امروز سوم تیر است و گویا هنوز از فروکش کردن احساس سنگین زیانکاری مردم خبری نیست. از صبح در چند نوبت تاکید شد که تجمعی که روز چهارشنبه در مقابل خانه ملت فراخوان شده بود، ازسوی ستاد میرحسین موسوی صورت نگرفته است، اما لحن بیانیه نشان از منع تظاهرات و اعتراض نداشت.
این روزها مردم از قانون اساسی جمهوری اسلامی بیشتر شاهد می آورند و اصل ۲۷ قانون اساسی، یکی از اصولی است که در دو هفته گذشته بارها و بارها خوانده و بازخوانی شده است.
سوار بر مترو به سمت مقصد، حرکت کردم اما به محض نشستن، اپراتور اعلام کرد که قطار بر خلاف معمول، در ایستگاههای ملت و بهارستان، توقف نخواهد داشت واین، یعنی برنامه ریزی برای برخورد با هر گونه تجمعی از سوی مسئولان امنیتی که این روزها کنترل و اداره شهر را به تمامی بر عهده دارند.
ناگزیر از قطار پرمسافر که در تمنای تخلیه بود در ایستگاه دروازه شمیران به همراه قریب به اتفاق مسافران پیاده شدم.
درست از دم در خروجی ایستگاه مترو، وضعیت نشان می داد که فضا به شدت امنیتی است و تمام خیابان تا بهارستان، پلیس ضد شورش مستقر بود.
به رغم اینکه هنوز ساعت ۴ نشده بود، چند لایه پلیس ضد شورش که تمام بدن و پاهایشان با لایه های محافظ پوشیده شده و شبیه گلادیاتورها بودند، مانع از توقف مردم می شدند و آنها را به حرکت وا می داشتند.
دیگر دیدن این وضعیت برای مردم عادی شده است و هراسی که در روزهای اول از دیدن این انسانهای زره پوش ایجاد می شد، از چهره ها رخت بربسته است و جای آن را بی تفاوتی توام با استهزاء گرفته است.
عده ای از ماموران در مقابل مجلس شورای اسلامی صف کشیده بودند و عده ای نیز در مقابل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مستقر بودند.
میدان بهارستان، جایی است که روزگاری مصدق، بی توجه به ساختمان مجلس و مخالفت های محافظه کارانه برخی نمایندگان آن، با شعار “ آنجایی مجلس است که مردم حضور دارند “، در میان مردم نطق می کردند.
در اطراف میدان تراکم پلیس ضد شورش خیلی بیشتر است، شاید چند برابر مردمی که با لبخند از کنار آنها گذر می کردند.
جمعیت حاضر در میدان با روزهای معمول این منطقه پرجمعیت خیلی تفاوت داشت به طوریکه پس از برداشتن هر قدمی باید چند لحظه ای صبر می کردی و قدم بعدی را بر می داشتی.
اغلب مردم می دانستند برای چه هدفی اینجا آمده اند و نیروهای پلیس ضد شورش هم دقیقا می دانستند برای جلوگیری از توقف و شعار دادن همین مردم اینجا حضور دارند.
افراد هر دو جبهه، تظاهر به ندیدن یکدیگر داشتند و فقط گاهگاهی نهیب برخی از ماموران، مردم را از صحبت و توقف، باز می داشت.
به یکباره در مقابل وزارت ارشاد، عده ای شعار الله اکبر سر دادند. شاید کمتر از ۵ مرتبه این شعار تکرار نشد که نیروهای ضد شورش مثل مور و ملخ به محل ریخته و عده ای را با باتوم زدند و چند تنی را هم دستگیر کردند.
برای اغاز راهپیمایی، این برخورد کمی تند به نظر می رسید و خشونت ان بیش از حد معمول بود.
بر خلاف روزهای گذشته، نیروهای لباس شخصی به طور متمرکز و همراه نیروهای رسمی یونیفورم پوش حضور نداشتند و به جای آن با ظاهر شبیه به معترضان، به همراه آنها قدم می زدند و گاه با آنان گپ و گفتی هم می کردند.
کمی مانده به خیابان منوچهری، مردی میانسال جرات به خرج داد و در میان مردمی که به آرامی در خیابان قدم می زدند، با صدای بلند شعار الله اکبر سر داد و در همان لحظه باتوم ها از پر شال همین آدم های عادی بیرون آمد و بر سر و بدن مرد فرود آمد. تا بقیه نیروهای کمکی با موتور سر برسند، مرد نگون بخت از دستان لباس شخصی ها خارج و متواری شد.
حال دیگر معترضان دریافته بودند که باید از مردانی که در گرمای تابستان کت و کاپشن هم می پوشند، ترسید. آنهایی که همراه مردم قدم می زنند و شبیه آنان لباس می پوشند و فقط شاید بالاپوشی اضافه داشته باشند، چرا که ممکن است در زیر این پوشش، باتوم و سلاحی را پنهان کرده باشند.
نوع باتوم های مورد استفاده در تجمع امروز، متفاوت از باتوم های چماقی و الکتریکی بود و شبیه کابلی کلفت بود با بندی که در مچ مامور چفت شده بود. شاید این سلاح جدید به دلیل خشونت کمتر آن و احتمال کمتر ضربات مرگبار آن، پس از شنبه خونین که باتوم ماموران عده زیادی را به کشتن داده بود، جایگزین باتوم های چماقی ماموران شده باشد.
بر اساس آماری که در بین معترضان هم دهان به دهان شنیده می شد، در تظاهرات ۳۰ خرداد، نزدیک ۱۰۰ تن از هموطنان معترض به نتیجه انتخابات در میدان انقلاب و خیابان آزادی بر اثر ضربات ان باتوم ها دچار جراحت های سنگینی شدند و افزون بر ۵۰ نفر نیز کشته شده اند.
به رغم مراقبت بیش از حد ماموران، همچنان عده ای با تهور و رشادت گوشی موبایل های خود را برای تصویر برداری از این برخوردهای جزیی بیرون کشیده بودند.
حداقل ۱۰ نفر در این تجمع آرام و بدون صدا، بازداشت شدند و حدود ۲۰ نفری هم از ضربات باتوم ماموران جراحات جزیی بر داشتند.
خشونت پلیس امروز ظاهرا زیاد نبود و شاید دلیل ان حضور یگان ویژه نیروی انتظامی و شاید هم نوع باتوم های انها بود که در صورت برخورد، دردی جزیی ایجاد می کرد و به تدریج درد آن افزایش می یافت.
یکی از این ضربات که در بین معترضان به باتوم الکتریکی مشهور شده بود به بازوی من اصابت کرد، اثری ناچیز از درد داشت اما رفته رفته درد ان شدیدتر شد طوریکه نیمه های شب برای مقابله با درد رو به تزاید ان و کوفتگی و خون مردگی ناشی از آن به پزشک مراجعه کردم.
در میدان بهارستان جوانی با لباس روحانی را در حال حرکت به حرف گرفتم و نظرش را در مورد عاقبت این تجمعات پرسیدم. پاسخ های او بسیار جالب بود.
حاج آقا انشاء الله این تظاهرات کی تمام می شود؟ “کدام تظاهرات؟ این وضعیت عادی است. در جنوب شهر جمعیت زیاد است و مردم دارند سر خانه و زندگی خود می روند! نباید اینجوری برخورد کنید. هرچه حساس تر شویم مردم بیشتر تحریک می شوند. نه برادر! وضعیت عادی است!“
ولی حاج آقا این همه مامور غیر عادی است. شما اینجوری فکر نمی کنید؟ ”اشاره به پاسگاه نیروی انتظامی می کند و می گوید اینجا پاسگاه است و طبیعی است که ماموران اینجا باشند. اگر مردم تحریک نشده بودند الان من مجبور نبودم از میدان امام خمینی این همه مسیر را پیاده بیایم و مترو تعطیل نمی شد!“
پس حاج آقا یک مشکل هست، حتما؟ “نخیر مشکلی نیست. یک عده ادم کم طاقت، نگذاشتند مردم به زندگی عادی شان برسند و وضعیت را اینجوری کردند.”
منظورتان رهبری است؟ “نخیر ! رهبری بنده خدا که تابع قانون است.”
پس لابد منظورتان آقای کروبی و یا آقای هاشمی یا آقای موسوی است؟ “این ها همه نتیجه حب قدرت است. یکی دو روز می آیند در خیابان، خسته می شوند و بر می گردند سر کار و زندگی خود.”
ولی حاج آقا ۲ روز پیش هم بود و ۱۳ روز پیش هم بود؟ “نخیر تظاهرات نبود. میدان ۷ تیر یکی از احزاب همایش بانوان داشت. تلوزیون گفت که خانم ها رفته بودند همایش و بعد هم رفتند خانه هایشان ! شما تحریک نکنید مردم را، مردم زندگی خود را می کنند.”
“مرد ملبس به پوشش روحانی را در حالی رها کردم که چند نفر وارد بحث ما شده بودند و داشتند او را متقاعد می کردند، مشکلی وجود دارد و عده ای کشته شده اند”.
با جدا شدن از مرد روحانی، حالا باید بیشتر مراقب بود. چرا که در مدت همراهی با او وضعیت صحنه وخیم تر شده بود و با اینحال همراهی با او موجب می شد تا پشت سر هم، سلام و ارادت فرماندهان نیروهای ضد اغتشاش در صحنه نصیبم گردد و از این پس احتمال فرود باتوم فزونی می گرفت.
نزدیک میدان، صدای الله اکبر آمد، عده ای ماموران با موتور هجوم بردند. چند جوان لباس شخصی هم از مقابل روزنامه جمهوری اسلامی به آن سمت دویدند. از زیر پیراهن چرکمرد و کرمی رنگ مرد جوان، دسته کلتی بیرون زده بود و مرد جوان خیلی تلاش داشت آن را از نگاه کنجکاو مردم محفوظ نگاه دارد.
در مقابل روزنامه جمهوری اسلامی چند مامور کشیک می کشیدند و از داخل چند نفر در باغ حیات پیدا بودند اما نه کاغدی در دست آنها بود نه قلمی و نه دوربینی برای ثبت این لحظه های تاریخی.
روزنامه جمهوری اسلامی سالهاست که بدون توقف منتشر می شود. فردا هم “جمهوری اسلامی” قطعا چاپ می شود و از غزه و امریکا گرفته تا بحران کره و خشکسالی افریقا را می نویسد اما از دلایل این اعتراض و تجمع مردم در مقابل روزنامه بعید می دانم.
اگرچه “جمهوری اسلامی” دلش با میرحسین موسوی بود ولی رسانه ای است دولتی که به فرمان گاه کاملا کور می شود و گاه کر!
از خانه هرمی شکل ملت – مجلس شورای اسلامی - هم صدایی به گوش نرسید و کسی به میان مردم نیامد، اگر چه تعداد زیادی از نمایندگان دیروز با نرفتن به میهمانی محمود احمدی نژاد، نشان دادند که مشروعیت دولت کودتا را نپذیرفته اند.
به رغم نزدیکی تظاهرات به ساختمان مجلس شورای اسلامی، بشتر تراکم جمعیت در میدان و مقابل مجلس قدیم بود که با معماری آجرسفال آن همچنان ابهت یک مجلس ملی را دارد و روح و نفس اولین مبارزان مشروطه و آزادی از آنجا بود که به معترضان جسارت می بخشید.
با اغاز تیر ماه ۸۸، سپاه پاسداران با صدور بیانیهای هشدار داد که معترضان آماده برخورد “قاطع و انقلابی” سپاه، بسیج و سایر نیروهای امنیتی و انتظامی باشند.
این بیانیه معترضان به نتیجه انتخابات را، آشوبگران، اغتشاشگران و قانونگریزان خوانده و تهدید کرده بود که به فعالیتهای آشوبگرانه انها پایان می دهد.
حالا در بین معترضان این شایعه کم کم قوت گرفته است که از فردا کنترل امنیت پایتخت برعهده یک لشگر از سپاه گذاشته شده است.
نزدیک ساعت ۷ بعد از ظهر از بخشی از میدان صدای تیراندازی به گوش رسید و حجم زیادی از گاز اشک آور که فضا را پر کرده بود، گاز موجب شد تا عده زیادی از مردم به سوی پل چوبی بگریزند.
نفس ها که تازه شد، مرد میانسالی که همچنان بریده بریده حرف می زد گفت : به سر یک جوان در حوالی میدان شلیک شد و پس از شعار و اعتراض مردم، اقدام به پرتاب حجم زیادی از گاز اشک آور کردند و معترضان را از محل قتل، دور کردند.
شایعه کشته شدن یک دختر جوان هم شنیده می شود که تعلل ماموران در رساندن او به بیمارستان موجب مرگ وی در خیابان شده است.
حجم زیاد مردم و بسته بودن ایستگاههای مترو اطراف، بخش زیادی از معترضان به نتایج انتخابات را به خیابان انقلاب کشانده بود و در غروب خورشید و چراغ های روشن خودورها که بوق های خود را دیوانه وار به صدا در آورده بودند، شهر حالتی از صحنه جنگ گرفته بود.
مردان و زنان خسته و گاه زخم خورده در گروههای کوچک به خانه ها باز می گشتند و هر جا فرصتی می شد با گلوهای خشکیده خود، شعارها و سرودهایی را زمزمه می کردند.
امشب فریاد الله اکبر شدید تر از شب های قبل بود، گویی مردم ممانعت از اعاده حق خود برای راهپیمایی مسالمت آمیز در خیابان را بر فراز ملک شخصی خود جبران می کردند.
همزمان با اعلام تمدید مدت زمان اعتراض به نتایج که از سوی شورای نگهبان اعلام شد، نامزدهای معترض اعلام کردند، فردا چهارم تیرماه یک حضور دیگر میلیونی را در تهران با معترضان به نتایج انتخابات به نمایش می گذارند.