگری یاد میکنند که برای رسیدن به شهرت، تن به برهنهگی و بیاخلاقی داده!
شاید بهترین راه مواجه با گل سرخ” دیدن بیواسطه و بدون پیشداوریاش باشد. و قضاوت در این باره که چهقدر ساخت و نمایش آثاری چون “گل سرخ” برای سرزمینی سانسور شده مثل ایران لازم است.
محمدرضا شاهید، برنامهساز و روزنامهنگار برجستهی ایرانی، در بخشی از برنامهاش، زیر آسمان پاریس، گزارشی از شب افتتاحیهی “گل سرخ” تهیه و با بازیگران و کارگردان فیلم مصاحبه کرده که میتوانید در این نشانی تماشا کنید.