خودزنی اقتدارگرایان با حجاریان

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

سرانجام سیمای جمهوری اسلامی در دو شب متوالی (31شهریور و اول مهر88) برنامه‌ای را از شبکه‌ی اول خود پخش کرد که  مستقل از مرتضی حیدری، مجری مشهورسیما، سعید حجاریان، محمد عطریانفر و سعید شریعتی، بازیگران اصلی آن بودند. بی‌شک طراحان و تهیه‌کنندگان این برنامه، تدوین و پخش آن را به سود خود و در راستای تحقق هرچه بیشتر پروژه‌ها و اهداف سیاسی_امنیتی-ایدئولوژیک خویش ارزیابی کرده‌اند. اما آیا حقیقتا” چنین است؟ پاسخ نگارنده به این پرسش، منفی است. یعنی صرف‌نظر از آسیب‌شناسی پخش این برنامه از سیما (رسانه‌ی فراگیر) از زاویه‌ی ناظر بی‌طرف؛ به‌ نظر می‌رسد که پخش برنامه‌ی مزبور، دستاوردهای معکوس و کاملا” متفاوتی با خواسته‌ها و اهداف اولیه‌ی اقتدارگرایان در پی داشته است. مهم‌ترین دلیل این مدعا، متکی و مبتنی است بر وضع بازیگر نقش نخست این برنامه‌ی دوقسمتی: سعید حجاریان.

وضع جسمی حجاریان چنان بود (و هست) که هر بیننده‌ی معمولی را متاثر می‌ساخت. آن‌که روبروی مجری برنامه (حیدری) نشسته بود، آن‌قدر به جهت فیزیکی ناتوان و فرسوده بود که حتی توانایی خواندن متنی از پیش نگاشته شده را نداشت. حجاریان به جهت فیزیکی در وضعی بود که مجری برنامه، ناچار بود با پوزش و عذرخواهی، او را به بیان چند جمله تشویق نماید. حیدری که دارای تحصیلاتی در زیر گروه علوم پزشکی و پیراپزشکی است، گاه نقش و جایگاه حقوقی خود را به‌عنوان اداره کننده‌ی این برنامه‌ی مهم، از یاد می‌برد و برای پیشبرد بحث، با حضور مهم و جذاب و بیننده جلب کن حجاریان، به خواهش و تمنا می‌افتاد و با شرمساری، از حجاریان درخواست می‌کرد که چند کلمه‌ای در مورد موضوعات مطرح شده، سخن بگوید.

بعید است بییندگان عادی سیما، شهروندان معمولی و تقریبا” خنثی به جهت سیاسی، بدون همدردی با حجاریان، برنامه را مشاهده کرده باشند. فراتر از این، حتی در طیف مخاطبان همدل با تهیه‌کنندگان این برنامه، و بینندگان همسو با پخش‌کنندگان برنامه‌ی مزبور، قطعا” شمار افرادی که با مشاهده‌ی حال و روز این متهم بیمار در یک برنامه‌ی سیاسی، دچار تاملات انسانی شده‌اند نیز، کم نبوده است. هرچه باشد: «بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند»… قصه‌ی مخالفان و منتقدان اقتدارگرایی و معترضان به نتایج انتخابات که البته جداست؛ بدیهی است که ایشان با ناسزا و نفرین به تهیه‌کنندگان برنامه‌ی یاد شده، و نیز تاثر شدید از حال و روز حجاریان دربند، همدلانه با متهمان، برنامه را دیده‌اند یا خشمگینانه تلویزیون را خاموش کرده‌اند.

تمامیت‌خواهان از تهیه و پخش این برنامه، چه طرفی بسته‌اند و کوله‌باری اندوخته‌اند؟ آنان حداکثر همفکران و همراهان سیاسی_ایدئولوژیک را بیش از پیش قانع ساخته‌اند که «ریگی در کفش اصلاح‌طلبان بوده است» و این جماعت، متاثر از غرب‌اند و … همچنین، بخشی از بینندگان معمولی و خنثی را توجیه کرده‌اند که اصلاح‌طلبان، در خور انتقاد بوده و هستند. اما در خور بازداشت و سرکوب چطور؟ به‌نظر می‌رسد کم نبوده شمار کسانی که پای جعبه جادویی، به فکر فرو رفته و از خود پرسیده‌اند: «چه ضرورتی داشت که چنین محقق بیمار و اندیشمند ناتوانی به جهت فیزیکی، بازداشت شود و به حبس و بند رود و بعد به ناگاه بر صفحه‌ی تلویزیون ظاهر شود و به نقد تمامیت آراء پیشین خود نشیند.»

سنگدلی و خشونت قلبی فراوان می‌خواست که فرد، تصویر صورت حجاریان را هنگام سخن گفتن و تلاش برای بیان یک کلمه، ببیند و منقلب نشود. «وجدان‌های بیدار» و «انسان‌های همچنان انسان» روبروی تلویزیون جمهوری اسلامی، در سه‌شنبه‌ی آخر شهریور و اول مهرماه، کم نبوده‌اند که افزون بر تاثر از وضع جسمانی این «متهم فرهیخته»، از خود سئوال کنند، چه نیازی به بازداشت این انسان فاضل بود؟ چرا بازجویان و کارشناسان منتقد نظریات وی، بیرون از زندان و بازداشتگاه و خانه‌ی امن، با او به بحث و جدل ننشسته‌اند؟ چه ضرورتی دارد که این جسم ناتوان از بیان تام و تمام یک پاراگراف، در گفت‌وگویی تلویزیونی حاضر شود و متن از پیش نگاشته شده‌اش را دیگران بخوانند؟ اگر نظریات او قابل تامل است و درخور نقد و بررسی، چرا تا پیش از بازداشت اخیر، خبری از او در کانال‌های متعدد صدا و سیما، نبود؟

سیمای جمهوری اسلامی (و تهیه‌کنندگان و طراحان این برنامه) با نشان دادن تصویر و حال و روز سعید حجاریان به خودزنی غریبی دست یازیدند. اینان بار دیگر ثابت کردند که تمامیت‌خواهی و اقتدارگرایی، بروندادهایی دارد که گاه به تمامی برخلاف منافع تداوم و بسط خویش، عمل می‌کند. به تعبیر دیگر، تصمیم‌ها و اقدامات برخاسته از اندیشه‌ی آزادی‌ستیز و خود‌حق‌بین، چه بسیار که بر ضد منافع صاحبان آن، ایفای نقش می‌نماید.

اگر تا دو روز پیش، سعید حجاریان چهره‌ای شناخته شده برای بخش محدودی از جامعه‌ی ایران (عمدتا” نخبگان و تحصیلکردگان و دانشجویان و فعالان سیاسی) بود، اینک او نظریه‌پردازی بس مشهور است که دیدگاه‌های وی، «روزی دیگر، و روزگاری دگر» و به‌خصوص در شرایط امنیت عقیده و آزادی بیان، می‌تواند مخاطبان پرشمارتری، به‌ویژه در میان شهروندان عادی، داشته باشد.  

ضمن این‌که پس از سرکوب‌های خشن خیابانی و وقایع ناگواری چون کهریزک (که حتی تلویزیون را نیز مجبور به پخش ویژه‌برنامه کرد) اینک پخش برنامه‌ی مورد اشاره، با حضور اثرگذار معلولی چون حجاریان، بیش از پیش رویکردهای غیرانسانی را در میان تمامیت‌خواهان عریان ساخت و وجدان‌های بیدار و قلب‌های رئوف را از روش و منش اقتدارگرایان، بیزار ساخت.

سیمای جمهوری اسلامی و اقتدارگرایان با نشان دادن حجاریان بیمار، بیش از آن‌که به اصلاح‌طلبان و گفتمان ایشان، لطمه زنند، به تیراژ همراهان و همدلان و مخاطبان خود، آسیب رساندند و در حقیقت، «خودزنی» کردند.