سخن گفتن از جانب غایبان؟

عباس عبدی
عباس عبدی

با توجه به انتشار گفتگویی با آقای اسدی تحت عنوان “اشک ریختن برای مردم، کنش سیاسی نیست” در آن سایت که درباره‌ی تحریم‌ها و نامه‌ی ۵۵ زندانی سیاسی ایران به باراک اوباما بود و در آن انتقاداتی نیز نسبت به گفتگوی اینجانب درباره‌ی این نامه شده بود، لازم به پاسخ گویی است. شاید اگر گفتگوی بنده در این مورد نیز در آن سایت منتشر شده بود، نیاز چندانی به این توضیحات نبود، ولی احتمالاً با باز شدن بحث درباره‌ی این موضوع می‌توان امیدوار بود که برخی از نکته های نظرات غریب منتقدین نامه به اوباما تشریح شود.

۱.در ابتدا گفته شده است که: “اول آن‌که نویسندگان{منظور گوینده، نامه زندانیان است} فراموش کرده‌اند تحریم‌ها از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد وضع شده و جنبه قانونی گرفته است و نه آمریکا یا باراک اوباما. نکته‌ی بعدی آن‌که امروز جامعه‌ی جهانی از ایران خواست‌هایی دارد٬ آیا باید به این خواست‌ها پاسخ داد یا خیر؟ نامه‌ها در این زمینه سکوت کرده‌اند. بالاخره جمهوری‌اسلامی در این زمینه مسوولیتی دارد و خطایی مرتکب شده است یا خیر؟ اگر خطایی مرتکب شده٬ در نتیجه باید اشاره‌هایی به سران سرسخت جمهوری‌اسلامی هم کرد که از سرسختی و تنش‌افروزی و خطا و اشتباه پا پس بکش”. از آن‌جا که گوینده محترم ابتدا گفته‌اند که گفت‌وگو باید مبنای خردبنیاد داشته باشد، چه خوب بود که خردمندانه و با دقت نامه را مطالعه می‌کردند تا دچار اشتباهات عجیب و غریب نشوند، زیرا این نامه ربطی به تحریم‌های سازمان ملل ندارد، اصولاً مسأله‌ی آن‌ها متفاوت است و طبعاً مسیر خاص خود را دارد و دولت ایران هم متعهد است که در چهارچوب حقوق بین‌الملل عمل کند و معلوم نیست که گوینده از کجا و بر اساس چه قرینه‌ای این نامه را مربوط به تحریم‌های سازمان ملل دانسته است؟ اگر هدف نویسندگان آن نامه، تحریم‌های سازمان ملل بود چرا باید آن را خطاب به اوباما می نوشتند؟ اصولاً بحث این نامه فقط درباره‌ی تحریم‌های یک‌جانبه‌ی آمریکا است. نکته‌ی دیگر این که در نامه‌ی زندانیان نسبت به تعهدات طرفین سکوت هم نشده است. آن‌جا که آمده است: “در انتخابات اخیر ایران، چهره ای به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده که شعار او اعتدال و عقلانیت در سیاست داخلی و خارجی بوده و بنای آن تعامل مثبت در عرصه بین المللی و پیام آن به دنیا تغییر فضا و برقراری تعاملی سازنده و دو طرفه است.ما فکر می کنیم اینک وقت آن رسیده است که با هم تاریخ را ورق بزنیم و فصلی نو در نگاه به یکدیگر باز کنیم. به نظر ما دوره مسئولیت این دولت ممکن است آخرین فرصت برای حل و فصل عقلانی و قابل قبول این چالش برای دو طرف باشد. البته ممکن است در هر دو سو نیروها و عواملی خواهان عدم دستیابی به راه حلی در مورد این مسئله باشند و تدوام این چالش را ترجیح دهند، ولی قطعا منطق و عقلانیت بر پیگیری تلاش های دیپلماتیک و حل هر چه سریعتر و کم هزینه تر مسئله حکم می کند.با انتخاب رئیس جمهور روحانی که سیاستمداری معتقد به گفتگو و تعامل، برخوردار از پایگاه وسیع در میان مردم و سابقه ای روشن در میان سیاستها و مذاکرات هسته ای است این انتظار منطقی ایجاد شده است که سیاست ها و رویه های گذشته، بویژه تحریم های اعمال شده، منتفی و جای خود را به مناسباتی سازنده و مبتنی بر احترام متقابل دهد… اینک زمان آن است که راه حلی مرضی الطرفین جایگزین تحریم ها گردد. طبعا برای حل اختلافاتی عمیق و مزمن از این نوع باید طرفین به دنبال یافتن راه حلی شرافتمندانه باشند که در آن هیچ یک از اطراف ماجرا خود را بازنده احساس نکند. مبنای چنین راه حلی باید از یک سو برطرف کردن نگرانیهای بین المللی از طرف ایران، و از سوی دیگر پذیرفتن حقوق مشروع ایران در عرصه هسته ای بر اساس معاهدات بین المللی از طرف آمریکا و غرب باشد”.

بنابر این مسأله‌ی اصلی این است که این نامه پس از انتخابات اخیر ایران نوشته شده که طبعاً اگر ایالات متحده قصد سوئی نداشت، باید خود را آماده‌ی گفتگو می‌کرد نه آن که بر شدت تحریم‌ها بیافزاید. البته از کسانی که در بیانیه سال 90 خود فراتر از هر دولت و نهاد بین‌المللی دیگر علیه ایران بیانیه صادر کردند دور از انتظار است که چنین نگاهی داشته باشند، آنان که برای تامین مقدمات حمله نظامی به مردم ایران متذکر شدند که: “ایران از قرارداد ان‌پی‌تی تخطی کرده و به معاهدات بین المللی بی اعتنایی کرده است… برنامه‌ی هسته ای ایران مخرب است…برنامه‌ی هسته ای ایران دارای وجوه نظامی است… انحراف برنامه‌ی هسته ای ایران به مسیر نظامی وارد مرحله تعیین کننده‌ای شده است…برنامه‌ی هسته‌ای ایران در مرکز اقدامات تنش زا قرار دارد…ایران کانون‌های بی ثبات ساز را در سطح منطقه و جهان تقویت می‌کند… ایران صلح ستیزی را در سپهر جهانی دنبال می‌کند…ایران شعله‌های جنگ محتمل را بر خواهد افروخت…ایران تهدیدی علیه صلح و ثبات جهانی به شمار می‌رود…باید با برنامه‌ی هسته‌ای مخرب ایران مقابله کرد… در مخالفت با جنگ باید ایران بحران ساز را هدف اصلی قرار داد”.

۲. در ادامه آمده است که: “امروز رسم شده است که بخشی از اپوزیسیون هموند نظام و اپوزیسیون حکومتی‌٬ اشک ریختن برای مردم را به عنوان یک مبارزه و کنش سیاسی در نظر می‌گیرند.” درست است که اشک ریختن برای مردم از سوی منتقدین، کنش سیاسی محسوب نمی‌شود، ولی آیا خوشی کردن بر درد و رنج مردم از سوی اپوزیسیون هموند آمریکا یک کنش سیاسی است؟ روشن است که اولی حداقل یک عمل اخلاقی است، دومی چیست؟ آیا نشستن در پاریس و صدور بیانیه‌های غیر واقعی که کشور را در معرض حمله نظامی قرار می دهد، کنش سیاسی است؟ آیا نشستن در خارج و درخواست دائمی تحریم های فلج کننده علیه مردم ایران از سوی دولت های غربی، کنش سیاسی یک ایرانی است؟

۳. گفته شده است که: “باید فرصت را غنیمت بشمارم و بگویم که تا چه میزان بحث خارج -ـ داخل٬ غیرعقلانی است و نباید مسایلی چون در داخل یا خارج بودن یا در زندان بودن را٬ نشانه‌ی حجت بودن نظرات دانست”. این گزاره کاملاً درست است، ولی چگونه وقتی که نوبت به دیگران می‌رسد با کاربرد اصطلاح اپوزیسیون هموندنظام یا حکومتی می‌توان خیال خود را از فهم و نقد دیدگاه‌های آنان راحت کرد؟ زندان و داخل کشور زندگی کردن دلیل صدق سخنان آدمی نمی‌شود، اما نمی‌توان در خارج کشور خوش و خرم زندگی کرد و دستور صادر کرد که بر تحریم ها بیفزائید تا زندگی بر مردم ایران سخت تر شود. نمی‌شود در خارج زندگی کرد و هیچ هزینه ای نپرداخت و زندانیان را متهم کرد که به حکومت خدمت می‌کنند. هر کس باید از خود بپرسد آیا من مجاز هستم در کشورهای توسعه یافته خوب زندگی کنم و خواهان تحریم هایی شوم که مردم را با خطر مرگ روبرو می کند؟

۴. نوشته شده است که: “با نامه نوشتن به اوباما یا دیگر روسای جمهور٬ این مساله عوض نمی‌شود. این کشورها٬ کشورهای دموکراتیک هستند؛ مدتی بعد دوران ریاست‌جمهوری اوباما تمام می‌شود٬ بعد دوستان می‌خواهند به رییس‌جمهور بعدی هم نامه بدهند؟” این هم از از اظهارات عجیب است. مگر نامه را به آقای اوباما، به صفت شخصیت حقیقی او می‌نویسند که اگر رفت باید به بعدی نامه نوشت؟! نامه را به ریاست جمهوری می‌نویسند، چه اوباما باشد چه هر کس دیگری که بعداً می‌آید. اگر چنین است، هیچ گاه و در هیچ موردی نباید به این گونه افراد نامه نوشت چون چند سال دیگر می‌روند و کس دیگری می‌‌آید! از سوی دیگر، کشورهای دموکراتیک باید سخن حق را بشنوند و به آن عمل کنند، والا حداقل نسبت به دیگران دموکراتیک نیستند. به قول اقای دکتر تقی کروبی، “مجازات جمعی مردم از طریق اعمال تحریم ها” کاری است که دولت های دموکراتیک!! با مردم ایران می کنند. حالا زندانیان همین نکته را با منتخب آنان در میان نهاده اند. آیا فکر می کنید، “مجازات جمعی مردم از طریق اعمال تحریم ها” خوب است؟

۵. نوشته شده است که: “مشکل از آن‌جا آمده که پرونده هسته‌ای ایران بسیار بسیار غیرشفاف بوده و درباره غنی‌سازی٬ جامعه‌ی بین‌المللی راضی به غنی‌سازی در جمهوری‌اسلامی نیست “. ظاهراً وقتی که قرار است از طرف جامعه‌ی بین‌المللی حرف زد، حتماً همه باید ساکت شوند. وقتی که میان تحریم‌های شورای امنیت و کنگره‌ی آمریکا که به نیابت از اسرائیل تصمیم می‌گیرد تمایز قائل نشویم، بهتر از این نمی‌شود که قید “بسیار” را دو بار به کار ببریم تا توجیه اقدامات مذکور علیه مردم ایران باشد. البته جامعه جهانی هنوز مبزان درستی این ادعاهای آمریکایی‌ها را در جریان حمله به آمریکا فراموش نکرده است که حتماً مو لای درز دقت بسیار آن نمی‌رفت. حتی نشریات غربی هم بخوبی توضیح داده‌اند که اسرائیل چگونه مخفیانه پروژه هسته ای خود را پیش برده و اینک دارای صدها بمب اتمی است. به آژانس هم اجازه بازرسی نمی دهد، اما دائما تهدید به حمله نظامی به ایران می کند و فشار می آورد تا ایران را تحریم کنند. اگر کسی خود را ایرانی می داند چگونه قبول می کند که کشوری دارای صدها بمب اتمی باشد و عضو ان پی تی هم نباشد و در عین حال به کشورش که عضو ان پی تی است و می خواهد یا حداقل مدعی است که در چارچوب ان پی تی عمل کند فشار آورد و این شخص همچنان طرف آن کشور متعدی را بگیرد؟ آیا تاکنون یک حتی یک بار به این دوگانگی معیاری اعتراض کرده‌اند؟

۶. در ادامه آمده است که: “ به نوشته های افرادی مانند عباس عبدی اشاره می کنم که- معتقدند “بخشی از مخالفت ها با رفع تحریم‌ها و یا مخالفت با نامه‌هایی که نوشته شده٬ ناشی از آن است که برخی با شرایط بسته سیاسی در ایران٬ کاسبی می‌کنند.” پاسخ جمشید اسدی چنین است:“به نظر من آقای عبدی یک پوزش بزرگ و رسمی٬ به مبارزان و آزادی‌خواهان خارج از کشور بدهکار است. از آقای عبدی انتظار بیشتری می‌رفت که با خرد و با تحلیل نسبت به این مساله برخورد کنند. این چنین صحبت کردن درباره کسانی که برای ازادی‌خواهی و ایران‌دوستی مجبور به ترک کشور شده‌اند٬ نشانه بزرگی و بزرگ‌منشی ایشان نتواند بود.” باید یاد بگیریم که از طرف همه سخن نگوییم. اتفاقاً بخش اعظم همان نیروهای مورد نظر گوینده در مخالفت با این تحریم‌های ظالمانه مطلب می‌نویسند و نامه امضا می‌کنند و بخش اندکی از آنان هستند که از این طریق مشغول کاسبی هستند و لذا چسباندن آن گروه بزرگ سالم و خیرخواه به این گروه کوچک پر سر و صدا و کاسب، بزرگ‌ترین ظلمی است که در حق آنان روا داشته می‌شود. بنابراین نیازی به پوزش‌خواهی بنده از آنان نیست، چون توهینی به آنان روا داشته نشده است. پوزش را کسانی باید بخواهند که این دو گروه را در یک مقوله قرار می‌دهند. کسانی باید عذرخواهی کنند که از روی عصبانیت و با قلب واقعیت، می‌نویسند که هزینه انتشار نامه 55 زندانی سیاسی را فلان لابی، تأمین مالی کرده است، در صورتی هر روزنامه نگار تازه کاری هم می داند که انتشار این نامه حتی یک ریال یا یک سنت هزینه نداشته است. آیا منظور از کنش سیاسی این نوع اتهام پراکنی بی اساس است؟ مگر این که بگوییم در آنجا دستور و قاعده‌ای وجود دارد که هیچ مطلب میهن‌پرستانه‌ای از ایرانیان بدون پرداخت هزینه منتشر نشود.

۷. در پایان نیز آمده است که: “بحث بر سر پلمیک و جدل بی‌جهت نیست. اگر بود٬ به ایشان می‌شد پاسخ داد کسانی هستند که چشم بر حقوق اجتماعی و آزادی مردم می‌بندند٬‌برای این‌که بتوانند امتیاز یک نشریه یا شرکت سنجش افکار داشته باشند ” همین جمله کافی است که مخاطب کل مسأله را دریابد، اگر بحث بر سر جدل بی‌جهت نیست، چرا گفته شده!! به قول معروف هم گفته و هم نگفته! ولی چون موضوع خطاب به بنده است، ذکر چند نکته را ضروری می‌دانم.

-       این که کسی به هر دلیل از همه یا بخشی از حقوق و آزادی مردم دفاع نکند، به همان نسبت کارش قابل نقد است، ولی این که از ظلم به مردم خود خوشحال باشیم، یا از آن دفاع کنیم؛ این را چه می‌توان نامید؟

-       این که من چنین کرده‌ام تا امتیاز نشریه بگیرم، ناشی از بی‌اطلاعی محض گوینده است، چون من روزنامه‌نگار هستم و نه صاحب امتیاز و مدیر مسئول و هیچ گاه امتیاز نشریه‌ای را نداشته‌ام. همیشه روزنامه‌نگار و حقوق‌بگیر روزنامه‌ها بوده‌ام. پس نه تاکنون و نه تا الان قصد داشتن امتیاز نشریه‌ای را نداشته‌ام، که اگر هم می‌داشتم خیلی خوب بود. امتیاز مؤسسه‌ی سنجش افکار را هم دارم، نیازی به گرفتن نیست. ولی این‌ها اهمیتی ندارد و ایشان یا هر کس دیگری می‌تواند بر این اساس مواضع مرا رد کند، چه باک. اگر مخاطب پذیرفت، معلوم است ضعف من است که نتوانسته‌ام به گونه‌ای بنویسم که چنین شائبه‌ای طرح نشود و اگر نزد مخاطب پذیرفته نشد، چه جای نگرانی از بیان آنها. از این به بعد هم همه جا بگویید که فلانی می خواهد امتیاز نشریه بگیرد، مطمئن باشید تا وقتی در پی بمباران مردم خود نباشم، از این اتهامات ناراحت نخواهم شد.

-       البته وضعیت ما مثل دیگران نیست و اگر حداقلی از شفافیت وجود می‌داشت باید اکنون همه می‌دانستند که، هزینه برخی کنفرانس ها از کجا تأمین شده است؟ آیا شفافیت جزیی از دموکراسی خواهی نیست؟

متأسفانه حب و بغض، شیفتگی و کینه، چنان بر برخی اذهان غلبه می‌کند که بدیهی‌ترین نکات را در تحلیل و نقد به فراموشی می‌سپارند. برای عده ای قلیل کنش سیاسی به حمله نظامی به ایران، تحریم های فلج کننده، تجویز تجزیه ایران و تجویز علنی پول گرفتن از دولت های غربی خلاصه می شود.